معنی : سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت
معانی دیگر : (ارتش) فوج، رسته، (گروهی که به کار ویژه ای گمارده شده است) سپاه، (امریکا - بخشی از نیروی زمینی که معمولا از دو لشگر و گروه های کمکی و لجستیکی تشکیل می شود) سپاه، قشون، م عده
هیئت، گروه، دسته، لشکر، سپاه
سپاه، گروه، لشکر، هيئت، دسته
group trained for action
Synonyms: band, body, brigade, company, contingent, crew, detachment, division, outfit, party, posse, regiment, squad, squadron, team, troop, troupe, unit
the New York press corps
گروه خبرنگاران نیویورک
the U.S. Corps of Engineers
رستهی مهندسان ارتش امریکا
the Marine Corp
سپاه تفنگداران دریایی
Peace Corps
سپاه صلح
diplomatic corps
کر دیپلماتیک، سفیران و کارمندان ارشد سیاسی (در هر شهر)