کلمه جو
صفحه اصلی

marginalize


در حاشیه قراردادن، مورد کم توجهی قرار دادن، منزوی کردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، به حاشیه راندن

انگلیسی به فارسی

ناچیز شمردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، کنار زدن، منزوی کردن، به حاشیه راندن


حاشیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: marginalizes, marginalizing, marginalized
مشتقات: marginalization (n.)
• : تعریف: to exclude or treat as being of no importance, esp. so as to divert attention from.

• put in a position of secondary importance; keep a person or something away from the center of attention or power; treat as marginal (also marginalise)
if someone or something is marginalized, they are made to seem unimportant because of other people or events.

جملات نمونه

1. We've always been marginalized, exploited, and constantly threatened.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه به حاشیه رانده شده ایم، مورد سو استفاده قرار گرفته ایم و دائما در معرض تهدید قرار گرفته ایم
[ترجمه گوگل]ما همیشه به حاشیه رانده شده، سوء استفاده شده و به طور مداوم تهدید شده ایم

2. Female employees complained of being marginalized by management.
[ترجمه ترگمان]کارمندان زن از اینکه توسط مدیریت به حاشیه رانده شده اند شکایت دارند
[ترجمه گوگل]کارکنان زن شکایت کرده اند که از سوی مدیریت مانع شده اند

3. Marginalized people are simply creating their own society, says the retired diplomat.
[ترجمه ترگمان]این دیپلمات بازنشسته می گوید که Marginalized نفر به سادگی جامعه خود را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]دیپلمات بازنشسته می گوید: افراد محروم، به سادگی جامعه خود را ایجاد می کنند

4. Did television marginalize the Alliance and thereby contribute to its failure?
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون اتحاد را به حاشیه رانده و در نتیجه به شکست آن کمک می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون اتحاد را به حاشیه رانده و به این ترتیب به شکست آن کمک می کند؟

5. Navarro's participation also marginalized the remaining left-wing guerrilla forces, who reportedly impeded voting in some towns.
[ترجمه ترگمان]مشارکت شهروندان در حاشیه چپ باقیمانده نیروهای چریکی جناح چپ را که بنا بر گزارش ها از رای دادن در برخی از شهرها سد کرده بودند، به حاشیه رانده بود
[ترجمه گوگل]مشارکت ناوارو نیز نیروهای چریکی چریکی را که به نظر می رسید در برخی از شهرها مانع از رای گیری شده است، کنار گذاشت

6. Year after year, the political system further marginalizes average citizens while empowering those with money.
[ترجمه ترگمان]هر سال پس از سال، نظام سیاسی به طور متوسط شهروندان متوسط را به هنگام قدرت بخشیدن به افراد با پول افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سالی یکبار، سیستم سیاسی بیشتر به شهروندان متوسط ​​می افزاید و قدرت را برای کسانی که پول دارند، به حاشیه می برد

7. It misleadingly marginalizes both the centrality of the Church and classicism, the dominant artistic trend of the period.
[ترجمه ترگمان]این امر هم بر مرکزیت کلیسای جامع و هم به شیوه کلاسیک، گرایش هنری حاکم بر دوره بود
[ترجمه گوگل]این گمراه کننده، هر دو مرکزیت کلیسا و کلاسیکالی، و روند هنری غالب دوره را به حاشیه می کشد

8. Rationality equals oppression and the silencing of marginalized voices!
[ترجمه ترگمان]خفگی برابر با ظلم و ستم و خفه کردن صداهای به حاشیه رانده شده!
[ترجمه گوگل]عقلانیت برابر با ستم و خاموش کردن صداهای حاشیه ای است!

9. Don't marginalize the online tools that are available.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای آنلاین موجود را به حاشیه نیندازید
[ترجمه گوگل]ابزارهای آنلاین موجود در دسترس نباشید

10. This led some in the liberal media to marginalize the entire Tea Party phenomenon as an " astroturfing" sham.
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث شد تا برخی از رسانه ها لیبرال، کل پدیده میهمانی چای را به حاشیه بکشاند
[ترجمه گوگل]این به بعضی از رسانه های لیبرال منجر شد که پدیده کل حزب چای را به عنوان یک 'اخلاقگرایانه' محکوم کند

11. We must not marginalize the poor in our society.
[ترجمه ترگمان]نباید در جامعه ما فقیر باشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید فقرا را در جامعه مان به حاشیه برسانیم

12. The National Assembly passed constitutional amendments to marginalize the Taiwan Provincial Government.
[ترجمه ترگمان]مجلس ملی اصلاحیه های قانون اساسی را تصویب کرد تا دولت استانی تایوان را به حاشیه بکشاند
[ترجمه گوگل]شورای ملی اصلاحات قانون اساسی را تصویب کرد تا حاشیه نشین دولت ولایتی تایوان

13. Instead it will serve mainly to marginalize you - though you may gain a devoted following among a specific subset.
[ترجمه ترگمان]در عوض به طور عمده به حاشیه راندن شما کمک می کند - با این حال ممکن است به دنبال یک زیرمجموعه خاص به دنبال آن باشید
[ترجمه گوگل]در عوض آن عمدتا به شما کمک می کند تا به حاشیه رانده شدن بپردازید - هرچند شما می توانید در میان یک زیرمجموعه خاص پیروز شوید

14. The effect of this has been to increasingly marginalize the local authority sector.
[ترجمه ترگمان]تاثیر این امر به طور فزاینده ای بخش اقتدار محلی را به حاشیه رانده است
[ترجمه گوگل]تأثیر این امر به طور فزاینده ای در بخش دولتی محلی مانع شده است

15. My view is students marginalize classes like that.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه من این است که دانش آموزان کلاس ها را به حاشیه بکشاند
[ترجمه گوگل]دیدگاه من دانشآموزان کلاسها را به حاشیه میبرند

پیشنهاد کاربران

کم اهمیت جلوه دادن

حاشیه ای سازی


مورد کم توجهی قرار دادن، نادیده گرفتن

به حاشیه راندن


کلمات دیگر: