کلمه جو
صفحه اصلی

be going to

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: used as an auxiliary verb to express that someone has a plan to do something or that some action or state seems likely based on certain evidence.

- I'm going to call the doctor tomorrow.
[ترجمه سارا صادقی] قصد دارم فردا با دکتر تماس بگیرم
[ترجمه زری] من فردا با دکتر تماس میگیرم
[ترجمه *] من قصد دارم فردا با دکتر تماس بگیرم
[ترجمه ناشناس] من قصد دارم فردا به دکتر زنگ بزنم
[ترجمه حسین رضا ربیعی] من حتما فردا با دکتر تماس می گیرم
[ترجمه ترگمان] فردا به دکتر زنگ می زنم
[ترجمه گوگل] من فردا با دکتر تماس می گیرم
- Come inside now. It's going to rain.
[ترجمه هستی صفری] بیا داخل باران می بارد
[ترجمه حسین رضا ربیعی] بیا داخل. حتما باراندگی است.
[ترجمه مینا] بیا داخل میخواد بارون بیاد
[ترجمه ترگمان] بیا داخل باران می بارد
[ترجمه گوگل] بیا داخل در حال حاضر این باران می رود

پیشنهاد کاربران

قرار بودن

قصد داشتن برای انجام کاری


مترصد ِ انجام کاری بودن/ قصد انجام کاری را داشتن/ مصمم به انجام کاری بودن/

قصد داشتن ، خیال داشتن

قصدداشتن

مطمئن بودن برای کردن کاری

کارهایی که قرار انجام بدیم در اینده

مطمعن بودن برا انجام کاری و یا قصد انجام اون کار

کارهایی که در آینده انجام میدهیم ، قصد داشتم

قصد داشتن برا انجام کاری


کلمات دیگر: