کلمه جو
صفحه اصلی

cookery


معنی : اشپزی، اشپزخانه
معانی دیگر : هنرآشپزی، پخت و پز، خوراک پردازی

انگلیسی به فارسی

آشپزی، آشپزخانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cookeries
(1) تعریف: the art or method of cooking.

(2) تعریف: a place outfitted for cooking.

• art of cooking
cookery is the activity of preparing and cooking food.

مترادف و متضاد

اشپزی (اسم)
cookery

اشپزخانه (اسم)
cookery, kitchen, galley

جملات نمونه

1. Hunger finds no fault with the cookery.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی هیچ عیب و ایرادی در آشپزی پیدا نمی کند
[ترجمه گوگل]گرسنگی هیچ گناهی با آشپزی پیدا نمی کند

2. Cookery Editor Moyra Fraser takes you behind the scenes.
[ترجمه ترگمان]\"Moyra Fraser\"، سردبیر Cookery، شما را پشت صحنه می برد
[ترجمه گوگل]سردبیر آشپزی مویرا فریزر شما را پشت صحنه می برد

3. He took lessons in Thai cookery.
[ترجمه ترگمان]او درس های آشپزی تایلند را گرفت
[ترجمه گوگل]او در آشپزی تایلندی درس می خواند

4. Courses range from cookery to computing.
[ترجمه ترگمان]دروس از آشپزی گرفته تا محاسبه فاصله دارند
[ترجمه گوگل]دوره ها از آشپزی تا محاسبات متغیر هستند

5. I took a cordon bleu cookery course.
[ترجمه ترگمان]البته من یک غذای حسابی آشپزی کامل گرفتم
[ترجمه گوگل]من یک دوره آشپزی شیرینی پزی گرفتم

6. This meal is typical of local cookery.
[ترجمه ترگمان]این وعده غذایی نوعی غذای محلی است
[ترجمه گوگل]این وعده غذایی معمولی برای آشپزی محلی است

7. This cookery book has been written by a real epicure.
[ترجمه ترگمان]این کتاب آشپزی توسط یک epicure واقعی نوشته شده است
[ترجمه گوگل]این کتاب آشپزی توسط یک اپیزود واقعی نوشته شده است

8. We're going to a cookery demonstration tonight.
[ترجمه ترگمان]امشب باید نمایش اجر کنیم
[ترجمه گوگل]امشب به یک تظاهرات آشپزی می رویم

9. Cordon-bleu cookery is just one of her many accomplishments.
[ترجمه ترگمان]آشپزی Cordon یکی از دستاوردهای مهم او است
[ترجمه گوگل]آشپزی Cordon-bleu تنها یکی از دستاوردهای بسیاری است

10. David put me onto a wonderful vegetarian cookery book.
[ترجمه ترگمان]دیوید مرا روی یک کتاب آشپزی فوق العاده گیاه خوار گذاشت
[ترجمه گوگل]دیوید یک کتاب پخت و پز گیاهی را به من داد

11. She's just finished editing "A Miscellany of English Cookery".
[ترجمه ترگمان]او فقط ویرایش \"A Miscellany از Cookery انگلیسی\" را تمام کرده است
[ترجمه گوگل]او فقط در حال ویرایش 'متفرقه آشپزی انگلیسی' است

12. The signature flavours of Thai cookery are coriander and lime.
[ترجمه ترگمان]طعم های ویژه آشپزی تایلند عبارتند از گشنیز و لیمو
[ترجمه گوگل]طعم امضای آشپزی تایلندی گشنیز و آهک است

13. I've been looking at the cookery book. I like the way it is set out.
[ترجمه ترگمان]من دارم به کتاب آشپزی نگاه می کنم از طرز راه رفتن خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من به کتاب آشپزی نگاه می کنم دوست دارم راهش را پیدا کنم

14. I had a quick flip through my cookery books and found a recipe that sounded quite nice.
[ترجمه ترگمان]من از کتاب های آشپزی خیلی سریع دور شدم و طرز تهیه غذایی را پیدا کردم که کاملا خوب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]من از طریق کتابهای آشپزی خود یک فلیپ فوری داشتم و یک دستورالعملی یافتم که بسیار خوب بود

پیشنهاد کاربران

آشپزی. cooking


کلمات دیگر: