کلمه جو
صفحه اصلی

inspired


الهام شده، الهامی، ملهم

انگلیسی به فارسی

(شاعر، هنرمند) خلاق، (کتاب، اثر) پر از خلاقیت، (فکر، لحظه) الهام شده


(مقاله) حاکی از اخبار پشت پرده، (سخن، شایعه) مبتنی بر اخبار پشت پرده، ناظر به اخبار پشت پرده


(فکر، حدس) هوشمندانه، (صنعتگر و غیره) هوشمند، (هنرمند، اجرای کنسرت) درخشان، برجسته


الهام گرفته، الهام بخشیدن، دمیدن در، در کشیدن نفس، استنشاق کردن، القاء کردن، نفس عمیق کشیدن، سر غیرت اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• full of inspiration; motivated, stimulated, influenced, moved; divinely influenced; encouraged; inhaled, breathed in; provoked, caused
someone who is inspired is brilliant and very creative in their work.
an inspired guess is very clever and accurate.
see also inspire.

مترادف و متضاد

stimulated


Synonyms: roused, animated, inspirited, energized, motivated, stirred, excited, exhilarated, influenced, started, activated, galvanized, moved, encouraged


seemingly moved by supernatural powers


Synonyms: possessed, ecstatic, transported, carried away, fired, exalted, uplifted, guided, touched, divine


جملات نمونه

1. prophets are inspired by god
پیامبران از خدا الهام می گیرند.

2. books that have inspired countless generations
کتاب هایی که الهام بخش نسل های بی شماری بوده اند

3. he has been inspired by sa'di
او از سعدی الهام گرفته است.

4. his rugged countenance inspired confidence in us
چهره ی پر چروک و مصمم او به ما قوت قلب می داد.

5. the leader's vitality inspired all
سرزندگی رهبر برای همه الهام بخش بود.

6. He inspired self-confidence in his pupils.
[ترجمه ترگمان]او به شاگردان خود اعتماد به نفس می داد
[ترجمه گوگل]او اعتماد به نفس خود را در دانش آموزان الهام بخشید

7. The actors inspired the kids with their enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]بازیگران با شور و شوق به بچه ها الهام می بخشیدند
[ترجمه گوگل]بازیگران با شور و شوق خود بچه ها را الهام می دادند

8. His noble example inspired the rest of us to greater efforts.
[ترجمه ترگمان]نمونه برجسته او الهام بخش بقیه ما برای تلاش های بیشتر بود
[ترجمه گوگل]مثال نجیب او، بقیه ما را به تلاش های بیشتر الهام بخشید

9. It inspired me to be more inventive with my own cooking.
[ترجمه ترگمان]به من الهام شد که در آشپزی خودم خلاقیت بیشتری داشته باشم
[ترجمه گوگل]من الهام گرفتم که با پخت و پز خود منحصر به فرد باشم

10. Last Thursday's show produced moments of inspired concordance between the dance forms.
[ترجمه ترگمان]برنامه پنجشنبه گذشته لحظاتی از هماهنگی الهام گرفته شده بین فرم های رقص را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نمایشگاه پنج شنبه گذشته لحظات هماهنگی بین الگوی رقص را ایجاد کرد

11. His courage in defending religious and civil rights inspired many outside the church.
[ترجمه ترگمان]شجاعت او در دفاع از حقوق مذهبی و مدنی باعث شد بسیاری از مردم خارج از کلیسا باشند
[ترجمه گوگل]شجاعت او در دفاع از حقوق مذهبی و مدنی الهام بخش بسیاری از خارج از کلیسا است

12. Hemingway's romance with his nurse inspired him to write 'A Farewell to Arms'.
[ترجمه ترگمان]داستان عاشقانه همینگوی با دایه اش به او الهام شده بود تا وداع با اسلحه را بنویسد
[ترجمه گوگل]عاشقانه همینگویی با پرستار او الهام بخش او برای نوشتن «وداع با اسلحه» بود

13. Opposition inspired us to further efforts.
[ترجمه ترگمان]مخالفان الهام بخش ما برای تلاش های بیشتر شدند
[ترجمه گوگل]مخالفت ما را به تلاش های بیشتر القا کرد

14. As a general, he inspired great loyalty in his troops.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک ژنرال، او به سربازانش وفادار بود
[ترجمه گوگل]به طور کلی، او وفاداری بزرگ خود را در نیروهای خود الهام بخش

پیشنهاد کاربران

تشویق کردن

مشوق. الهام بخش. انگیزه بخش

الهام گرفته، با انگیزه، متأثر از

الهام شده


خلاق

متاثر

برانگیخته

هوای دمی

القا کرده، الهام بخشیده

1برگرفته و ناشی از الهام
an inspired suggestion/guess
2عالی

محشر، عالی، خیلی خوب

I suddenly felt inspired
یهو احساس کردم چیزی بهم الهام شد

الهام بخش

تاثیر گرفته

inspired of = اقتباسی شده است از. . . .

الهام گرفته

برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته

having very special qualities that are better than others


کلمات دیگر: