کلمه جو
صفحه اصلی

flawed


درز، رخنه، عیب، خدشه، عیب دار کردن، ترک برداشتن، تند باد، اشوب ناگهانی، کاستی

انگلیسی به فارسی

ناقص، ترک برداشتن، عیب دار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• defective, imperfect, cracked
something that is flawed has a flaw of some kind.

جملات نمونه

1. a flawed diamond
الماس نقص دار

2. his reasoning is not flawed
استدلال او کاستی ندارد.

3. The plan was fatally flawed from the start.
[ترجمه ترگمان]این نقشه از همان ابتدا ناقص و ناقص بود
[ترجمه گوگل]این برنامه از همان ابتدا ناقص بود

4. The film is flawed by slightly treacly sentiment.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با کمی احساسات متناقض معیوب است
[ترجمه گوگل]این فیلم با احساسات پراکنده کمی ناسازگار است

5. Environmentalists say the treaty is fundamentally flawed.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست می گویند که این معاهده اساسا معیوب است
[ترجمه گوگل]محیط زیست ها معتقدند که این معاهده اساسا ناقص است

6. A tiny mark flawed the otherwise perfect silk shirt.
[ترجمه ترگمان]نشانه کوچکی بود که با پیراهن ابریشمی بی عیب و نقصی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]یک علامت کوچک، پیراهن ابریشم را به طور کامل مناسب می کند

7. These tests were so seriously flawed as to render the results meaningless.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها تا اندازه ای اشکال داشت که نتیجه را بی معنی جلوه دهد
[ترجمه گوگل]این آزمایش ها به طور جدی ناقص بوده اند تا نتایج بی معنی را ارائه دهند

8. Diamonds are still valuable, even when they are flawed.
[ترجمه ترگمان]، الماس هنوز با ارزشه حتی وقتی که مشکل داشته باشن
[ترجمه گوگل]الماس هنوز ارزشمند است، حتی زمانی که ناقص است

9. It's a pity that the scar flawed her skin.
[ترجمه ترگمان]جای تاسف است که جای زخم روی پوستش باشد
[ترجمه گوگل]این تاسف است که اسکار پوست او را نقض می کند

10. And again by a badly flawed system of handling complaints.
[ترجمه ترگمان]و دوباره با یک سیستم معیوب که به شکایات رسیدگی می کند
[ترجمه گوگل]و دوباره با یک سیستم ناکارآمد در برخورد با شکایات

11. Morrison said Apple had recently discovered flawed chips on the computers' main circuit boards could make them freeze up.
[ترجمه ترگمان]موریسون گفت که اپل به تازگی تراشه های flawed را در کامپیوترهای مدار اصلی کشف کرده است که می تواند آن ها را منجمد کند
[ترجمه گوگل]موریسون گفت که اخیرا اپل اختراع کرده است که تراشه های ناقص را روی مدارهای اصلی کامپیوترها می تواند آنها را فریب دهد

12. Domesday was an attractive but deeply flawed concept.
[ترجمه ترگمان]Domesday یک ایده جذاب اما کاملا ناقص بود
[ترجمه گوگل]Domesday یک مفهوم جذاب اما عمیقا ناقص بود

13. The material is flawed throughout.
[ترجمه ترگمان]این مواد در کل ناقص هستند
[ترجمه گوگل]مواد در سراسر ناقص است

14. His written language was far more flawed than hers had been at the outset; his thoughts were very simple and cliched.
[ترجمه ترگمان]زبانش far از آن بود که در آغاز سخن گفته باشد؛ افکارش بسیار ساده و کلیشه ای بود
[ترجمه گوگل]زبان نوشتاری او خیلی زودتر از آنچه که در ابتدا بود، ناقص بود؛ افکار او بسیار ساده و مهربان بود

پیشنهاد کاربران

خراب - عیب دار

دارای نقص، کاستی دار - ناقص، معیوب

مشکل دار، ایراد دار، دارای عیب و ایراد

ناقص

1. Their very piousness was rooted in blind prejudice and this made them extremely interesting because they were so obviously flawed.
ریشه پرهیزکاری آنها ریشه در تعصب کورکورانه داشت و همین امر آنها را بسیار جالب توجه می کرد زیرا آشکارا دارای عیب و ایراد بودند.
2. Is he afraid we will expose the huge holes in these fatally flawed proposals?
آیا او می ترسد که چاله های بزرگ این پیشنهادات ناقص کشنده را افشا کنیم؟
3. It just goes to show that the whole protest culture is fundamentally flawed.
این فقط نشان می دهد که کل فرهنگ اعتراض اساساً ناقص است.
4. His play has been described as an ambiguous presentation of two equally flawed characters.
نمایشنامه وی به عنوان نمایش مبهم دو شخصیت به همان اندازه معیوب توصیف شده است.
5. The real issue here is not public dental services, but flawed national health policy, and its legacy.
مسئله اصلی در اینجا خدمات دندانپزشکی عمومی نیست ، بلکه کاستی ( خطای ) سیاست بهداشت ملی و میراث آن است.
6. A nearly flawless operational application of airpower cannot substitute for a flawed strategy.
یک کاربرد عملیاتی تقریباً بی عیب و نقص از نیروی هوایی نمی تواند جایگزین یک استراتژی ناقص شود.
7. Their success immediately exposed the flawed assumptions of previous generations.
موفقیت آنها بلافاصله پیش فرضهای نادرست ( دارای عیب و ایراد ) نسلهای گذشته را آشکار کرد.
8. Any misstep can either lead to a flawed immune defense or to allergy, even autoimmunity.
هر اقدام اشتباه می تواند منجر به نقص دفاع ایمنی یا حساسیت ، حتی خود ایمنی شود.

Flawed ( adj ) = ناقض، دارای نقص، دارای عیب و ایراد، کاستی، نقص، معیوب


معانی دیگر>>>>>>> ناقص، دارای خطا



کلمات دیگر: