سخت جان بودن، تا دم آخر مبارزه یا مقاومت کردن، جان سختی کردن، پرمقاومت، سیاست مدارمحافظه کار، جان سخت، سرسخت، پر استقامت
die hard
سخت جان بودن، تا دم آخر مبارزه یا مقاومت کردن، جان سختی کردن، پرمقاومت، سیاست مدارمحافظه کار، جان سخت، سرسخت، پر استقامت
انگلیسی به انگلیسی
• trilogy of u.s. action films starring bruce willis
one strongly opposed to change, one who resists to the very end
cease slowly after a struggle (e.g., "i have a hard time to quit smoking. you know, old habits die hard"); persist, continue to exist (e.g., "the legend of elvis die hard")
one who is stubborn or headstrong; one who is conservative
a diehard is someone who is very strongly opposed to change and new ideas.
one strongly opposed to change, one who resists to the very end
cease slowly after a struggle (e.g., "i have a hard time to quit smoking. you know, old habits die hard"); persist, continue to exist (e.g., "the legend of elvis die hard")
one who is stubborn or headstrong; one who is conservative
a diehard is someone who is very strongly opposed to change and new ideas.
جملات نمونه
1. one of hitler's diehard supporters
یکی از هواخواهان سرسخت هیتلر
2. Old habits die hard.
[ترجمه ترگمان]عادت های قدیمی به سختی می میرند
[ترجمه گوگل]ترک عادت موجب مرض است
[ترجمه گوگل]ترک عادت موجب مرض است
3. Old habits and traditions die hard.
[ترجمه ترگمان]عادات و سنن قدیمی به سختی جان می دهند
[ترجمه گوگل]عادت ها و سنت های قدیمی سخت می میرند
[ترجمه گوگل]عادت ها و سنت های قدیمی سخت می میرند
4. He co-starred with Bruce Willis in the movie Die Hard.
[ترجمه ترگمان]او با بازی بروس ویلیس در فیلم جان سخت بازی کرد
[ترجمه گوگل]او در فیلم Die Hard با بروس ویلیس همکاری کرد
[ترجمه گوگل]او در فیلم Die Hard با بروس ویلیس همکاری کرد
5. Old prejudices die hard and it is only very recently that chapels have been noticed at all in guide books or architectural histories.
[ترجمه ترگمان]تعصبات کهن به شدت می میرند و همین اواخر است که نمازخانه های کلیساها در کتاب های راهنما یا تاریخ های معماری مورد توجه قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]پیشگویی های قدیمی سخت می میرد و تنها اخیرا کلیساها در کتاب های راهنما یا تاریخ معماری دیده شده اند
[ترجمه گوگل]پیشگویی های قدیمی سخت می میرد و تنها اخیرا کلیساها در کتاب های راهنما یا تاریخ معماری دیده شده اند
6. Prodigal habits die hard.
[ترجمه ترگمان] عادات Prodigal به شدت میمیرن
[ترجمه گوگل]عادت های بیدلیله سخت می میرند
[ترجمه گوگل]عادت های بیدلیله سخت می میرند
7. This is an area where old customs die hard.
[ترجمه ترگمان]این حوزه ای است که در آن آداب و رسوم دیرین به سختی جان می دهند
[ترجمه گوگل]این منطقه ای است که آداب و رسوم قدیمی سخت می کشد
[ترجمه گوگل]این منطقه ای است که آداب و رسوم قدیمی سخت می کشد
8. Perhaps because it's an island old customs die hard here.
[ترجمه ترگمان]شاید به این دلیل که رسوم قدیمی جزیره به شدت در اینجا می میرند
[ترجمه گوگل]شاید به این دلیل که این یک گورستان قدیمی است، اینجا سخت است
[ترجمه گوگل]شاید به این دلیل که این یک گورستان قدیمی است، اینجا سخت است
9. Still, old stereotypes and perceptions die hard on the other side of the desk.
[ترجمه ترگمان]با این حال، کلیشه های قدیمی و برداشت های قدیمی در طرف دیگر میز به سختی جان می دهند
[ترجمه گوگل]با این حال، کلیشه های قدیمی و ادراکات به سختی در طرف دیگر میز می نشیند
[ترجمه گوگل]با این حال، کلیشه های قدیمی و ادراکات به سختی در طرف دیگر میز می نشیند
10. Olds habits die hard.
[ترجمه ترگمان]عادت های Olds سخت می میرند
[ترجمه گوگل]عادت های قدیمی سخت می گیرند
[ترجمه گوگل]عادت های قدیمی سخت می گیرند
11. But old habits die hard, and Apple has shown a proclivity to chase market share while hand-wringing over shrinking gross margins.
[ترجمه ترگمان]اما عادت های قدیمی به سختی جان خود را از دست می دهند، و اپل برای دنبال کردن سهم بازار در حالی که دست به دست هم می دهد، سود ناخالص را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اما عادت های قدیمی سخت می میرند، و اپل نشان می دهد که یک دنباله دار برای تعقیب سهم بازار در حالی که دست بر کاهش margins margin
[ترجمه گوگل]اما عادت های قدیمی سخت می میرند، و اپل نشان می دهد که یک دنباله دار برای تعقیب سهم بازار در حالی که دست بر کاهش margins margin
12. The habits of a short lifetime die hard.
[ترجمه ترگمان]عادات یک عمر کوتاه سخت می میرند
[ترجمه گوگل]عادت های یک زندگی کوتاه سخت می گیرند
[ترجمه گوگل]عادت های یک زندگی کوتاه سخت می گیرند
13. Things were going well, but old habits die hard.
[ترجمه ترگمان]همه چیز خوب پیش می رفت، اما عادت های قدیمی به سختی می میرند
[ترجمه گوگل]همه چیز خوب پیش می رفت اما عادت های قدیمی سخت می کشیدند
[ترجمه گوگل]همه چیز خوب پیش می رفت اما عادت های قدیمی سخت می کشیدند
14. Why should we not? Old habits die hard.
[ترجمه ترگمان]چرا نباید این کار را بکنیم؟ عادت های قدیمی به سختی می میرند
[ترجمه گوگل]چرا باید؟ ترک عادت موجب مرض است
[ترجمه گوگل]چرا باید؟ ترک عادت موجب مرض است
15. Old conventions die hard.
[ترجمه ترگمان]قوانین کهن به شدت می میرند
[ترجمه گوگل]کنوانسیون های قدیمی سخت می کشند
[ترجمه گوگل]کنوانسیون های قدیمی سخت می کشند
16. Diehard optimists, like Mr Pynzenyk, say that hyperinflation and economic collapse will eventually force the country to its senses.
[ترجمه ترگمان]خوش بینان مانند آقای Pynzenyk می گویند که تورم شدید و فروپاشی اقتصادی سرانجام کشور را به خود تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]خوشبینی های دیرارد، مانند آقای پینزینک، می گویند که بحران تورم و فروپاشی اقتصادی در نهایت کشور را به حواس خود متصل می کند
[ترجمه گوگل]خوشبینی های دیرارد، مانند آقای پینزینک، می گویند که بحران تورم و فروپاشی اقتصادی در نهایت کشور را به حواس خود متصل می کند
17. Then there are those diehard cigarette smokers who blame health - obsessed Americans for starting this trend.
[ترجمه ترگمان]سپس آن دسته از سیگار کنندگان سرسخت سیگار وجود دارند که آمریکایی ها را برای شروع این روند مقصر می دانند
[ترجمه گوگل]سپس کسانی که سیگاری سیگار کشیدن هستند و کسانی که سلامت خود را در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار می دهند، سرزنش می شوند
[ترجمه گوگل]سپس کسانی که سیگاری سیگار کشیدن هستند و کسانی که سلامت خود را در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار می دهند، سرزنش می شوند
18. Not even their diehard supporters can pretend that this was a great game.
[ترجمه ترگمان]حتی طرفداران سرسخت آن ها هم چنین وانمود می کنند که این یک بازی عالی است
[ترجمه گوگل]حتی حامیان آنها نمی توانند تظاهر کنند که این یک بازی عالی بود
[ترجمه گوگل]حتی حامیان آنها نمی توانند تظاهر کنند که این یک بازی عالی بود
19. Mr Koizumi is no diehard imperialist.
[ترجمه ترگمان]آقای کویزومی imperialist سرسخت نیست
[ترجمه گوگل]آقای کویزومی هیچ امپریالیستی قوی نیست
[ترجمه گوگل]آقای کویزومی هیچ امپریالیستی قوی نیست
20. Though there are always predictable throngs of diehard Beatles fans and classic?
[ترجمه ترگمان]اگر چه همیشه جمعیت قابل پیش بینی از طرفداران سرسخت Beatles و سبک کلاسیک وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]اگر چه همیشه محبوبیت طرفداران بیتلز و کلاسیک قابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]اگر چه همیشه محبوبیت طرفداران بیتلز و کلاسیک قابل پیش بینی است
21. I heard we have a diehard audience member.
[ترجمه ترگمان]شنیدم که ما یک عضو سرسخت برای حضار داریم
[ترجمه گوگل]من شنیدم که یک عضو مخاطب متواضع داریم
[ترجمه گوگل]من شنیدم که یک عضو مخاطب متواضع داریم
22. As diehard Treasury bond geeks, you gotta love the charts that accompany Treasury Borrowing Advisory Committee's quarterly refunding report.
[ترجمه ترگمان]شما باید به عنوان اشخاص سرسخت اوراق قرضه خزانه داری، نمودارها را دوست داشته باشید که برای گزارش استرداد فصلی کمیته مشاور اسناد خزانه را همراهی می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که جی پی اس های خزانه داری خردمندانه، شما باید نمودار هایی را که همراه با گزارش تخلف سه ماهه کمیته مشورتی خزانه داری بدهی ها هستند، دوست داشته باشید
[ترجمه گوگل]همانطور که جی پی اس های خزانه داری خردمندانه، شما باید نمودار هایی را که همراه با گزارش تخلف سه ماهه کمیته مشورتی خزانه داری بدهی ها هستند، دوست داشته باشید
23. Alongside diehard Thaksinite protesters, stand middle-class Thais who do not care for Mr Thaksin but are disgusted by the political prestidigitation that toppled two elected governments.
