کلمه جو
صفحه اصلی

informative


معنی : اموزنده، حاوی اطلاعات مفید، پر معنی و عمیق
معانی دیگر : آموزنده، آگهساز، آگاهاننده، آگهگر (informatory هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

حاوی اطلاعات مفید، آموزنده


آموزنده، حاوی اطلاعات مفید، اموزنده، پر معنی و عمیق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: informatively (adv.), informativeness (n.)
• : تعریف: providing information, or adding to one's knowledge or understanding.
متضاد: uninformative
مشابه: telling, telltale

- I found the documentary both interesting and informative.
[ترجمه ترگمان] من مستند را هم جالب و هم آموزنده یافتم
[ترجمه گوگل] من مستند را جالب و آموزنده پیدا کردم

• instructive, educational, serving to impart knowledge
something that is informative gives you useful information.

مترادف و متضاد

اموزنده (صفت)
erudite, instructive, informative, instructor's

حاوی اطلاعات مفید (صفت)
informative

پر معنی و عمیق (صفت)
informative

educational


Synonyms: advisory, chatty, communicative, descriptive, edifying, educative, elucidative, enlightening, explanatory, forthcoming, gossipy, illuminating, informational, instructional, instructive, newsy, revealing, revelatory, significant


Antonyms: unilluminating, unimportant, uninformative, useless


جملات نمونه

1. an informative lecture
سخنرانی آموزنده

2. it's an informative book, but it lacks punch
کتاب آموزنده ای است ولی گیرایی ندارد.

3. The text is precise and informative.
[ترجمه ترگمان]متن دقیق و آموزنده است
[ترجمه گوگل]متن دقیق و آموزنده است

4. Burton's text is concise and informative.
[ترجمه ترگمان]متن برتون مختصر و آموزنده است
[ترجمه گوگل]متن بورتون مختصر و آموزنده است

5. The informative asides about rural life make this wine guide rather special.
[ترجمه ترگمان]جنبه اطلاع رسانی درباره زندگی روستایی این راهنمای شراب را نسبتا خاص می سازد
[ترجمه گوگل]اطلاعات مفید در مورد زندگی روستایی این راهنمای شراب و نه خاص است

6. The adverts are not very informative.
[ترجمه ترگمان]این آگهی خیلی آموزنده نیست
[ترجمه گوگل]آگهی ها بسیار آموزنده نیستند

7. This is an interesting and highly informative book.
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب جالب و بسیار آموزنده است
[ترجمه گوگل]این یک کتاب جالب و بسیار آموزنده است

8. I found the talk both informative and entertaining.
[ترجمه ترگمان]من صحبت را هم آموزنده و هم سرگرم کننده یافتم
[ترجمه گوگل]من این بحث را با دوام آموزنده و سرگرم کننده پیدا کردم

9. The book is informative and highly readable.
[ترجمه ترگمان]این کتاب آموزنده و قابل خواندن است
[ترجمه گوگل]این کتاب آموزنده و بسیار قابل خواندن است

10. Findings suggest that while television is more informative than the press, it is less persuasive.
[ترجمه ترگمان]یافته ها حاکی از آن است که در حالی که تلویزیون اطلاعات بیشتری نسبت به مطبوعات دارد، کم تر متقاعد کننده است
[ترجمه گوگل]یافته ها نشان می دهد که در حالی که تلویزیون اطلاعات بیشتری نسبت به مطبوعات دارد، کمتر قانع کننده است

11. Man's sense of smell is much less informative than his sight.
[ترجمه ترگمان]حس بویایی آدم از دید او بسیار کم تر است
[ترجمه گوگل]حس بویایی انسان نسبت به دیدگاه او بسیار اطلاعاتی است

12. The article is informative enough, but it's a bit dull - we need something to lift it.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به اندازه کافی آموزنده است، اما کمی کسل کننده است - ما به چیزی برای بلند کردن آن نیاز داریم
[ترجمه گوگل]مقاله به اندازه کافی آموزنده است، اما کمی کسل کننده است - ما نیاز به چیزی برای برداشتن آن داریم

13. The book is too long but, nonetheless, informative and entertaining.
[ترجمه ترگمان]این کتاب خیلی طولانی است اما با این حال آموزنده و سرگرم کننده است
[ترجمه گوگل]کتاب بیش از حد طول می کشد، با این حال، آموزنده و سرگرم کننده است

14. This intriguing book is both thoughtful and informative.
[ترجمه ترگمان]این کتاب جذاب هم متفکر و هم آموزنده است
[ترجمه گوگل]این کتاب جالب و سرگرم کننده است

15. Brierley's book has the merit of being both informative and readable.
[ترجمه ترگمان]کتاب brierley ارزش این را دارد که هم آموزنده و هم قابل خواندن باشد
[ترجمه گوگل]کتاب Brierley دارای شایستگی هر دو آموزنده و قابل خواندن است

an informative lecture

سخنرانی آموزنده


پیشنهاد کاربران

ازدامند
azd�mand

fruitful

ارائه اطلاعات مفید یا جالب

آگاهی دهنده

روشنگر

پر از اطلاعات به درد بخور

آموزنده

اطلاع رسان

در مباحث مربوط به ژننتیک؛ " آگاهی دهنده" پیشنهاد می شود.

کارآمد


کلمات دیگر: