کلمه جو
صفحه اصلی

peckish


(انگلیس - عامیانه)، گرسنه

انگلیسی به فارسی

پکیچ


انگلیسی به انگلیسی

• (british) hungry; (american) grouchy, annoyed
if you say that you are feeling peckish, you mean that you are fairly hungry; an informal word.

جملات نمونه

1. By ten o'clock I was feeling rather peckish, even though I'd had a large breakfast.
[ترجمه کاوه حقوقی] با وجود اینکه صبحانه مفصلی خورده بودم، ساعت ده احساس کمی گرسنگی می کردم.
[ترجمه ترگمان]تا ساعت ده خوشحال بودم، حتی با وجود اینکه صبحانه مفصلی خورده ام
[ترجمه گوگل]ده ساعت بعد احساس سرسبزی شد، حتی اگر صبحانه ای بزرگ داشتم

2. She was feeling a bit peckish .
[ترجمه سعید] او کمی احساس گرسنگی داشت
[ترجمه ترگمان]او کمی از جا رفته بود
[ترجمه گوگل]او کمی پخته شده بود

3. The kids were getting peckish so Sammy found a cafe nearby.
[ترجمه ترگمان]بچه ها داشتند peckish می کردند تا سامی یک کافه در آن نزدیکی پیدا کند
[ترجمه گوگل]بچه ها پکیچ می گرفتند تا ساممی یک کافی نت در این نزدیکی پیدا کرد

4. This is the stage when party-goers get peckish.
[ترجمه ترگمان]این مرحله ای است که goers party می شوند
[ترجمه گوگل]این صحنه ای است که مهمانان مهمان می روند

5. I'm feeling a bit peckish. What's in the fridge?
[ترجمه ترگمان]کمی احساس خستگی می کنم تو یخچال چیه؟
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم کمی peckish چه چیزی در یخچال است؟

6. With some tuna mousse, if you're really feeling peckish.
[ترجمه ترگمان]با چند تا ماهی تن ماهی، اگر شما واقعا گرسنه هستید
[ترجمه گوگل]با برخی از موز تن، اگر شما واقعا احساس peckish

7. Gayle: I'm a bit peckish too, but it's quite late and we don't want anything too heavy before we go to bed.
[ترجمه ترگمان]من هم کمی گرسنه هستم، اما خیلی دیر است و قبل از رفتن به رختخواب چیز زیادی نمی خواهیم
[ترجمه گوگل]Gayle من کمی پیکسچر نیز هستم، اما خیلی دیر شده و قبل از رفتن به رختخواب، هیچ چیز سنگین نمیخواهد

8. Qiao son, don't eat will peckish of, very unpalatable, I seek some game, your etc. writes.
[ترجمه ترگمان]پسر Qiao، چیزی نمی خوری، خیلی تلخ است، من به دنبال یک بازی هستم، و غیره
[ترجمه گوگل]پسر Qiao، غذا نخورید، از شما بسیار ناراحت کننده است، من به دنبال یک بازی، و غیره شما می نویسد

9. Speaking of which, if you're feeling peckish, a few minutes' stroll away is the barbecue buffet at Punch, where you can tuck into a vast collection of ribs, salmon, prawns and salads.
[ترجمه ترگمان]حالا که صحبت از آن شد، اگر شما گرسنه هستید، چند دقیقه قدم بزنید، خوراک کبابی در پانچ، جایی که می توانید در یک مجموعه عظیم از دنده، ماهی آزاد، میگو و سالاد بخورید
[ترجمه گوگل]صحبت از آن، اگر شما احساس خجالتی می کنید، یک پیاده روی چند دقیقه ای، بوفه کبابی در پانچ، جایی که شما می توانید به یک مجموعه گسترده ای از دنده ها، ماهی قزل آلا، میگو و سالاد برسانید

10. If you're feeling peckish at 10pm, have a small snack.
[ترجمه ترگمان]اگر در ساعت ۱۰ بعد از ظهر احساس راحتی می کنید، یک اسنک بسیار کوچک بخورید
[ترجمه گوگل]اگر در ساعت 10 بعد از ظهر احساس پوسیدگی داشته باشید، یک میان وعده کوچک داشته باشید

11. Lenore: Yes, I am a bit peckish, especially as I didn't have anything for breakfast.
[ترجمه ترگمان]بله، من کمی گرسنه هستم، به خصوص که چیزی برای صبحانه نخوردم
[ترجمه گوگل]Lenore بله، من کمی پخته شده، به خصوص به عنوان من چیزی برای صبحانه ندارد

12. What do a peckish bee-eater, shaggy bison going head-to-head in snow and pelicans dancing in a pristine lake all have in common?
[ترجمه ترگمان]گاومیش آبی peckish که سر تا سر در برف به سر می برند و پلیکان ها در یک دریاچه بکر به سر می برند چه کار مشترکی دارند؟
[ترجمه گوگل]یک زنبور عسل زنبق و زنبور عسل، زنبق زنبق وحشی که در برف به سر می برد و در یک دریاچه بی نظیر رقصیده است، همه چیز مشترک است؟

13. The man who is injured is equally peckish abdomen, and then heard call a voice, unbearable furious, criticize openly.
[ترجمه ترگمان]مردی که مجروح شده به همان اندازه شکم دارد و بعد صدای یک صدا، غیرقابل تحمل و خشمگین را می شنود
[ترجمه گوگل]مردی که مجروح شده است به طور یکسان شکم شکم، و پس از آن شنیده صدای زنگ، ناراحتی غیر قابل تحمل، انتقاد آشکارا

14. Is there anything to eat? I'm feeling a bit peckish.
[ترجمه ترگمان]چیزی برای خوردن هست؟ کمی احساس خستگی می کنم
[ترجمه گوگل]آیا چیزی برای خوردن وجود دارد؟ من احساس می کنم کمی peckish

پیشنهاد کاربران

گرسنه

نفرین شده جوف و گرسنگی

احساس ضعف کردن ، by ten o'clock , I'm feeling peckish , even though I had a large breakfast . تا ساعت ده با اینکه صبحانه هم زیاد خوردم بازم ضعف می کنم


کلمات دیگر: