1. there was a flurry of activity in the hallway
در راهرو غلغله بود.
2. There was a flurry of activity as the film star appeared on the balcony.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ستاره فیلم روی بالکن ظاهر شد، جنب و جوشی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]ستاره فیلم روی بالکن ظاهر شد
3. A flurry of shots rang out in the darkness.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی صدای شلیک گلوله ها به گوش رسید
[ترجمه گوگل]تیرگی عکسها در تاریکی به صدا در آمد
4. Her arrival caused a flurry of excitement.
[ترجمه ترگمان]ورود او به هیجان و هیجان افتاد
[ترجمه گوگل]ورود او موجب هیجان شد
5. A flurry of wind upset the small boat. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]باد تند قایق کوچک را واژگون کرد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]طوفان باد، قایق کوچک را ناراحت کرد فرهنگ لغت جمله
6. After a quiet spell there was a sudden flurry of phone calls.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک افسون آرام، صدای ناگهانی تلفن به گوش رسید
[ترجمه گوگل]پس از یک طلسم آرام، یک تکان ناگهانی از تماس های تلفنی وجود داشت
7. She got carried away in a flurry of excitement,but we brought her down to earth by reminding her of the tasks waiting to be down.
[ترجمه ترگمان]اما ما او را با یادآوری کارهایی که منتظر بودیم به او یادآوری کردیم
[ترجمه گوگل]او در هیجان بسیار هیجان زده بود، اما او را به خاطر یادآوری او از وظایفی که انتظار داشتیم پایین آورده بودند
8. There was a sudden flurry of activity when the director walked in.
[ترجمه ترگمان]وقتی مدیر وارد شد، ناگهان جنب و جوشی ناگهانی پیدا شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کارگردان وارد راهپیمایی شد، فعالیت ناگهانی رخ داد
9. The ladies departed in a flurry of silks and satins.
[ترجمه ترگمان]خانم ها با شتاب لباس ابریشمی و ساتن خود را بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]خانم ها در طغیان از ابریشم و ساتن رفتند
10. A flurry of excitement went among the audience as the popular singer stars arrived.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ستارگان مشهور از راه رسیدند، هیجانی از هیجان در میان حضار به وجود آمد
[ترجمه گوگل]ستاره های محبوب خواننده در میان تماشاچیان هیجان زده شدند
11. The prince's words on marriage have prompted a flurry of speculation in the press this week.
[ترجمه ترگمان]سخنان شاهزاده در مورد ازدواج باعث شد تا در این هفته شایعات زیادی در مطبوعات ایجاد شود
[ترجمه گوگل]کلمات شاهزاده خانم در ازدواج باعث شد تا در هفته جاری گمانه زنی ها در مورد مطبوعات مطرح شود
12. He opens the door and a flurry of snow blows in.
[ترجمه ترگمان]در را باز می کند و مقدار زیادی از برف وارد می شود
[ترجمه گوگل]او درب را باز می کند و طغیان برف می کند
13. There was a sudden flurry of interest in the book.
[ترجمه ترگمان]ناگهان جنب و جوشی ناگهانی در کتاب به وجود آمد
[ترجمه گوگل]یک تکان ناگهانی از علاقه به کتاب وجود داشت
14. She got carried away in a flurry of excitement, but we brought her down to earth by reminding her of the tasks waiting.
[ترجمه ترگمان]اما ما او را با یادآوری کارهایی که منتظر بودند، به زمین آوردیم
[ترجمه گوگل]او به شدت هیجان زده شد، اما ما او را به خاطر یادآوری او از وظایف منتظرم، به زمین آوردیم
15. The day started with a flurry of activity .
[ترجمه ترگمان]روز با جنب و جوشی از فعالیت آغاز شد
[ترجمه گوگل]روز شروع شد با تند و سریع فعالیت