کلمه جو
صفحه اصلی

ameliorate


معنی : اصلاح کردن، بهتر شدن، بهتر کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن
معانی دیگر : بهتر کردن یا شدن، بهبود یافتن، بهسازی کردن، بهساختن

انگلیسی به فارسی

بهتر کردن، اصلاح کردن، چاره کردن، بهتر شدن، بهبودی یافتن


بهبود یافتن، بهتر شدن، بهتر کردن، اصلاح کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن


انگلیسی به انگلیسی

• improve, better; get better, improve oneself
to ameliorate a situation means to make it better or easier in some way; a formal word.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ameliorates, ameliorating, ameliorated
• : تعریف: to make better; improve.
مترادف: alleviate, amend, better, ease, fix, improve, meliorate, remedy
متضاد: deteriorate, worsen
مشابه: assuage, enhance, help, lessen, mend, mitigate, rectify, relieve, straighten out

- The measures that were taken did little to ameliorate the situation.
[ترجمه سعید اصغری] اقداماتی که انجام شد کمی وضعیت را بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان] اقداماتی که برای اصلاح وضعیت انجام شد کمی انجام شد
[ترجمه گوگل] اقدامات انجام شده برای بهبود وضعیت کمی نداشت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: ameliorable (adj.), ameliorative (adj.), amelioration (n.), ameliorator (n.)
• : تعریف: to become better; improve.
مترادف: ease, improve, meliorate, perk up, progress
متضاد: degenerate, deteriorate, worsen
مشابه: amend, heal, lessen, mend, straighten out

- His condition had ameliorated to the point that we could bring him home from the hospital.
[ترجمه علی محمد] وضعیت او تا جایی بهبود یافته بود که ما توانستیم او را از بیمارستان به خانه بیاوریم.
[ترجمه ترگمان] وضع او نیز به این نکته پی برده بود که بتوانیم او را از بیمارستان به خانه ببریم
[ترجمه گوگل] وضعیت او به این نکته رسیده بود که می توانیم او را از بیمارستان بیرون کنیم
- Her tense relationship with her mother-in-law ameliorated over time.
[ترجمه علی محمد] رابطه ی بد او با مادرشوهرش در طول زمان بهبود یافت.
[ترجمه ترگمان] رابطه عصبی او با مادر شوهرش در طول زمان به پایان رسید
[ترجمه گوگل] رابطه تنگاتنگ او با مادرش در طول زمان بهبود یافته است

مترادف و متضاد

اصلاح کردن (فعل)
right, accord, accommodate, improve, reclaim, modify, correct, rectify, meliorate, alter, remedy, ameliorate, amend, dulcify, emend, revise

بهتر شدن (فعل)
meliorate, ameliorate, better

بهتر کردن (فعل)
improve, meliorate, ameliorate, better, amend

چاره کردن (فعل)
ameliorate

بهبودی یافتن (فعل)
gain, improve, ameliorate, better, amend, recover, recuperate, pick up, convalesce, mend, pull round

make, become better


Synonyms: alleviate, amend, help, improve, lighten, meliorate, mitigate, relieve, step up, upgrade


Antonyms: worsen


جملات نمونه

1. Foreign aid is badly needed to ameliorate the effects of the drought.
[ترجمه ترگمان]کمک های خارجی برای بهبود اثرات خشکسالی به شدت مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]برای کاهش اثرات خشکسالی، کمک های خارجی ضروری است

2. Steps have been taken to ameliorate the situation.
[ترجمه ترگمان]گام هایی برای بهبود وضعیت برداشته شده اند
[ترجمه گوگل]اقداماتی برای بهبود وضعیت انجام شده است

3. Such policies either ameliorate the worst conditions that might provoke violence or provide certain classes with advantages over classes below them.
[ترجمه ترگمان]چنین سیاست هایی، بدترین شرایط را اصلاح می کند که ممکن است خشونت را تحریک کرده یا کلاس های خاصی با مزایایی نسبت به طبقات زیر آن ها فراهم کند
[ترجمه گوگل]چنین سیاست هایی موجب بهبود شرایط بدترین شرایطی می شود که ممکن است خشونت را تحریک کند یا کلاس های خاصی را با مزایای بیش از کلاس های زیر آنها به ارمغان بیاورد

4. Measures to ameliorate working conditions have had little effect.
[ترجمه ترگمان]اقدامات جهت بهبود شرایط کاری تاثیر کمی داشته است
[ترجمه گوگل]اقدامات در جهت بهبود شرایط کاری اثر کمی داشته است

5. Correction of the acidemia will often ameliorate this problem.
[ترجمه ترگمان]تصحیح of اغلب این مشکل را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]اصلاح اسیدیا اغلب این مشکل را بهبود می بخشد

6. At first, I ameliorate the definition of brittleness, and give common mathematic description of the brittleness.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا تعریف of را اصلاح می کنم و توصیف ریاضی آن از شکنندگی آن را بیان می کنم
[ترجمه گوگل]در ابتدا، تعریف تردید را اصلاح می کنم و توصیف شفافیت ریاضی شفاف را شرح می دهم

7. We ameliorate the D_timetable algorithm, add to it merged list and null event, the practicability of the algorithm is improved.
[ترجمه ترگمان]ما الگوریتم زمانی D را بهبود می دهیم، به فهرست ادغام شده و رویداد صفر اضافه می کنیم، the الگوریتم بهبود می یابد
[ترجمه گوگل]ما الگوریتم D_timetable را بهبود میبخشیم، لیستی ادغام شده و رویداد null را اضافه میکنیم، عملی بودن الگوریتم بهبود مییابد

8. Nothing can be done to ameliorate the situation.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند برای بهبود وضعیت انجام شود
[ترجمه گوگل]هیچ کاری برای بهبود وضعیت انجام نمی شود

9. Coordinately, the WTO should ameliorate "TBT Agreement" in order to mitigate the malignant effects of TBT on international trade.
[ترجمه ترگمان]coordinately، سازمان تجارت جهانی باید \"توافقنامه TBT\" را به منظور کاهش اثرات زیانبار of بر روی تجارت بین المللی اصلاح کند
[ترجمه گوگل]به طور هماهنگ، سازمان تجارت جهانی باید توافق نامه TBT را بهبود بخشد تا بتواند اثرات بدخیم TBT را در تجارت بین المللی کاهش دهد

10. Water-power deep perforation well can ameliorate perforation completion and reduce skin factor of pollution during drilling.
[ترجمه ترگمان]سوراخ عمیق مقاوم در برابر آب می تواند برای تکمیل کردن perforation و کاهش ضریب پوست در طول حفاری، اصلاح شود
[ترجمه گوگل]به خوبی می تواند نفوذ عمیق آب به انرژی را به اتمام رساندن سوراخ و کاهش عامل آلودگی هوا در حین حفاری کمک کند

11. Algorithm of solve nonlinear equation was ameliorate to decrease the amount of computing.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم حل معادله غیرخطی، برای کاهش مقدار محاسبات، اصلاح شد
[ترجمه گوگل]الگوریتم حل معادله غیر خطی برای کاهش میزان محاسبات، کاهش می یابد

12. Renown eye drops can ameliorate the symptoms and signs of asthenopia safely and effectively.
[ترجمه ترگمان]ریزش چشم Renown می تواند علائم و علائم of را به طور ایمن و موثر اصلاح کند
[ترجمه گوگل]قطره چشم مشهور می تواند علائم و علائم آستانهوپی را با خیال راحت و موثر تسکین دهد

13. How can ability let his mood ameliorate? Need not have trouble again!
[ترجمه ترگمان]چطور می تونی این کار رو بهتر انجام بدی؟ لازم نیست دوباره دردسر درست کنی!
[ترجمه گوگل]چگونه می توان اوضاع را بهبود بخشید؟ نیازی به دوباره مشکل نیست

14. Self - talk can thus ameliorate our status.
[ترجمه ترگمان]بنابراین صحبت کردن می تواند وضعیت ما را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین سخن گفتن می تواند وضعیت ما را بهبود بخشد

15. It is not clear what can be done to ameliorate the situation.
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که چه کاری می تواند برای بهبود وضعیت انجام شود
[ترجمه گوگل]روشن نیست که چه کاری می تواند برای بهبود وضعیت انجام شود

The economic situation has ameliorated considerably.

وضع اقتصادی به‌طورقابل‌ملاحظه‌ای بهتر شده است.


There has been no further amelioration in her condition.

حال او اصلاً بهتر نشده است.


پیشنهاد کاربران

حل کردن، حل

بهبود بخشیدن


ترمیم کردن. به عنوان مثال جراحی های ترمیمی


مرتفع نمودن، مرتفع ساختن، رفع کردن، التیام بخشیدن، کاهش دادن،

تقویت کردن - بالا بردن
enhance, boost, build on


کلمات دیگر: