کلمه جو
صفحه اصلی

melt down


چیز فلزی را برای استفاده ی مجدد آب کردن، فروگداختن، (در نیروگاه های اتمی و غیره: گدازش استوانه های سوخت اتمی در اثر خرابی دستگاه های سرد کن و رها شدن تابش خطرناک) فروگداخت، فروریزش

انگلیسی به فارسی

ذوب شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an accident in a nuclear reactor in which the radioactive core melts because of insufficient cooling, leading to the escape of radiation.

• melt
melting down of the radioactive core in a nuclear reactor because of insufficient cooling that leads to the escape of radiation; melting, dissolving; breakdown; (internet) overload that causes stoppages in the transfer of information through network

جملات نمونه

1. a meltdown of the core of an atomic reactor would be very dangerous
فرو گدازش اندرون (بخش درونی) واکنشگر اتمی بسیار خطرناک خواهد بود.

2. Some of the guns were melted down and used to help build a statue.
[ترجمه ترگمان]بعضی از توپ ها ذوب شدند و برای ساخت یک مجسمه به کار رفتند
[ترجمه گوگل]بعضی از اسلحه ها ذوب شده و برای کمک به ساخت یک مجسمه استفاده می شود

3. A lot of scrap metal can be melted down and used again.
[ترجمه ترگمان]خیلی از فلز را می توان ذوب کرد و دوباره استفاده کرد
[ترجمه گوگل]بسیاری از فلزات قراضه می توانند ذوب شوند و دوباره استفاده شوند

4. This workshop melts down the metal scrap.
[ترجمه ترگمان]این کارگاه تکه فلز رو ذوب می کنه
[ترجمه گوگل]در این کارگاه قراضه فلزی ذوب می شود

5. Many of the gold ornaments were melted down to be made into coins.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تزیینات طلا را به سکه های طلا تبدیل کرده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زیور آلات طلا به منظور سکه ساخته شد

6. Some thieves do not even bother to melt down stolen silver for its scrap value.
[ترجمه ترگمان]بعضی از دزدها حتی به خودشان زحمت نمی دهند که نقره را با ارزش خود ذوب کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از دزدان حتی برای اینکه ارزش قراضه خود را از دست بدهند، دلسرد نشوید

7. Many of the bronze statues were melted down and used to make weapons.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این مجسمه ها ذوب شدند و برای ساخت سلاح به کار رفتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مجسمه های برنز ذوب شده و برای ساخت سلاح استفاده می شود

8. The chocolate is then melted down to exactly the right temperature.
[ترجمه ترگمان]سپس شکلات به طور کامل در دمای مناسب ذوب می شود
[ترجمه گوگل]سپس شکلات به دمای دقیق دقیقا ذوب می شود

9. A lot of the gold was melted down and used for making jewellery.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از طلاها ذوب شد و برای ساخت جواهرات استفاده شد
[ترجمه گوگل]بسیاری از طلا ذوب شده و برای ساخت جواهرات استفاده می شود

10. They melted down the gold rings and bracelets.
[ترجمه ترگمان]حلقه های طلایی و دستبندهای خود را فرو کردند
[ترجمه گوگل]آنها حلقه های طلا و دستبند را ذوب کردند

11. Their stooping posture was of a person melting down, slumping into the stance of a vicious carnivore.
[ترجمه ترگمان]حالت خم شدن آن ها از کسی بود که در حال ذوب شدن بود و خود را در موضع یک carnivore شرور رها کرد
[ترجمه گوگل]وضعیت غرق شدن آنها از نظر شخصی ذوب شد و به موضع گوشتخواران حیوانی افتاد

12. Tons of railings and beautiful iron statues, some from graveyards, were melted down for the war effort.
[ترجمه ترگمان]چند تن نرده ها و مجسمه های آهنی زیبا، برخی از قبرستان ها، برای جنگ آب شده بودند
[ترجمه گوگل]تن از نرده ها و مجسمه های زیبای آهن، بعضی از قبرستان ها، برای تلاش های جنگی ذوب شدند

13. But that tradition melted down this winter, a casualty of the trash politics of 199
[ترجمه ترگمان]اما این سنت در این زمستان، که قربانی سیاست های آشغال ۱۹۹ فرد بود، ذوب شد
[ترجمه گوگل]اما این سنت در این زمستان ذوب شد، تلفات سیاست زباله از سال 199 است

14. Dallas would hold up the Super Bowl belt, its giant buckle fashioned from the melted down Lombardi Trophy. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]دالاس کمربند سوپر بول را از دست خواهد داد، و آن buckle غول پیکر آن از the ذوب شده Lombardi ساخته شده است فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]دالاس کمربند Super Bowl را حفظ می کند، دستبند غول پیکر خود را از گلدان Lombardi Trophy مجهز می کند فرهنگ لغت جمله

15. Often it can take a little while to melt down the pieces of ice to make drinking water.
[ترجمه ترگمان]اغلب این کار می تواند کمی طول بکشد تا تکه های یخ را ذوب کند تا آب بنوشد
[ترجمه گوگل]اغلب می تواند کمی طول بکشد تا ذوب یخ به ذوب شدن آب آشامیدنی بپزد

16. That kind of success would surely melt down the lead of anxiety and fear.
[ترجمه ترگمان]این نوع موفقیت مطمئنا منجر به ذوب شدن اضطراب و ترس خواهد شد
[ترجمه گوگل]این نوع موفقیت مطمئنا منجر به سرخوردگی اضطراب و ترس خواهد شد

17. Emergency cooling systems could fail and a reactor meltdown could occur.
[ترجمه ترگمان]سیستم های خنک کننده اضطراری ممکن است شکست بخورند و ذوب شدن یک رآکتور رخ دهد
[ترجمه گوگل]سیستم های خنک کننده اضطراری می توانند ناپدید شوند و یک ریزش مواجه می شود

18. A meltdown at the reactor had only just been avoided.
[ترجمه ترگمان]تنها از ذوب شدن سوخت هسته ای در رآکتور کاسته شده بود
[ترجمه گوگل]فقط رها شده بود

19. The last few months have seen the progressive meltdown of the country's political system.
[ترجمه ترگمان]در چند ماه گذشته شاهد فروپاشی تدریجی سیستم سیاسی کشور بوده ایم
[ترجمه گوگل]چند ماه گذشته شاهد رکود پیشروی نظام سیاسی کشور بوده ایم

20. The stock market crash might lead to financial meltdown.
[ترجمه ترگمان]سقوط بازار سهام ممکن است منجر به بحران مالی شود
[ترجمه گوگل]سقوط بازار سهام ممکن است منجر به بحران مالی شود

21. If benefit systems hit meltdown, it's the specialist short-term associations that get hit hardest and quickest.
[ترجمه ترگمان]اگر سیستم سود به سوخت هسته ای دچار شود، it کوتاه مدت و کوتاه مدت است که به سخت ترین و سریع ترین شکل می رسد
[ترجمه گوگل]اگر سیستم مزایا به حالت تعادل برسد، این انجمن تخصصی کوتاه مدت است که به سخت ترین و سریعترین ضربه رسید

22. Financial meltdown, with that most visible, third world symbol of a municipality in crisis: piles of uncollected rubbish.
[ترجمه ترگمان]بحران مالی، با آشکار شدن بیش از حد، نماد جهانی سوم شهرداری در بحران: توده ای از زباله uncollected
[ترجمه گوگل]فروپاشی مالی، با آن قابل ملاحظه ترین، نماد سوم جهان از یک شهرداری در بحران: شمع از زباله جمع آوری نشده

23. By this point, I am doing a meltdown that makes Three Mile Island look like a brush fire.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، من دچار بحران شدم که باعث می شود جزیره سه مایل به سمت آتش برس به نظر برسد
[ترجمه گوگل]با این حال، من در حال انجام یک بحران است که باعث می شود سه جزیره مایل مانند یک قلم مو آتش

24. Workers are fighting to prevent a nuclear meltdown, the death toll is rising, and energy and food shortages are rippling across the nation.
[ترجمه ترگمان]کارگران برای جلوگیری از ذوب شدن سوخت هسته ای مبارزه می کنند، میزان تلفات در حال افزایش است و کمبود انرژی و مواد غذایی در سراسر کشور موج می زند
[ترجمه گوگل]کارگران در حال مبارزه برای جلوگیری از سقوط هسته ای، تعداد تلفات در حال افزایش است و کمبود انرژی و مواد غذایی در سراسر کشور در حال تحول است

25. Is a Big Brother overprotective meltdown?
[ترجمه ترگمان]این یک انفجار بزرگ برای ناظر کبیر است؟
[ترجمه گوگل]آیا یک برادر بزرگ از بین رفته است؟

26. How do you tell when a nuclear meltdown is occurring?
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک پدیده هسته ای در حال وقوع است، به چه چیزی می گویید؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان گفت که زمانی رخ می دهد که سقوط هسته ای رخ دهد؟

27. Then came the financial meltdown, which sent auto sales sliding further.
[ترجمه ترگمان]سپس بحران مالی بوجود آمد که باعث شد فروش خودرو بیشتر شود
[ترجمه گوگل]سپس بحران مالی به وجود آمد که فروش خودرو را به سمت جلو حرکت کرد

28. What works best to prevent a meltdown at the checkout line or in a restaurant?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی بهتر از آن است که از ذوب شدن یک پدیده در مسیر تسویه حساب و یا در یک رستوران جلوگیری شود؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی بهتر است برای جلوگیری از ریزش در خط پرداخت یا در یک رستوران؟

29. A meltdown could in probation, suspension and ultimately termination.
[ترجمه ترگمان]یک پدیده ذوب به تعلیق، تعلیق و در نهایت منجر خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حین محاکمه، تعلیق و در نهایت ختم شدن، ممکن است از بین برود

30. On Thursday, he warned of a second financial meltdown on the scale of 2008 if Europe doesn't take decisive action to recapitalize its banks and deal with the Greek debt crisis.
[ترجمه ترگمان]در روز پنج شنبه، او در مورد یک بحران مالی دوم در مقیاس سال ۲۰۰۸ هشدار داد در صورتی که اروپا اقدام قاطع انجام ندهد تا بانک ها را تحت فشار قرار دهد و با بحران بدهی یونان سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]در روز پنج شنبه، او در مورد دومین بحران مالی در مقیاس 2008 هشدار داد اگر اروپا اقدامات قاطعی برای سرمایه گذاری بانک های خود و مقابله با بحران بدهی یونان انجام نمی دهد

پیشنهاد کاربران

نابسامانی

معضل

فروپاشی

پریشانی بیش از اندازه. واژه نامه کمبریج.

Financial meltdown
بحران مالی

ذوب کردن فلز، آب کردن فلز

فرو ریختن، خسته شدن ( در صورتی که برای رفتار استفاده شود )

فروپاشی - بحران

گداخت ، گدازش

سقوط

اگر در مورد حالات و هیجانات انسان به کار بره، به معنی زار زار گریه کردنه. . . وقتی زار زار گریه می کنی، سیل اشکها در واقع استعاره ای است از آب شدن یا همون melt down


کلمات دیگر: