کلمه جو
صفحه اصلی

linguistic


معنی : وابسته به زبانشناسی
معانی دیگر : وابسته به زبان، لسانی

انگلیسی به فارسی

زبانی، وابسته به زبانشناسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: linguistically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to language or linguistics.

- Studying their dialect, she gathered as much linguistic information as possible, particularly with regard to grammatical rules and the articulation of sounds.
[ترجمه ترگمان] او با مطالعه لهجه آن ها، اطلاعات زبانی بیشتری را به خصوص با توجه به قوانین دستوری و بیان اصوات مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه گوگل] به زبان گویش خود، با توجه به قوانین دستوری و تفسیر صداها، به همان اندازه اطلاعات زبانشناسی را جمعآوری کرد

• of language; of linguistics, of the scientific study of language
linguistics is the study of the way in which language works.
linguistic abilities or ideas relate to language.

مترادف و متضاد

وابسته به زبانشناسی (صفت)
linguistic

جملات نمونه

1. As a songwriter, he combined great linguistic felicity with an ear for a tune.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک آهنگساز، felicity زبانی عالی را با یک گوش برای یک آهنگ ترکیب کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ترانه سرا، ترکیبی از زبان شناسی بزرگ با گوش برای لحن

2. Keep the conversation off linguistic matters.
[ترجمه ترگمان]مکالمه را خاموش نگه دارید
[ترجمه گوگل]مکالمه را از مسائل زبانی حفظ کنید

3. I'm particularly interested in the linguistic development of young children.
[ترجمه ترگمان]من به طور خاص به رشد زبانی بچه های کوچک علاقمند هستم
[ترجمه گوگل]من به ویژه در توسعه زبانی کودکان جوان علاقمند هستم

4. Spanish liberals sought to create linguistic as well as administrative uniformity.
[ترجمه ترگمان]لیبرال ها خواستار ایجاد زبان شناسی و همچنین یکپارچگی اجرایی بودند
[ترجمه گوگل]لیبرالهای اسپانیا به دنبال ایجاد یکنواختی زبانشناختی و اداری بود

5. When a book goes into translation, all those linguistic subtleties get lost.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک کتاب به ترجمه می رود، همه those زبانی از دست می روند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک کتاب به ترجمه می رسد، تمام آن ظرافت های زبانی از بین می رود

6. Her book displays many subtle linguistic felicities.
[ترجمه ترگمان]کتاب او بسیاری از اشعار ظریف زبان شناسی را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]کتاب او بسیاری از جنبه های زبان شناختی ظریف را نشان می دهد

7. His linguistic ability served him well in his chosen profession.
[ترجمه ترگمان]توانایی زبانی او در حرفه خود به خوبی به او خدمت می کرد
[ترجمه گوگل]توانایی زبان شناختی او در حرفه انتخاب شده او خوب است

8. She is pursuing her linguistic researches.
[ترجمه ترگمان]او تحقیقات زبان شناسی را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]او در جستجوی مطالعات زبانی خود است

9. They also, of course, govern linguistic units larger than words - idioms, phrases, and larger constructions.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین، واحدهای زبانی بزرگ تر از کلمات - اصطلاحات، عبارات و ساختارهای بزرگ تر را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]البته، البته، واحد های زبانی را بیشتر از کلمات - اصطلاحات، عبارات، و ساختارهای بزرگ تر اداره می کنند

10. Moreover, the principle of linguistic self-consciousness or reflexivity seems to be made even more explicit when transposed to the narrative model.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، به نظر می رسد که اصل خود - آگاهی زبانی یا بازاندیشی وقتی به مدل روایت تبدیل می شود، آشکارتر هم می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به نظر می رسد که اصل خودآگاهی زبانی یا رفلسیویسم حتی زمانی که به مدل روایت منتقل می شود، صریح تر باشد

11. Despite extensive research,(Sentence dictionary) how humans achieve their linguistic competence has still to be fully explained.
[ترجمه ترگمان]علی رغم تحقیقات گسترده، (فرهنگ لغت حکم)که چگونه انسان ها به صلاحیت زبانی خود می رسند هنوز باید کاملا توضیح داده شوند
[ترجمه گوگل]علیرغم تحقیقات گسترده، (فرهنگ لغت حکم) چگونه انسان ها توانایی های زبانی خود را به دست می آورند هنوز باید به طور کامل توضیح داده شود

12. I can only pick up the linguistic crumbs.
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم خرده های زبانی را انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم خرده های زبانی را انتخاب کنم

13. I have the greatest respect for linguistic diversity.
[ترجمه ترگمان]من بیش ترین احترام را برای تنوع زبانی دارم
[ترجمه گوگل]بیشترین احترام به تنوع زبانی را دارم

14. Culture gained immense advantage from this linguistic asset.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ مزیت بسیار زیادی از این دارایی زبانی به دست آورد
[ترجمه گوگل]فرهنگ از مزیت این زبانشناسی بهره مند شد

15. The system's linguistic knowledge is expressed by means of declarative rules and lexical entries.
[ترجمه ترگمان]دانش زبانی سیستم با استفاده از قواعد اعلانی و ورودی های واژگانی بیان می شود
[ترجمه گوگل]دانش زبانی سیستم با استفاده از قوانین اعلامیه و نوشته های واژگانی بیان می شود

پیشنهاد کاربران

About language

وابسته به زبان شناسی

زبانی ، زبان شناختی

کلامی

linguistic variables : متغیر های قابل سنجش


زبان شناختی

زبان شناسی

اقای علی سلطانی خوده دیکشنری ابادیس ترجمه کرده وابسته به زبان شناسی بعد شماهم همینو دوباره اومدی گامنت کردی. من اگه وابسته به زبان شناسی رو لازم داشتم دیگه نمیومدم که پیشنهاد کاربران رو نگاه کنم


کلمات دیگر: