کلمه جو
صفحه اصلی

downbeat


معنی : بدبینی، افسرده
معانی دیگر : (عامیانه) غم افزا، مغموم کننده، گرایش به پایین، (موسیقی) حرکت چوب دستی رهبر ارکستر به طرف پایین، حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین، غمگینی

انگلیسی به فارسی

حرکت چوب رهبر ارکست به‌طرف پایین، بدبینی، غمگینی، افسرده


ضعیف، بدبینی، حرکت چوب رهبر ارکستر بطرف پایین، افسرده


انگلیسی به انگلیسی

• first beat of a musical measure
underplayed, not dramatic; cheerless; pessimistic
something or someone that is downbeat is deliberately casual and restrained; an informal word.

مترادف و متضاد

بدبینی (اسم)
downbeat, pessimism

افسرده (صفت)
gloomy, depressed, glum, pensive, hypochondriac, cheerless, dejected, downhearted, broody, downbeat, heartless, low-spirited, withering, heavy-hearted, saturnine, woebegone

pessimistic


Synonyms: cheerless, defeatist, dejected, dispirited, gloomy, hopeless, negative, unhappy, unhopeful


جملات نمونه

1. a movie with a downbeat ending
فیلم سینمایی که پایانی حزن انگیز دارد.

2. The actual signing of the treaty was a downbeat affair without any ceremony.
[ترجمه ترگمان]امضای واقعی معاهده بدون هیچ مراسمی بود
[ترجمه گوگل]امضای واقعی این معاهده، بدون هیچ گونه مراسم، یک امر بی رحمانه بود

3. They found him in gloomy, downbeat mood.
[ترجمه ترگمان]او را در حال gloomy و downbeat یافتند
[ترجمه گوگل]آنها او را در خلق و خوی غم انگیز و ناتوان یافتند

4. Al was surprisingly downbeat about the party.
[ترجمه ترگمان]آل به طرز عجیبی در مورد مهمانی صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]آل شگفتآور در مورد حزب ضعیف بود

5. The overall mood of the meeting was downbeat.
[ترجمه ترگمان]حالت کلی جلسه downbeat بود
[ترجمه گوگل]خلق و خوی کلی این نشست بی رحم بود

6. The band seemed rather downbeat, even unconcerned about their success.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این گروه، حتی در مورد موفقیت های آن ها نیز بی اعتنا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این گروه به نظر می رسید نسبتا ضعیف و حتی در مورد موفقیت هایشان بی شرفند

7. Here the mood is decidedly more downbeat. Structural-adjustment reforms have bitten deep into the agricultural extension service.
[ترجمه ترگمان]اینجا حال و هوای اینجا قطعا more است اصلاحات ساختاری - ساختاری به طور عمیق در بخش خدمات توسعه کشاورزی گاز گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]در اینجا خلق و خو است قطعا خشن تر اصلاحات سازنده سازی به عمق خدمات زراعتی کشاورزی دامن زده است

8. Notice that the patterns rarely fall on the downbeat.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که این الگوها به ندرت در the قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که الگوهای به ندرت به سقوط رسیده است

9. Downbeat nystagmus is a term used to describe nystagmus with fast-phase beating downward when the eyes are looking forward or down.
[ترجمه ترگمان]downbeat nystagmus اصطلاحی است که برای توصیف nystagmus با ضربه سریع به پایین زمانی که چشم ها به جلو یا پایین نگاه می کنند، استفاده می شود
[ترجمه گوگل]نایساگموس ضعیف اصطلاح است که برای توصیف نیشنگموس با فاز فاز ضعیف به سمت پایین حرکت می کند زمانی که چشم ها به جلو یا پایین می روند

10. Cheney may be almost deliberately downbeat, but Bush's choice was unusually illuminating.
[ترجمه ترگمان]چنی ممکن است به عمد downbeat باشد، اما انتخاب بوش به طور غیرمعمول روشن کننده بود
[ترجمه گوگل]چنی ممکن است تقریبا به طور عمدی سرخورده باشد، اما انتخاب بوش به طرز غیرعادی روشن بود

11. Mubarak gave a downbeat assessment of the situation in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]مبارک ارزیابی downbeat از وضعیت در خاور میانه داد
[ترجمه گوگل]مبارک یک ارزیابی ضعیف از وضعیت در خاورمیانه ارائه داد

12. The latest economic surveys are more downbeat as a result of the recent decline in world trade.
[ترجمه ترگمان]آخرین بررسی های اقتصادی به عنوان نتیجه ای از کاهش اخیر تجارت جهانی به حساب می آیند
[ترجمه گوگل]جدیدترین بررسی های اقتصادی در نتیجه کاهش اخیر تجارت جهانی، بی رحم تر است

13. A string of downbeat indicators has heightened fears of a second recession.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از شاخص های downbeat ترس از بحران دوم را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]یک رشته از شاخص های ناکارآمد ترس از رکود دوم را افزایش داده است

14. Despite the downbeat numbers, the Census data still show the value of education.
[ترجمه ترگمان]با وجود تعداد downbeat، داده های سرشماری هنوز ارزش تحصیل را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]علیرغم آمارهای ضعیف، داده های سرشماری هنوز ارزش آموزش را نشان می دهند

15. A downbeat on the housing sector didn't help.
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی بخش مسکن کمکی نکرد
[ترجمه گوگل]ضعف در بخش مسکن کمک نمی کند

A movie with a downbeat ending.

فیلم سینمایی که پایانی حزن‌انگیز دارد.


پیشنهاد کاربران

در موسیقی: اولین ضرب هر میزان

( فعل ) 1 - آرام و بدون هیجان بودن، 2 - بدون امیدواری زیاد نسبت به آینده

عذرخواهی میکنم ، فعل نیست ، "صفت" هست.

1. صفت است.
2. متضادش Upbeat میشود.
3. معنا: احساس و نگرش بدبینانه، انتقادی، منفی یا مایوسانه در مورد یک چیز ، شخص یا اتفاق هست. مثلا:
His assessment of the UK’s economic prospects is generally downbeat.
ارزیابی وی از آینده اقتصاد بریتانیا عموما ناامیدانه/مایوسانه/بدبینانه یا منفی است.


کلمات دیگر: