کلمه جو
صفحه اصلی

fruit


معنی : بار، سود، فایده، میوه، ثمر، شایه، میوه دادن
معانی دیگر : بر، (معمولا جمع) فرآورده ی کشاورزی، محصول زراعتی، پیامد، نتیجه، ثمره، بار آوردن، ثمر دادن، میوه دار کردن، به ثمر رساندن، (امریکا- خودمانی - تحقیر آمیز) هم جنس باز (مرد)، کونی، (قدیمی) بچه (انسان یا حیوان)، (گیاه شناسی) تخمدان رسیده ی هر گیاه گل آور (که میوه بخش عمده ی آن است)، فرزند

انگلیسی به فارسی

میوه،ثمر، سود، فایده، بر، میوه دادن


میوه، ثمر، سود، فایده، شایه، بار، میوه دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fruit, fruits
(1) تعریف: an edible plant product that has seeds and flesh, such as apple, banana, or strawberry.

- Most fruits are sweet, but some, such as the avocado, are not.
[ترجمه Yas] بیشتر میوه ها شیرین هستند اما بعضی از آنها شبیه به آواکادو
[ترجمه Yasy] اکثر میوه ها شرین هستند، اما بعضی از آن ها شبیه به آووکادو نیستند.
[ترجمه ترگمان] بیشتر میوه ها شیرین هستند، اما برخی، مانند آووکادو، نیستند
[ترجمه گوگل] بیشتر میوه ها شیرین هستند، اما برخی از آنها مانند آووکادو نیستند

(2) تعریف: something that is a result or outcome.
مشابه: offspring, outgrowth

- She was pleased with the fruit of her efforts.
[ترجمه ترگمان] از ثمره تلاشش راضی بود
[ترجمه گوگل] او با تلاشهای او خوشحال بود

(3) تعریف: (offensive slang) a male homosexual.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fruits, fruiting, fruited
• : تعریف: to bear fruit.

• edible growth of plants; result, product
produce fruit; produce results
a fruit is something which grows on a tree or a bush and which contains seeds or a stone covered by a substance that you can eat. apples, oranges, and bananas are all fruit. fruit is often eaten raw, or cooked as a dessert.
the fruit or fruits of an action are its results, especially good ones.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] میوه الف) در حالت سختگیرانه می توان این واژه را برای غلاف گیاهی و دانه های داخل آن یا تخمدان تکامل یافته و بارور، به کار برد. ب) درحالت کلی تر می توان واژه مزبور را برای غلاف بالغ و محتویات آن به همراه تمامی بخشهای داخلی یا خارجی آنها به کار برد.

مترادف و متضاد

بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

سود (اسم)
gain, increment, use, benefit, advantage, profit, interest, dividend, avail, utility, behoof, fruit, lucre

فایده (اسم)
gain, use, advantage, profit, avail, usefulness, utility, fruit

میوه (اسم)
fruit, fruitage

ثمر (اسم)
fruit

شایه (اسم)
fruit

میوه دادن (فعل)
bear, fruit, fructify

edible part of vegetative growth developed after flowering


Synonyms: berry, crop, drupe, grain, harvest, nut, pome, produce, product, yield


result of labor


Synonyms: advantage, benefit, consequence, effect, outcome, pay, profit, result, return, reward


جملات نمونه

the fruits of the earth

محصولات زمین


the fruit of hard work

نتیجه‌ی سخت‌کوشی


1. fruit cocktail
پیش خوراک میوه

2. fruit juice
آب میوه

3. fruit knife
چاقوی میوه خوری

4. fruit matures faster in warm weather
در هوای گرم میوه زودتر می رسد.

5. fruit sellers pulled carts of fruits and vegetables along the streets
میوه فروش ها گاری های میوه و سبزی را در خیابان ها می کشیدند.

6. fruit sellers sparred with women at tajrish square
در میدان تجریش میوه فروشان با خانم ها چانه می زدند.

7. fruit trees were in full bloom
درختان میوه غرق در شکوفه بودند.

8. fruit venders were crying their wares
میوه فروشان کالای خود را جار می زدند.

9. fruit will soon spoil in warm weather
درهوای گرم میوه زود خراب می شود.

10. a fruit garden
باغ میوه

11. a fruit tree
درخت میوه

12. aggregate fruit
میوه ی فراهم

13. desicated fruit
میوه ی خشک کرده

14. fresh fruit was a rarity in army messes
در ناهارخانه های ارتشی میوه ی تازه نادر بود.

15. mature fruit
میوه ی رسیده

16. racy fruit
میوه ی خوش طعم

17. sound fruit
میوه ی سالم

18. the fruit has been eaten
میوه خورده شده است.

19. the fruit of hard work
نتیجه ی سخت کوشی

20. the fruit seller trundled his cart along the street
میوه فروش چرخ دستی خود را در خیابان می کشید.

21. this fruit has a buttery taste
این میوه مزه ی کره مانندی دارد.

22. unripe fruit is hard
میوه ی نرسیده سفت است.

23. a hybrid fruit
میوه پیوندی

24. a simple fruit
میوه ی یک برچه ای

25. farhad vended fruit on that corner for many years
فرهاد سال ها سر آن پیچ میوه فروشی می کرد.

26. to bear fruit
میوه دادن

27. to lot fruit for market
میوه را برای بازار طبقه بندی (خوب و بد) کردن

28. to set fruit trees
درخت میوه کاشتن

29. a basket containing fruit
سبد حاوی میوه

30. a sort of fruit
نوعی میوه

31. each moment a fruit is sent forth from this garden
هر دم از این باغ بری می رسد

32. the tree bore fruit
درخت میوه داد.

33. branches weighed down with fruit
شاخه هایی که میوه بر آنها سنگینی می کرد

34. flies that attack young fruit in late spring
مگس هایی که در اواخر بهار به میوه ی نارس حمله می کنند

35. grafted trees give better fruit
درختان پیوندی میوه ی بهتری می دهند.

36. healthy trees yield healthy fruit
درخت سالم میوه ی سالم می دهد.

37. i would love some fruit
خیلی میوه دلم می خواهد.

38. the kernel of some fruit pits
مغز هسته ی برخی میوه ها

39. the name of this fruit is apple
اسم این میوه سیب است.

40. the tree is laden with fruit
درخت پر از میوه است.

41. perishable items such as butter and fruit
اقلام فاسد شدنی مانند کره ومیوه

42. she drank a second glass of fruit cup
او لیوان دوم معجون آب میوه را نوشید.

43. brokers and middlemen should be frozen out of the fruit market
دست دلال ها و واسطه ها باید از بازار میوه قطع شود.

44. it is hard to describe the savor of this fruit
توصیف طعم این میوه دشوار است.

45. that gypsy woman and her whelps used to steal fruit from our garden
آن زن کولی و توله هایش میوه های باغ ما را می دزدیدند.

46. the apple tree was drooping under the weight of its fruit
درخت سیب در زیر بار میوه خم شده بود.

a fruit garden

باغ میوه


what is your favorite fruit?

کدام میوه را از همه بیشتر دوست دارید؟


fruit juice

آب‌میوه


a fruit tree

درخت میوه


to bear fruit

میوه دادن


fruits and vegetables

میوه‌ها و سبزیجات


Every man has the right to enjoy the fruits of his labors.

هرکسی حق دارد از ثمره‌ی زحمات خود بهره‌مند شود.


These peach trees have always fruited well.

این درختان هلو همیشه خوب میوه داده‌اند.


پیشنهاد کاربران

ثمره

بیشتر به معنای میوه است

میوه

محصول کشاورزی ثمره میوه

واژه fruit به معنای میوه
واژه fruit به بخشی از گیاه گفته می شود که دانه و گوشت دارد و به عنوان غذا خورده می شود. میوه ها اغلب شیرین هستند. مثلا:
an apple and an orange are fruits ( سیب و پرتقال میوه هستند. )
به بخشی از گیاه که از گل به وجود می آید در حالت کلی fruit می گویند، چه خوراکی باشد و چه نباشد.

منبع: سایت بیاموز

fruit ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: میوه
تعریف: ساختاری در گیاهان که از نمو دیوارۀ تخمدان حاصل می شود و دانه یا دانه های رسیده را در بر می گیرد


کلمات دیگر: