کلمه جو
صفحه اصلی

cut through


از میان (چیزی) رد شدن، میان بر زدن، صاف رفتن (یا رد شدن)

انگلیسی به فارسی

فائق آمدن


میانبر زدن


از طریق


انگلیسی به انگلیسی

• make a shortcut, take a shorter route across

مترادف و متضاد

Deal with an issue quickly


Take a shortcut through


جملات نمونه

1. You need a powerful saw to cut through metal.
[ترجمه Kian] برای برش فلز به یک اره قدرتمند نیاز دارید
[ترجمه Rad] شما نیاز به یک اره ی قدرتمند برای برش فلز نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] تو به یه شاهد قدرتمند احتیاج داری که از فلز عبور کنی
[ترجمه گوگل]شما نیاز به یک اره قدرتمند برای برش از طریق فلز

2. To build this tunnel we had to cut through the solid rock.
[ترجمه ترگمان]برای ساختن تونل، مجبور بودیم از سنگ جامد عبور کنیم
[ترجمه گوگل]برای ساخت این تونل ما مجبور شدیم از سنگ جامد عبور کنیم

3. This new kitchen cleaner is formulated to cut through grease and dirt.
[ترجمه ترگمان]این cleaner آشپزخانه جدید برای بریدن روغن و خاک فرموله شده است
[ترجمه گوگل]این پاک کننده آشپزخانه جدید برای برداشتن از طریق گریس و خاک طراحی شده است

4. The bitter wind cut through his jacket.
[ترجمه ترگمان]باد گزنده کتش را پاره کرد
[ترجمه گوگل]باد تلخ از طریق ژاکت خود بریده است

5. The canoe cut through the water.
[ترجمه ترگمان]کرجی در آب فرو رفت
[ترجمه گوگل]قایقرانی از طریق آب بریده شده است

6. I can't cut through this wood.
[ترجمه Mary] صدای رسایش سکوت را در هم شکست
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم از این جنگل عبور کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از طریق این چوب بریزم

7. His deep voice cut through the silence.
[ترجمه ترگمان]صدای عمیقش در سکوت فرو رفت
[ترجمه گوگل]صدای عمیق او از طریق سکوت بریده شد

8. The new road will cut through a conservation area.
[ترجمه ترگمان]این جاده جدید از طریق یک منطقه حفاظتی قطع خواهد شد
[ترجمه گوگل]جاده جدید از طریق یک منطقه حفاظت می شود

9. We'll need a saw that will cut through metal.
[ترجمه ترگمان]ما به یک شاهد احتیاج خواهیم داشت که از فلز عبور کند
[ترجمه گوگل]ما به اره نیاز داریم که از طریق فلز بریده شود

10. She always manages to cut through the complex theory and get at the facts.
[ترجمه ترگمان]او همیشه موفق می شود نظریه پیچیده را قطع کند و به حقایق دست یابد
[ترجمه گوگل]او همیشه موفق به برپایی نظریه پیچیده می شود و به حقایق می رسد

11. I usually cut through the car park to get to work.
[ترجمه ترگمان]من معمولا از پارکینگ ماشین عبور می کردم تا کار پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من معمولا از پارک ماشین عبور می کنم تا کار کنم

12. You need someone to help you cut through all the irritating legal jargon.
[ترجمه ترگمان]تو به یه نفر احتیاج داری که بتونه کمکت کنه همه اصطلاحات حقوقی رو حل کنی
[ترجمه گوگل]شما به کسی نیاز دارید که به شما کمک کند تا از طریق تمامی اصطلاحات قانونی تحریک کننده بکار برید

13. Scissors won't cut through wire.
[ترجمه ترگمان]قیچی از طریق تلگراف قطع نمی شود
[ترجمه گوگل]قیچی از سیم عبور نمی کند

14. It should be quicker if we cut through town.
[ترجمه ترگمان]باید سریع تر باشه اگه از شهر بریم
[ترجمه گوگل]اگر شهر را از بین ببریم سریعتر می شود

پیشنهاد کاربران

Deal with problens برطرف کردن ، از بین بردن

تکه تکه کردن

گذرکردن
عبورکردن
طی کردن
فایق شدن، فایق آمدن، فایق گشتن
گذشتن از
رد شدن از داخل چیزی
عبورکردن / گذرکردن از میان چیزی

از داخل رد شدن

سپری کردن


پشت سر گذاشتن

The icy wind cut right through us
باد بسیار سرد. . .

دور زدن چیزی


کلمات دیگر: