کلمه جو
صفحه اصلی

sobriety


معنی : هشیاری، متانت، اعتدال
معانی دیگر : هشیاری (در برابر: مستی drunkenness)، میانه روی

انگلیسی به فارسی

هشیاری (در برابر مستی)، متانت، اعتدال


تردید، متانت، اعتدال، هشیاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: abstinence from alcohol; temperance.
متضاد: insobriety
مشابه: abstinence, temperance

- He'd been a heavy drinker as a young man, but sobriety characterized his later years.
[ترجمه داور] او درجوانی مشروب زیاد می خورد ولی در سالهای بعد شخصیت هشیارتری داشت.
[ترجمه ترگمان] او به اندازه یک مرد جوان الکلی بود، اما هوشیاری و هوشیاری او سال ها بعد بود
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک مرد جوان یک نوشیدنی سنگین بوده است، اما محبت به سالهای بعد او را مشخص می کند

(2) تعریف: seriousness of demeanor; solemnity.
متضاد: frivolity
مشابه: earnest, gravity

• calmness, seriousness; temperance, abstention or moderation in the consumption of alcoholic beverages
sobriety is serious and thoughtful behaviour; a formal word.

مترادف و متضاد

هشیاری (اسم)
awareness, sharpness, watchfulness, sobriety

متانت (اسم)
equanimity, constancy, calmness, sobriety, serenity, placidity, firmness, self-possession

اعتدال (اسم)
mean, moderation, sobriety, temperance

abstinence


Synonyms: abstaining, abstemiousness, continence, moderation, refraining, self-restraint, soberness, teetotalism, temperance


جملات نمونه

1. John had periods of sobriety, but always went back to drinking.
[ترجمه ترگمان]جان یک دوره هوشیاری داشت ولی همیشه به نوشیدن ادامه می داد
[ترجمه گوگل]جان دوره های تردید داشت اما همیشه به نوشیدن ادامه می داد

2. She was a model of sobriety and honesty.
[ترجمه Rasekhi] او نمونه متانت و صداقت بود
[ترجمه ترگمان]اون یه مدل هوشیاری و صداقت بود
[ترجمه گوگل]او یک مدل محرمانه و صداقت بود

3. Consequently pentecostals have gained a reputation for sobriety, punctuality, and honesty.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه pentecostals برای هوشیاری، وقت شناسی و صداقت شهرت پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پنطکاستال ها برای اعتماد به نفس، صراحت و صداقت به دست آورده اند

4. Again he failed a sobriety test.
[ترجمه ترگمان]دوباره تست هوشیاری رو شکست داد
[ترجمه گوگل]باز هم او یک آزمون تردید را شکست

5. When he was through, Tip sensed the awkward sobriety that had overcome his table.
[ترجمه ترگمان]وقتی مارتین از آن عبور کرد، احساس می کرد آن هوشیاری عجیب که بر میز او چیره شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از بین رفت، نکته ترس و وحشت بی دست و پا را که روی میز خود غلبه کرده بود، احساس کرد

6. That was our one break with sobriety.
[ترجمه ترگمان]این تنها جدایی ما با هوشیاری بود
[ترجمه گوگل]این یک شلوار ما با تردید بود

7. Terry had many periods of sobriety, including eight years in the 1980s.
[ترجمه ترگمان](تری)در دهه ۱۹۸۰ دوره های زیادی با هوشیاری انجام داد، از جمله هشت سال در دهه ۱۹۸۰
[ترجمه گوگل]تری دوره های متعددی از محبت داشت، از جمله هشت سال در دهه 1980

8. Mortified by the twist in his sobriety, George decided to go the whole hog and join the Total Abstinence Society.
[ترجمه ترگمان]جورج با چرخش هوشیاری او، تصمیم گرفت همه خوک و جمع کند و به انجمن Total بپیوندد
[ترجمه گوگل]جورج بر این اعتقاد بود که او به طور کامل از بین رفته است و تصمیم می گیرد که کل جامعه را ترک کند و به انجمن Total Abstinence بپیوندد

9. With the wild night, after two months, sobriety, he had a hangover would stiffen an eel.
[ترجمه ترگمان]با آن شب سرکش، پس از دو ماه، هوشیاری، یک مارماهی را خشک می کرد
[ترجمه گوگل]با شب وحشی، پس از دو ماه، تردید، او تا به حال خم شدن قارچ را تضعیف می کند

10. He became irregular in his sobriety and would launch into disconnected, hortatory speeches about such matters as space exploration.
[ترجمه ترگمان]او در هوشیاری خود بی قاعده شد و شروع به صحبت درباره موضوعاتی چون اکتشاف فضایی کرد
[ترجمه گوگل]او در محرمانه خود نامنظم شد و به سخنان قطعنامه ای در مورد موضوعاتی مانند اکتشافات فضایی پرداخت

11. But, employing the commercial sobriety for which they were being approached, they all refused.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آنکه هوشیاری تجارتی را که به آن ها نزدیک شده بودند استخدام کرد، همه رد کردند
[ترجمه گوگل]اما، با استفاده از بی تفاوتی تجاری که آنها در حال نزدیک شدن بودند، همه آنها را رد کردند

12. Women for Sobriety is a self-help group for women with drinking problems.
[ترجمه ترگمان]زنان برای Sobriety یک گروه کمک به نفس برای زنان با مشکلات نوشیدن هستند
[ترجمه گوگل]زنان برای Sobriety یک گروه خودآموز برای زنان با مشکلات نوشیدن است

13. His sobriety and temperament are questionable.
[ترجمه ترگمان]هوشیاری و خلق و خوی او قابل بحث است
[ترجمه گوگل]محبت و خلق او مشکوک است

14. She has many rare and charming qualities, but Sobriety is not one of them. Jane Austen
[ترجمه ترگمان]او خصوصیات کمیاب و charming دارد، اما Sobriety یکی از آن ها نیست جین آستین
[ترجمه گوگل]او دارای ویژگی های نادر و جذاب است، اما Sobriety یکی از آنها نیست جین آستن

15. I insist on perfect sobriety and silence.
[ترجمه ترگمان]من اصرار می کنم که هوشیاری کامل داشته باشم و سکوت کنم
[ترجمه گوگل]من اصرار بر تمسخر و سکوت کامل دارم

پیشنهاد کاربران

sobriety test
تست الکل

صَحو ( در عرفان اسلامی )

هشیاری ( در مقابل مستی ) : کسی که مشروبات الکی رو ترک کنه به اون حالی که توش هست میگن هشیاری. مثلا التون جان ۳۰ سال هشیاریش رو جشن گرفت.


کلمات دیگر: