کلمه جو
صفحه اصلی

blackball


معنی : تحریم کردن، رای مخالف دادن
معانی دیگر : رای مخفی برضد شخص یا چیز، رای مخالف دادن (به ویژه در مورد پذیرش کسی به عضویت باشگاه یا سازمان)، (در اصل) گوی یا مهره ی سیاه که در رای گیری به عنوان رای منفی یا گاهی وتو تلقی می شد، مخالفت کردن

انگلیسی به فارسی

رأی مخالف دادن، مخالفت کردن، تحریم کردن


blackball، رای مخالف دادن، تحریم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blackballs, blackballing, blackballed
(1) تعریف: to cast out, as from a group; ostracize.
مترادف: eject, ostracize, oust, run out, send to Coventry
مشابه: ban, banish, blacklist, bounce, cashier, dismiss, drum out, exclude, exile, expatriate, expel, kick out, spurn

(2) تعریف: to vote against or refuse membership to.
مترادف: bar, debar, exclude, ostracize, reject
مشابه: ban, banish, blacklist, cold-shoulder, disapprove, high-hat, proscribe, refuse, snub, spurn
اسم ( noun )
• : تعریف: a negative vote, esp. against a candidate for admission to a social organization.
مترادف: denial, disapproval, nay, turndown
مشابه: blacklist, exclusion, ostracism, ouster, rejection, shutout, thumbs down

• vote against a new applicant for membership (in a club or organization)
if you blackball someone, you prevent them from joining a club or other group by voting against their election.

مترادف و متضاد

تحریم کردن (فعل)
ban, prohibit, boycott, blackball, lock out, proscribe

رای مخالف دادن (فعل)
veto, nix, blackball

expel from group


Synonyms: ban, blacklist, debar, exclude, ostracize, oust, reject, repudiate, snub, veto


جملات نمونه

1. She never knew why they blackballed her from the club.
[ترجمه منیژه اسدنژاد] او هرگز نمی دانست که چرا از باشگاه او را بیرون کردند.
[ترجمه ترگمان]هرگز نفهمید که چرا آن ها را از باشگاه بیرون راند
[ترجمه گوگل]او هرگز نمی دانست که چرا آنها از باشگاه به او مشغول بودند

2. He was blackballed when he tried to join the Country Club.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سعی می کرد به باشگاه روستا بپیوندد، دیگر از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]او هنگامی که سعی داشت به باشگاه کشور ملحق شود، صدای بلندی داشت

3. He was initially blackballed because of a dispute he once had with a couple of the committee members.
[ترجمه ترگمان]او در ابتدا به دلیل اختلافی که زمانی با تعدادی از اعضای کمیته داشت، دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او در ابتدا به دلیل اختلافاتی که یک بار با یک زن و شوهر از اعضای کمیته داشت، به شدت محکوم شد

4. After the scandal, she was blackballed from the party.
[ترجمه ترگمان]بعد از این رسوایی، از حزب blackballed شد
[ترجمه گوگل]پس از رسوایی، او از حزب blackballed بود

5. Members can blackball candidates in secret ballots.
[ترجمه ترگمان]اعضا می توانند کاندیداهایی را در برگه های رای مخفی نگه دارند
[ترجمه گوگل]اعضا می توانند نامزدها را در رای گیری های مخفی ببندند

6. In 196 Freed was fined $300 and blackballed from radio.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶ آزاد شده، ۳۰۰ دلار جریمه شد و blackballed از رادیو آزاد شد
[ترجمه گوگل]در سال 196 آزاد شد 300 دلار جریمه شد و از رادیو پخش شد

7. The whole city blackballed him.
[ترجمه ترگمان]تمام شهر از خود بی خود شده بود
[ترجمه گوگل]کل شهر او را سیاه کرد

8. The voting result after correcting shows, blackball scale of Yang Zhiyuan is added to 3 7%, supportive bill scale is only 6 3% .
[ترجمه ترگمان]نتیجه رای گیری بعد از تصحیح shows، مقیاس blackball of به ۳ درصد اضافه شده و مقیاس حمایت پشتیبان تنها ۶ درصد است
[ترجمه گوگل]نتیجه رأی گیری پس از اصلاح نشان می دهد، مقیاس blackball از یانگ Zhiyuan به 7 7٪ اضافه شده است، مقیاس لایحه حمایتی فقط 6 3٪ است

9. The attempt to blackball it is neo- McCarthyism.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای جلوگیری از آن، نئو - است
[ترجمه گوگل]تلاش برای blackball آن است که نئوکاکریتیسم است

10. Will you blackball her if she tries to join our club?
[ترجمه ترگمان]اگه سعی کنه عضو باشگاه ما بشه باه اش حرف می زنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید او را ببوسید اگر او سعی در پیوستن به باشگاه ما بکند؟

11. Lawrence Talbot: I module blackball every of you!
[ترجمه ترگمان]\"لارنس تالبوت\": من همه شما را blackball
[ترجمه گوگل]لورنس تالبوت I ماژول blackball هر یک از شما!

12. Denial of a public-service job may blackball a person from future private employment as well.
[ترجمه ترگمان]انکار یک شغل خدمات عمومی ممکن است فردی را از استخدام شخصی در آینده محروم کند
[ترجمه گوگل]انکار یک کار خدمت عمومی ممکن است شخص را از اشتغال خصوصی آینده نیز بیرون بکشد

13. Blackball me from eating yogurt on the met steps? You have nothing I need.
[ترجمه ترگمان]منو از خوردن ماست که روی پله ها دیدی بهم داد؟ تو چیزی نداری که من بهش نیاز داشته باشم
[ترجمه گوگل]من چطور از خوردن ماست در مراحل ملاقات استفاده میکنید؟ من چیزی ندارم که نیاز دارم

14. The Joker: I conceive some doesnt blackball you only makes you. . . stranger.
[ترجمه ترگمان]جوکر! من تصور می کنم که بعضی از شما فقط تو رو بیگانه می کنه
[ترجمه گوگل]جاکلیدی که من تصور می کنم، چیزی نیست که فقط شما را به خود مشغول می کند غریبه

He wanted to join the club, but since he was Jewish, they blackballed him.

می‌خواست عضو باشگاه بشود؛ ولی چون یهودی بود به او رأی مخالف دادند.


پیشنهاد کاربران

تحریم کردن


نهاندید

رای مخالف


کلمات دیگر: