کلمه جو
صفحه اصلی

incorporated


(شرکت و غیره) رسما به ثبت رسیده، همبسته، همبند شده، یک کاسه، یکپارچه، متحد شده، ملحق شده، ضمیمه شده

انگلیسی به فارسی

همبسته، همبند شده، یک کاسه، یکپارچه، متحد شده، ملحق شده، ضمیمه شده


(شرکت و غیره) رسما به ثبت رسیده


گنجانده شده است، ترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، ثبت کردن، بهم پیوستن، امیختن


انگلیسی به انگلیسی

• formed into a corporation, existing as a corporation; united, combined into one body; forming a part of, included in
in the united states, incorporated is used after the name of a company to indicate that the company has been legally formed into a corporation. incorporated has the written abbreviation inc.

مترادف و متضاد

included


Synonyms: assimilated, integrated, fused, joined


organized


Synonyms: united, consolidated, coordinated, corporate


جملات نمونه

1. an incorporated association
انجمن به ثبت رسیده

2. the company was incorporated ten years ago
شرکت ده سال پیش به ثبت رسید.

3. your recommendations will be incorporated into the new project
توصیه های شما در طرح جدید منظور خواهد است.

4. He was incorporated a member of the college.
[ترجمه ترگمان]او یکی از اعضای این کالج بود
[ترجمه گوگل]او یک عضو کالج بود

5. These conditions must be expressly incorporated into the contract of employment.
[ترجمه ترگمان]این شرایط باید به صراحت در قرارداد استخدام گنجانده شود
[ترجمه گوگل]این شرایط باید به صراحت به قرارداد استخدام اضافه شود

6. Many of your suggestions have been incorporated in the new plan.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پیشنهادها شما در برنامه جدید گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پیشنهادات شما در طرح جدید گنجانده شده است

7. Your idea will be incorporated in the plan.
[ترجمه ترگمان]ایده شما در این برنامه گنجانده خواهد شد
[ترجمه گوگل]ایده شما در این طرح گنجانده خواهد شد

8. New ideas will be incorporated into the book.
[ترجمه ترگمان]ایده های جدید در این کتاب گنجانده خواهند شد
[ترجمه گوگل]ایده های جدید در کتاب گنجانده خواهد شد

9. Our original proposals were not incorporated in the new legislation.
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها اصلی ما در قوانین جدید گنجانده نشده اند
[ترجمه گوگل]پیشنهادات اصلی ما در قانون جدید ثبت نشده است

10. Results are incorporated within personalized medical records.
[ترجمه ترگمان]نتایج در سوابق پزشکی شخصی گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]نتایج در پرونده پزشکی شخصی شده گنجانیده شده است

11. The agreement would allow the rebels to be incorporated into a new national police force.
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه به شورشیان اجازه خواهد داد تا در یک نیروی جدید پلیس ملی ادغام شوند
[ترجمه گوگل]این توافقنامه به شورشیان اجازه می دهد که در نیروی پلیس ملی جدید گنجانده شوند

12. We have incorporated all the latest safety features into the design.
[ترجمه ترگمان]ما تمام ویژگی های ایمنی را در طراحی گنجانده ایم
[ترجمه گوگل]ما تمام آخرین ویژگی های ایمنی را در طراحی گنجانده ایم

13. Many of these ideas are now being incorporated into orthodox medical treatment.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این ایده ها در حال حاضر در درمان پزشکی سنتی گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این ایده ها در حال حاضر به درمان پزشکی ارتدوکس متصل می شوند

14. Pre-Christian sacred geometry was incorporated into church architecture.
[ترجمه ترگمان]هندسه مقدس پیش از مسیحیت در معماری کلیسا به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]هندسه مقدس پیش از مسیحیت به معماری کلیسا متصل شد

15. When Smith's business became large, he incorporated it.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کسب وکار اسمیت بزرگ شد، او آن را ثبت کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کسب و کار اسمیت بزرگ شد، او آن را ادغام کرد

an incorporated association

انجمن به‌ثبت‌رسیده


پیشنهاد کاربران

مندرج

مشمول

گنجانده

متصل میشود


شامل

مشارکت داشتن، سهیم بودن

مشارکت داده شدن
کارآموزان در تصمیم گیری در مورد خدمات بالینی، مشارکت داده شدند = trainees are incorporated into clinical service decisions

یکپارچه

اگه با اسم شرکت و کمپانی بیادش یعنی رسما ثبت شده یا به رسمیت شناخته شده. یعنی این شرکت خانواده داره. یه کمپانی قوی که ثابت شده داره حرفه ای توی زمینه مخصوص به خودش کار میکنه
Incorporated company
Corporation : Big company or business

وارد شدن


کلمات دیگر: