کلمه جو
صفحه اصلی

recklessly


از روى بى پروائى

انگلیسی به فارسی

بی پروا


انگلیسی به انگلیسی

• in a rash manner, heedlessly, impulsively, hastily

جملات نمونه

1. He was arrested for driving recklessly.
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر رانندگی بی ملاحظه دستگیر کردند
[ترجمه گوگل]او برای رانندگی بی پروا دستگیر شد

2. Cowardly people will only come to a standstill, recklessly person can lead to Shaoshen, only the real brave man to carry the world before one.
[ترجمه ترگمان]افراد ترسو نه تنها به بن بست خواهند رسید، و هر کسی می تواند به Shaoshen رهبری کند، تنها مرد شجاع واقعی است که دنیا را پیش از یک نفر حمل کند
[ترجمه گوگل]مردم بدبخت تنها به حالت تعلیق می افتند، بی پروا فرد می تواند به شاعنه منتهی شود، تنها مرد شجاع واقعی که جهان را قبل از خودش حمل کند

3. If you drive as recklessly as that, you'll end in hospital.
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر بی پروا رانندگی کنی، به بیمارستان می رسی
[ترجمه گوگل]اگر شما به عنوان بی پروا به عنوان رانندگی می کنید، به بیمارستان پایان دهید

4. She had fallen hopelessly and recklessly in love.
[ترجمه ترگمان]او نومیدانه و بی پروا عاشق شده بود
[ترجمه گوگل]او نومیدانه و بی پروا در عشق افتاده بود

5. He was leaning recklessly out of the unshuttered window.
[ترجمه ترگمان]از پنجره unshuttered به بیرون خم شده بود
[ترجمه گوگل]او از بی احتیاط خارج از پنجره بی نظیر سست شد

6. He drove so recklessly that he collided with a tree and landed up in hospital.
[ترجمه ترگمان]اون انقدر بی پروا رانندگی می کرد که با یه درخت برخورد کرد و به بیمارستان اومد
[ترجمه گوگل]او به طرز بی احتیاط سوار کرد که با یک درخت برخورد کرد و در بیمارستان فرود آمد

7. It says Exxon recklessly contributed to the accident by knowingly placing an alcoholic in command of the supertanker.
[ترجمه ترگمان]در این گزارش آمده است که شرکت اکسون recklessly با قرار دادن آگاهانه یک الکلی در دستور the، به این حادثه کمک کرده است
[ترجمه گوگل]این اظهار می گوید اکسون بدون توجه به حوادث، با آگاهانه قرار دادن یک مشروب الکلی در فرمان کشتی supertanker کمک کرد

8. He admitted driving recklessly.
[ترجمه ترگمان]او بی پروا رانندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او رانندگی بی پروا را پذیرفت

9. She'd thrown herself into it with gritted teeth, recklessly taking on more than she could handle.
[ترجمه ترگمان]در حالی که دندان هایش را به هم می سایید، خود را به درون آن انداخت، بی پروا بیش از آن که بتواند تحمل کند
[ترجمه گوگل]او خودش را با دندان های چسبیده به بیرون پرتاب کرد، بی پروا بیشتر از آنچه که می توانست رسیدگی کند

10. She stopped at an off-licence and recklessly bought pink champagne.
[ترجمه ترگمان]او در یک مرخصی بدون مجوز توقف کرد و با بی پروایی شامپاین صورتی خرید
[ترجمه گوگل]او در خارج از مجوز متوقف شد و بی پروا خرید شامپاین صورتی

11. If the enemy ignites war recklessly, we shall resolutely answer it with war and completely destroy the aggressors.
[ترجمه ترگمان]اگر دشمن بی پروا جنگ را آغاز کند، ما قاطعانه آن را با جنگ پاسخ خواهیم داد و مهاجمان را کاملا نابود خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر دشمن جنگ را بی پروا بسوزاند، ما باید به طور جدی به آن جنگی را پاسخ دهیم و متجاوزان را کاملا از بین ببریم

12. Unfortunately: They wander recklessly through every line you write, turning an otherwise strong message into mush.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه: آن ها در هر خطی که می نویسید، پرسه می زنند و پیام قوی دیگری را به mush تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]متأسفانه آنها از طریق هر خطی که نوشتید، بی پروا سرگردان میشوند، پیام دیگری را به سوسک تبدیل می کنند

13. Eugenie recklessly offered her father grapes.
[ترجمه ترگمان]او ژنی بی پروا انگور را به پدرش تعارف کرد
[ترجمه گوگل]Eugenie بی احتیاط انگور پدرش را ارائه داد

14. Propagator of wanton recklessly caused by personal injury should be held civilly liable.
[ترجمه ترگمان]اعمال وحشیانه ای که ناشی از آسیب شخصی است باید به صورت مودبانه در دسترس قرار گیرد
[ترجمه گوگل]ترویج کننده ناخوشایندی ناشی از آسیب های شخصی باید مسئولیت مدنی داشته باشد

پیشنهاد کاربران

غفلتا

بی مبالاتی


بی مهابانه

بی محابا

با بی تفاوتی ای که از روی بی مسئولیتی و بی فکری باشه

کله شق
سر به هوا
بی احتیاط
بی پروا

با بی دقتی

بی گدار به آب زدن
از بی فکری کاری را انجام دادن

از روی غفلت کاری را انجام دادن

غیرمسئولانه


کلمات دیگر: