نهایى، بستن قانون ـ فقه : اخرى علوم نظامى : بستن پیمایش، خاتمه عملیات
closing
نهایى، بستن قانون ـ فقه : اخرى علوم نظامى : بستن پیمایش، خاتمه عملیات
انگلیسی به فارسی
بسته شدن، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
انگلیسی به انگلیسی
• shutting; conclusion (of a speech, etc.)
shutting; concluding, ending, summarizing
the closing part of an activity or period of time is its final part.
shutting; concluding, ending, summarizing
the closing part of an activity or period of time is its final part.
جملات نمونه
1. closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند
2. closing the windows will keep the cold out
بستن پنجره ها جلو سرما را می گیرد.
3. they debated closing the shop
آنان بستن مغازه را مورد بحث قرار دادند.
4. they tried to downplay the importance of the embassy's closing
آنان کوشیدند بسته شدن سفارت را کم اهمیت جلوه دهند.
5. A fire in the gallery caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی در گالری منجر به تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در گالری سبب توقف زودگذر نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در گالری سبب توقف زودگذر نمایشگاه شد
6. Last year's tax demands are closing on me.
[ترجمه ترگمان]مطالبات مالیاتی سال گذشته به من بسته می شود
[ترجمه گوگل]تقاضای مالیات سال گذشته به من بسته است
[ترجمه گوگل]تقاضای مالیات سال گذشته به من بسته است
7. He was in the pub until closing time.
[ترجمه ترگمان]او تا زمان تعطیل در کافه بود
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که بسته بود، در میخانه بود
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که بسته بود، در میخانه بود
8. A fire caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی سبب تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی سبب بسته شدن زود هنگام این نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی سبب بسته شدن زود هنگام این نمایشگاه شد
9. We were in the pub until closing time.
[ترجمه ترگمان]تا وقت بستن در کافه بودیم
[ترجمه گوگل]ما تا زمانی که بسته بودیم
[ترجمه گوگل]ما تا زمانی که بسته بودیم
10. The store is closing out on Saturday.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه روز شنبه تعطیل می شود
[ترجمه گوگل]فروشگاه در روز شنبه بسته می شود
[ترجمه گوگل]فروشگاه در روز شنبه بسته می شود
11. Hitler himself committed suicide as Soviet forces were closing in on Berlin.
[ترجمه ترگمان]خود هیتلر خودکشی کرد، زیرا نیروهای شوروی در برلین نزدیک می شدند
[ترجمه گوگل]خود هیتلر خود را به عنوان نیروهای شوروی در برلین متوقف کرد
[ترجمه گوگل]خود هیتلر خود را به عنوان نیروهای شوروی در برلین متوقف کرد
12. The store is closing out tomorrow; I'll go and buy a pair of shoes.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه فردا تعطیل می شود و یک جفت کفش می خرم
[ترجمه گوگل]فروشگاه فردا بسته می شود؛ من یک جفت کفش خریدم
[ترجمه گوگل]فروشگاه فردا بسته می شود؛ من یک جفت کفش خریدم
13. Implicit in the poem's closing lines are the poet's own religious doubts.
[ترجمه ترگمان]مفهوم ضمنی در خطوط پایانی شعر شک و تردیدهای مذهبی است
[ترجمه گوگل]تظاهراتی که در خطوط بسته شدن شعر وجود دارد، شک و تردید مذهبی شاعر است
[ترجمه گوگل]تظاهراتی که در خطوط بسته شدن شعر وجود دارد، شک و تردید مذهبی شاعر است
14. Management/The management is/are considering closing the factory.
[ترجمه ترگمان]مدیریت \/ مدیریت در نظر دارد که کارخانه را تعطیل کند
[ترجمه گوگل]مدیریت / مدیریت / در نظر دارند بسته شدن کارخانه
[ترجمه گوگل]مدیریت / مدیریت / در نظر دارند بسته شدن کارخانه
15. Before closing I want to mention all those who contributed so generously.
[ترجمه ترگمان]قبل از بستن من می خواهم به تمام کسانی که این طور سخاوتمندانه کمک کرده اند، صحبت کنم
[ترجمه گوگل]قبل از بسته شدن، می خواهم تمام کسانی را که سخاوتمندانه سخن می گویند می گویم
[ترجمه گوگل]قبل از بسته شدن، می خواهم تمام کسانی را که سخاوتمندانه سخن می گویند می گویم
پیشنهاد کاربران
اگر در جایگاه صفت به کار رفته باشد به معنای بسته و بسته شده است.
اختتامیه
مثال:
closing ceremony = مراسم اختتامیه
مثال:
closing ceremony = مراسم اختتامیه
پایانی
For example
Add your closing remarks
نکات پایانی خود را اضافه کنید
For example
Add your closing remarks
نکات پایانی خود را اضافه کنید
بستن
انحلال ( شرکت )
انعقاد قرارداد
جمع بندی ( جمع بندی در ارائه گزارش ها )
خلاصه کردن
ارائه چکیده متن
متن پایانی و حسن خطاب ارایه یا سخنرانی
خلاصه کردن
ارائه چکیده متن
متن پایانی و حسن خطاب ارایه یا سخنرانی
پایان بخشی، خاتمه دهی، تعطیلی
پایانی
Final
Final
کلمات دیگر: