کلمه جو
صفحه اصلی

sizable


معنی : بزرگ، قابل ملاحظه
معانی دیگر : عمده، هنگفت، زیاد، درشت، کلان، تنومند

انگلیسی به فارسی

( sizeable ) قابل ملاحظه، بزرگ


قابل توجه، قابل ملاحظه، بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: sizably (adv.)
• : تعریف: of considerable size or quantity; fairly large.
متضاد: small
مشابه: big, good, spacious, substantial, tidy

- a sizable farm
[ترجمه ترگمان] یه مزرعه بزرگ
[ترجمه گوگل] یک مزرعه قابل توجه
- a sizable income
[ترجمه ترگمان] یک درآمد قابل توجه
[ترجمه گوگل] یک درآمد قابل توجه

• fairly large, quite big (also sizeable)

مترادف و متضاد

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

قابل ملاحظه (صفت)
sizable, sizeable

considerable, large


Synonyms: ample, big, burly, capacious, comprehensive, decent, decent-sized, extensive, good, goodly, great, gross, hefty, husky, jumbo, largish, major, massive, ponderous, respectable, sensible, spacious, strapping, substantial, tidy, voluminous, whopping


Antonyms: inadequate, inconsiderable, insufficient, little, short, small, tiny


جملات نمونه

1. a sizable increase
افزایش زیاد

2. a sizable man
مرد تنومند

3. A large number of factories reported sizable increases in output as compared with the previous year.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از کارخانجات در مقایسه با سال گذشته، افزایش قابل توجهی را در بازده گزارش دادند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از کارخانه ها نسبت به سال قبل افزایش قابل توجهی در تولید داشته است

4. In effect, Congress repeatedly gave away a sizable chunk of power to the unelected civil servants who staff federal agencies.
[ترجمه ترگمان]در واقع، کنگره بارها و بارها، بخش قابل توجهی از قدرت را به کارمندان دولت منتخب که در اختیار آژانس های فدرال قرار داشتند، داد
[ترجمه گوگل]در واقع، کنگره بارها و بارها قدرت زیادی را برای کارکنان غیر دولتی انتخاب کرد که ادارات فدرال را اداره می کردند

5. Without them sizable part of its economy would be in danger of collapse.
[ترجمه ترگمان]بدون آن ها، بخش عمده ای از اقتصاد آن در خطر نابودی قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]بدون آنها بخش مهمی از اقتصاد آن در معرض خطر فروپاشی قرار خواهد گرفت

6. A sizable contingent of my family attended the wedding.
[ترجمه ترگمان]یک گروه بزرگ از خانواده من در مراسم ازدواج شرکت کردند
[ترجمه گوگل]یک گروه قابل توجه از خانواده من در عروسی حضور داشتند

7. What fosters the Terrells' sizable contributions to public life is money, old money and vast money.
[ترجمه ترگمان]چیزی که باعث افزایش مشارکت قابل توجه در زندگی عمومی می شود، پول، پول قدیمی و پول زیاد است
[ترجمه گوگل]آنچه که Terrells سهم قابل توجهی را در زندگی عمومی به همراه دارد، پول، پول قدیمی و پول زیادی است

8. Judging from the election results, a sizable number of voters agreed that change was needed.
[ترجمه ترگمان]با قضاوت از نتایج انتخابات، تعداد قابل توجهی از رای دهندگان توافق کردند که این تغییر مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]با توجه به نتایج انتخابات، تعداد قابل توجهی از رای دهندگان موافقت کردند که تغییر لازم است

9. Carolina stormed to a sizable 28-7 halftime lead by doing what all teams do to the Raidersrunning the ball.
[ترجمه ترگمان]کارولینا با انجام کاری که همه تیم ها برای توپ زدن توپ به پایان نیمه ۷ - ۷ نیمه اول نیمه اول نیمه اول پایان دادند
[ترجمه گوگل]کارولینا با انجام کارهایی که همه تیم ها با توپ Raidersrunning انجام میدهند، به یک نیمه وقت عظیم 28-7 حمله کردند

10. The company also reported sizable gains at the Jacksonville airport.
[ترجمه ترگمان]این شرکت همچنین گزارش دستاوردهای قابل توجه در فرودگاه Jacksonville را گزارش کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین گزارشات قابل توجهی در فرودگاه جکسونویل گزارش داده است

11. Male speaker Coxes have a sizable effect on their crews but they don't dictate whether they win or lose.
[ترجمه ترگمان]Coxes مرد، تاثیر قابل توجهی بر روی کارکنان خود دارند، اما مشخص نمی کنند که آیا برنده یا بازنده می شوند
[ترجمه گوگل]Coxes سخنران مرد تاثیر قابل توجهی بر خدمه آنها دارد، اما آنها تصدیق نمی کنند که آیا آنها برنده می شوند یا از دست می دهند

12. Of those, 200 or so are significant or sizable enough to warrant a name.
[ترجمه ترگمان]از بین آن ها ۲۰۰ یا بیشتر قابل توجه است یا به اندازه کافی بزرگ هستند تا یک نام را تضمین کنند
[ترجمه گوگل]از 200 تا آن، به اندازه کافی قابل توجه یا قابل اندازه گیری هستند تا یک نام را تأیید کنند

13. A sizable menu presents the diner with many formidable dilemmas.
[ترجمه ترگمان]یک منوی بزرگ رستوران با many بسیار قوی، رستوران را به هم هدیه می دهد
[ترجمه گوگل]منو معروف غذا را با بسیاری از معضلات بزرگی ارائه می دهد

14. Then he wrote out a sizable check of his own and handed it to another Republic sportswriter.
[ترجمه ترگمان]بعد چک بزرگی از مال خودش را نوشت و آن را به یکی دیگر از جمهوری دیگر داد
[ترجمه گوگل]سپس او یک چک قابل توجه خود را از خود واریز کرد و آن را به یکی دیگر از بازیگران مطبوعات جمهوری معرفی کرد

15. Both republics have sizable Serbian minorities.
[ترجمه ترگمان]هر دو جمهوری دارای اقلیت های صرب و قابل ملاحظه ای هستند
[ترجمه گوگل]هر دو جمهوری دارای اقلیت های صربی بزرگ هستند

a sizable man

مرد تنومند


a sizable increase

افزایش زیاد


پیشنهاد کاربران

عمیق

large ( adjective$ )
1 - قابل ملاحظه
2 - بزرگ

یک پالایشگاه نفت رو میگن refinery


کلمات دیگر: