(verb transitive) برافراشته، سربلند، بالا بردن، محفوظ کردن
elated
(verb transitive) برافراشته، سربلند، بالا بردن، محفوظ کردن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: elatedly (adv.), elatedness (n.)
مشتقات: elatedly (adv.), elatedness (n.)
• : تعریف: extremely happy or proud; in elevated spirits.
• مترادف: ecstatic, euphoric, exalted, exhilarated, exultant, jubilant, overjoyed, thrilled
• متضاد: crestfallen, down, downcast, downhearted
• مشابه: delighted, gleeful, happy, joyful, pleased, proud, rapt, tickled pink, triumphant
• مترادف: ecstatic, euphoric, exalted, exhilarated, exultant, jubilant, overjoyed, thrilled
• متضاد: crestfallen, down, downcast, downhearted
• مشابه: delighted, gleeful, happy, joyful, pleased, proud, rapt, tickled pink, triumphant
- She was elated when she heard she'd been been chosen for the award.
[ترجمه ترگمان] وقتی شنید که برای جایزه انتخاب شده است خوشحال شد
[ترجمه گوگل] او هنگامی که می شنید او برای انتخاب جایزه انتخاب شده بود خوشحال بود
[ترجمه گوگل] او هنگامی که می شنید او برای انتخاب جایزه انتخاب شده بود خوشحال بود
- The elated fans cheered their heroes.
[ترجمه میرا] هواداران سربلند قهرمانانشان را تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] هواداران هیجان آمیز قهرمانان خود را تشویق کردند[ترجمه گوگل] هواداران محترم قهرمانان خود را تشویق کردند
• exultant, happy; filled with joy
if you are elated, you are extremely happy and excited.
if you are elated, you are extremely happy and excited.
جملات نمونه
1. we were elated by the news
آن خبر ما را به وجد آورد.
2. She was elated at / by the news.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این خبر به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]او در خبرخوان ها خوشحال شد
[ترجمه گوگل]او در خبرخوان ها خوشحال شد
3. He was greatly elated by success.
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت بسیار خوشحال بود
[ترجمه گوگل]او با موفقیت موفق شد
[ترجمه گوگل]او با موفقیت موفق شد
4. The prince was reported to be elated at/by the birth of his new daughter.
[ترجمه ترگمان]گزارش شده بود که شاهزاده از تولد دختر جدیدش به وجد آمده است
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که شاهزاده در روز تولد دختر جدیدش احیا شده است
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که شاهزاده در روز تولد دختر جدیدش احیا شده است
5. He felt elated and mildly drunk.
[ترجمه ترگمان]احساس شادی می کرد و کمی مست به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او احساس خوشبختی کرد و به آرامی مست شد
[ترجمه گوگل]او احساس خوشبختی کرد و به آرامی مست شد
6. I was elated that my second heart bypass had been successful.
[ترجمه ترگمان]از این که قلب دوم من موفق به موفقیت شد خوشحال شدم
[ترجمه گوگل]من خوشحال بودم که دوران قلب دوم من موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]من خوشحال بودم که دوران قلب دوم من موفقیت آمیز بود
7. The crowds in the square were elated by the news.
[ترجمه ترگمان]جمعیتی که در میدان بودند از این خبر خوشحال بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت در میدان توسط اخبار خوش آمدید
[ترجمه گوگل]جمعیت در میدان توسط اخبار خوش آمدید
8. We were all elated to hear of the victory that we had won.
[ترجمه ترگمان]همه ما از پیروزی پیروز شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما خوشحال بودیم که از پیروزی کسب می کردیم که ما برنده شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما خوشحال بودیم که از پیروزی کسب می کردیم که ما برنده شدیم
9. I was elated by the prospect of the new job ahead.
[ترجمه ترگمان]از چشم انداز کار جدید به وجد آمده بودم
[ترجمه گوگل]من با چشم انداز شغلی جدید روبرو شدم
[ترجمه گوگل]من با چشم انداز شغلی جدید روبرو شدم
10. She was elated at the prospect of a holiday.
[ترجمه ترگمان]از امید گذراندن تعطیلات به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]او در چشم انداز یک تعطیلات آرام بود
[ترجمه گوگل]او در چشم انداز یک تعطیلات آرام بود
11. For my part[sentence dictionary], I feel elated and close to tears.
[ترجمه ترگمان]من به نوبه خود [ فرهنگ لغت \" ] احساس شادی می کنم و نزدیک به گریه هستم
[ترجمه گوگل]برای بخشی از من [لغت لغت]، من احساس می کنم خوشحال و نزدیک به اشک
[ترجمه گوگل]برای بخشی از من [لغت لغت]، من احساس می کنم خوشحال و نزدیک به اشک
12. They were elated at the result.
[ترجمه ترگمان]آن ها از این نتیجه به وجد آمده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در نتیجۀ خوشحالی بودند
[ترجمه گوگل]آنها در نتیجۀ خوشحالی بودند
13. Cantor was elated; a potentially devastating situation was about to be defused.
[ترجمه ترگمان]کانتور به وجد آمده بود؛ یک وضعیت بالقوه ویرانگر در شرف خنثی شدن بود
[ترجمه گوگل]کانتور احیا شد یک وضعیت بالقوه ویرانگر تقریبا خالی بود
[ترجمه گوگل]کانتور احیا شد یک وضعیت بالقوه ویرانگر تقریبا خالی بود
14. One day, in an elated mood, we thought we would give Eliot a surprise.
[ترجمه ترگمان]یک روز، با حالتی شاد، فکر کردیم که ما را غافلگیر می کنیم
[ترجمه گوگل]یک روز، در حالت آرامش، ما فکر می کردیم که الیوت را غافلگیر می کنیم
[ترجمه گوگل]یک روز، در حالت آرامش، ما فکر می کردیم که الیوت را غافلگیر می کنیم
15. Her success elated the family.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او خانواده را به وجد آورد
[ترجمه گوگل]موفقیت او خانواده را ستود
[ترجمه گوگل]موفقیت او خانواده را ستود
پیشنهاد کاربران
شاد، خوشحال، شادمان، محظوظ
ذوق مرگ، خرکیف😂، خوشحال
خیلی خوشحال
Very happy
Jubilant
Very happy
Jubilant
سرخوش
سر از پا نشناختن، کیفور شدن، کیف کردن
سرمست، کامیاب
کیفور
elated ( adj ) = delighted ( adj )
به معناهای: شادمان، خوشحال، مشعوف، مسرور
به معناهای: شادمان، خوشحال، مشعوف، مسرور
elated ( روانشناسی )
واژه مصوب: نشاط زده
تعریف: ویژگی فرد دارای احساس نشاط زدگی
واژه مصوب: نشاط زده
تعریف: ویژگی فرد دارای احساس نشاط زدگی
کلمات دیگر: