کلمه جو
صفحه اصلی

myth


معنی : افسانه، اسطوره
معانی دیگر : دستان (با legend و saga مقایسه شود)، داستان ساختگی، عقیده ی غیر علمی، رجوع شود به: mythology، مخفف: mythology

انگلیسی به فارسی

افسانه، اسطوره


چیز موهوم، چیز خیالی، خیال، وهم، باور نادرست


اسطوره، افسانه


انگلیسی به انگلیسی

• traditional story about supernatural beings or imaginary people that narrates a common belief or explains some natural phenomenon; fable, folk tale; legendary character; commonly held but unsubstantiated belief
a myth is an untrue belief or explanation; used showing disapproval.
a myth is also a story which has been made up in the past to explain natural events or to justify religious beliefs.

مترادف و متضاد

افسانه (اسم)
tale, fiction, make-believe, fable, romance, figment, legend, myth, mythos, penelope

اسطوره (اسم)
myth

fictitious story, often ancient


Synonyms: allegory, apologue, creation, delusion, fable, fabrication, fairy story, fancy, fantasy, fiction, figment, folk ballad, folk tale, illusion, imagination, invention, legend, lore, mythos, parable, saga, superstition, tale, tall story, tradition


Antonyms: fact, non-fiction, truth


جملات نمونه

1. the myth of racial superiority
افسانه ی برتری نژادی

2. the myth of rustam and sohrab
اسطوره ی رستم و سهراب

3. stalingrad shattered the myth of hitler's invincibility
استالین گراد افسانه ی شکست ناپذیری هیتلر را در هم کوبید.

4. Nobody believes in the myth about human beings becoming immortals.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس باور نمی کنه که این افسانه در مورد انسان موجودات فنا ناپذیری شده
[ترجمه گوگل]هیچ کس به اسطوره ای که انسانها تبدیل به جاودانگی می شوند اعتقاد ندارند

5. It's difficult to disentangle hard fact from myth, or truth from lies.
[ترجمه ترگمان]جدا کردن حقیقت سخت از افسانه ها، یا حقیقت از دروغ دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که واقعیت سخت را از اسطوره و یا حقیقت دروغ ها جدا کنید

6. Schools tend to perpetuate the myth that boys are better at sport than girls.
[ترجمه ترگمان]مدارس تمایل دارند این افسانه را جاودانه کنند که پسران در ورزش بهتر از دختران هستند
[ترجمه گوگل]مدارس تمایل دارند که اسطوره ای را که پسران در ورزش نسبت به دختران بهتر هستند، ادامه دهند

7. There is a famous Greek myth in which Icarus flew too near to the Sun.
[ترجمه ترگمان]یک افسانه مشهور یونانی وجود دارد که رنگ ها بیش از حد نزدیک خورشید پرواز می کنند
[ترجمه گوگل]یک اسطوره یونانی معروف وجود دارد که در آن ایکاروس خیلی نزدیک به خورشید پرواز کرد

8. We don't believe the myth that racial discrimination was imposed by God.
[ترجمه ترگمان]ما این افسانه را باور نمی کنیم که تبعیض نژادی توسط خداوند اعمال شده است
[ترجمه گوگل]ما اعتقاد نداریم که تبعیض نژادی توسط خدا اعمال شده است

9. Contrary to popular myth, the majority of accidents are not caused by speeding or drunkenness.
[ترجمه ترگمان]برخلاف افسانه محبوب، اکثر تصادفات با سرعت و مستی ناشی نمی شوند
[ترجمه گوگل]برخلاف اسطوره محبوب، اکثر حوادث ناشی از سرعت و مستی نیستند

10. At last, a women's magazine to explode the myth that thin equals beautiful.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، یک مجله زنان افسانه را منفجر می کند که ظریف برابر است
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک مجله زن برای افشای این نکته که نازک به اندازه ای عالی است، منفجر می شود

11. His exploration of the myth brings insight into the American psyche.
[ترجمه ترگمان]کاوش او در افسانه، بینش را در ذهن آمریکایی به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]اکتشاف او از این افسانه، بینش را به روان آمریکایی می آورد

12. I bought into the popular myth that when I got the new car or the next house, I'd finally be happy.
[ترجمه ترگمان]به این افسانه مشهور رسیدم که وقتی ماشین جدید یا خانه بعدی را گرفتم، بالاخره خوشحال شدم
[ترجمه گوگل]من به اسطوره ای محبوب خریدم که وقتی خودروی جدید و یا خانه بعدی را گرفتم، در نهایت خوشحال خواهم شد

13. The myth of male superiority was losing its potency.
[ترجمه ترگمان]افسانه برتری مرد قدرت خود را از دست می داد
[ترجمه گوگل]اسطوره برتر بودن مرد توانایی خود را از دست داد

14. It was important to dispel the myth that Aids was a gay disease.
[ترجمه ترگمان]مهم بود که این افسانه را از بین ببرم که ایدز یک بیماری همجنس گرا بود
[ترجمه گوگل]مهم این بود که اسطوره ای را که ایدز یک بیماری همجنسگرا بود، برطرف کرد

15. The myth that elephants never forget.
[ترجمه معین] افسانه ای که فیل ها هرگز فراموش نمیشوند
[ترجمه ترگمان]این افسانه که فیل ها هرگز فراموش نمی کنند
[ترجمه گوگل]اسطوره ای که فیل ها هرگز فراموش نمی شوند

16. The battle has become part of national myth.
[ترجمه ترگمان]این نبرد بخشی از افسانه ملی شده است
[ترجمه گوگل]نبرد به بخشی از اسطوره ملی تبدیل شده است

Greek and Roman myths

اسطوره‌های یونان و روم


the myth of Rustam and Sohrab

اسطوره‌ی رستم و سهراب


پیشنهاد کاربران

ازحقیقت عاری، غیرِحقیقی، داستانی

1 - افسانه
2 - خرافه ، باور غلط عام

عقاید بیش بها داده شده

افسانه

هر چیز فوق العاده عالی که نظیرش در جهان نباشد؛ اسطوره؛ به یادماندنی

داستان ساختگی،
افسانه

Was the notion of ever - deepening romance a myth we had grown up on
. . . اون عشق همیشه عمیق یه خیال/تصور باطل بود و یه افسانه که ما باهاش بزرگ شدیم

اسطوره

ی جاهایی افسانه معنی میشه
ی جاهایی اسطوره معنی میشه

توهم

در اوستایی mithokht


کلمات دیگر: