1. they treated their elders with irreverence
آنان با بزرگترهای خود با بی حرمتی رفتار کردند.
2. His irreverence for authority marks him out as a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]irreverence نسبت به اقتدار او را به عنوان یک دردسر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بی احترامی او به مقامات، او را به عنوان یک مشکل ساز نشان می دهد
3. Miller refused to testify, and paid for his irreverence by being officially labeled a pinko.
[ترجمه ترگمان]میلر از شهادت دادن سر باز زد، و با توجه به اینکه به طور رسمی a برچسب خورده بود، نسبت به بی حرمتی او پرداخت
[ترجمه گوگل]میلر از شهادت دادن خودداری کرد و به خاطر عدم احترامش به دلیل رسمی بودن یک پینکو پرداخت
4. Informed irreverence carries certain risks into the heartland of self-interest.
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی به بی حرمتی به قلب، خطرات خاصی را در قلب خود به همراه دارد
[ترجمه گوگل]عدم اطمینان آگاهانه خطرات خاصی را به قلمرو خودکفا می اندازد
5. With this Charles Shultz-like irreverence, the Swonkmeisters clue us in to their special spirituality.
[ترجمه ترگمان]با این نوع \"بی حرمتی\" (چارلز Shultz)، the ما را به معنویت ویژه شان می رساند
[ترجمه گوگل]با این شکنندگی چارلز شولتز، Swonkmeisters ما را به معنویت خاص خود ما را سرود
6. We live in a culture of irreverence. In the name of making people laugh, we make a mockery of everything.
[ترجمه ترگمان]ما در یک فرهنگ بی حرمتی زندگی می کنیم به نام مسخره کردن مردم، همه چیز را مسخره می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در فرهنگ غیرواقعی زندگی میکنیم به نام خندیدن مردم، ما همه چیز را به گریه می اندازیم
7. His passion for popular culture infuses his designs irreverence, color and energy.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به فرهنگ محبوب، طراحی های او نسبت به designs، رنگ و انرژی را لکه دار ساخت
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به فرهنگ مردمی، طرح های خود را بی نظیر، رنگ و انرژی می بخشد
8. He added humor, irreverence, and a strong speaking style that captivated the audience.
[ترجمه ترگمان]او شوخ طبعی، بی حرمتی، و سبک گفتاری قوی را افزود که حضار را مجذوب خود ساخت
[ترجمه گوگل]او طنز، بی احترامی و سبک سخنرانی قوی را که مخاطبان را جذب می کرد، اضافه کرد
9. Irreverence, for example, used at the right time can lighten a mood.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، irreverence که در زمان مناسب مورد استفاده قرار می گیرد می تواند یک حالت را روشن کند
[ترجمه گوگل]برای مثال، Irreverence، در زمان مناسب استفاده می شود و خلق و خوی را آسان می کند
10. We need torch relay, not irreverence to dead, but to bring pride to China!
[ترجمه ترگمان]ما به مراسم حمل مشعل نیاز داریم، نه بی حرمتی به مرده، بلکه برای غرور به چین!
[ترجمه گوگل]ما به رله مشعل نیاز داریم، نه بی اعتنایی به مرده، بلکه افتخار به چین!
11. Mark Twain said irreverence is the champion of liberty, if not its only defender.
[ترجمه ترگمان]مارک تواین می گوید که بی حرمتی، قهرمان آزادی است، اگر تنها مدافع آن نباشد
[ترجمه گوگل]مارک تواین اظهار داشت: بی احترامی قهرمان آزادی است، اگر نه تنها مدافع آن
12. These adjectives mean showing or marked by irreverence or contempt for what is sacred.
[ترجمه ترگمان]این صفات برای نشان دادن آنچه مقدس است یا اهانت به آنچه مقدس است نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این صفت ها به معنای نشان دادن یا نشان دادن ناسازگاری یا تحقیر برای مقدس است
13. This versatile attitude mixes fun and irreverence with edgy style.
[ترجمه ترگمان]این نگرش چند منظوره آمیخته به لذت و بی حرمتی با سبک edgy است
[ترجمه گوگل]این نگرش همه جانبه، سرگرم کننده و ناسازگارانه با سبک ناهموار است
14. It is in defense of democracy against this everpresent danger that a literacy based upon informed irreverence is most desperately needed.
[ترجمه ترگمان]در دفاع از دموکراسی در برابر این خطر everpresent است که سواد مبتنی بر بی حرمتی آگاهانه به شدت مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]این در دفاع از دموکراسی علیه این خطر همیشه وجود دارد که سوادآمدی بر مبنای اخاذی آگاهانه به شدت مورد نیاز است