[ترجمه ترگمان]در کنار تظاهر کنندگان سرسخت، Thais میانی که برای تاکسین قائل نیستند، اما از سیاست سیاسی که دو دولت منتخب را سرنگون کرد، بیزار هستند
[ترجمه گوگل]در کنار معترضان ضعیف تاکسینیتی، تایلندی های ثروتمند طبقه بندی می شوند که برای آقای تاکسیین اهمیتی نمی دهند، اما از سوی دولت پیشین سیاسی که ناشی از دو دولت منتخب است، ناامید شده است
[ترجمه گوگل]در کنار معترضان ضعیف تاکسینیتی، تایلندی های ثروتمند طبقه بندی می شوند که برای آقای تاکسیین اهمیتی نمی دهند، اما از سوی دولت پیشین سیاسی که ناشی از دو دولت منتخب است، ناامید شده است
24. John is a diehard conservative and is completely against abortion.
[ترجمه ترگمان]جان یک محافظه کار سرسخت است و کاملا مخالف سقط جنین است
[ترجمه گوگل]جان محافظه کارانه است و کاملا بر ضد سقط جنین است
[ترجمه گوگل]جان محافظه کارانه است و کاملا بر ضد سقط جنین است
25. diehard supporters of the exiled king.
[ترجمه ترگمان]پشتیبانان سرسخت پادشاه تبعیدی
[ترجمه گوگل]طرفداران متجاوز پادشاه تبعید
[ترجمه گوگل]طرفداران متجاوز پادشاه تبعید
26. Some diehard smokers blamed health - obsessed Americans for starting the trend.
[ترجمه ترگمان]برخی از smokers سرسخت، آمریکایی ها را مسئول شروع این روند دانستند
[ترجمه گوگل]بعضی از سیگاری ها معتقد به سلامت هستند - آمریکایی ها وسواس برای شروع روند
[ترجمه گوگل]بعضی از سیگاری ها معتقد به سلامت هستند - آمریکایی ها وسواس برای شروع روند
27. Only real diehard hippies would use antique implements and appliances to tend to their daily chores.
[ترجمه ترگمان]تنها هیپی ها از وسایل کهنه و وسایل الکتریکی استفاده می کنند تا به کاره ای روزانه خود تمایل پیدا کنند
[ترجمه گوگل]فقط هیپی های واقعی دایاکارد از وسایل و لوازم عتیقه ای استفاده می کنند که تمایل به کارهای روزانه خود دارند
[ترجمه گوگل]فقط هیپی های واقعی دایاکارد از وسایل و لوازم عتیقه ای استفاده می کنند که تمایل به کارهای روزانه خود دارند
28. However, most of the diehard climbers agree that there's nothing like natural rock.
[ترجمه ترگمان]اما بیشتر کوهنوردان بر این باورند که هیچ چیز مثل سنگ طبیعی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر کوه نوردان معتدل موافقند که هیچ چیز مانند سنگ طبیعی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر کوه نوردان معتدل موافقند که هیچ چیز مانند سنگ طبیعی وجود ندارد
29. After its membership halved in the past year, leaving mainly diehard right-wingers behind, the party now desperately needs new blood.
[ترجمه ترگمان]پس از نصف کردن عضویت در سال گذشته، باقی ماندن افراد جناح راست سرسخت، حزب اکنون به شدت به خون تازه نیاز دارد
[ترجمه گوگل]پس از آن که در سال گذشته، به نصف کاهش یافت، و به طور عمده از سمت راست عقب نشینی می کرد، حزب اکنون به شدت نیازمند خون جدید است
[ترجمه گوگل]پس از آن که در سال گذشته، به نصف کاهش یافت، و به طور عمده از سمت راست عقب نشینی می کرد، حزب اکنون به شدت نیازمند خون جدید است
30. But a press backlash did get into gear, leaving a handful of diehard music writers to fight a bitter battle.
[ترجمه ترگمان]اما واکنش شدید مطبوعات باعث شد که یک مشت از نویسندگان سرسخت موسیقی برای مبارزه با یک نبرد تلخ باقی بمانند
[ترجمه گوگل]اما یک واکنش مطبوعاتی به دزدی رسید، و تعداد زیادی از نویسندگان موسیقی متکبر را برای نبرد با تلخی ترک کرد
[ترجمه گوگل]اما یک واکنش مطبوعاتی به دزدی رسید، و تعداد زیادی از نویسندگان موسیقی متکبر را برای نبرد با تلخی ترک کرد
پیشنهاد کاربران
دو آتشه
جان سخت، سرسخت، پر استقامت، ( مجازاً ) سگ جان
تمام عیار
someone who is unwilling to change or give up their ideas or ways of behaving, even when there are good reasons to do so
لجوج و با استقامت بر سر فکر و عقیده ( صفت )
لجوج و با استقامت بر سر فکر و عقیده ( صفت )
کلمات دیگر: