کلمه جو
صفحه اصلی

ballooning

انگلیسی به فارسی

بالونینگ، با بالون پرواز کردن


انگلیسی به انگلیسی

• expanding, inflating, swelling; travelling or navigating in a hot air balloon; grow rapidly larger

جملات نمونه

1. They like to go ballooning at weekends.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند در اواخر هفته به ballooning ادامه دهند
[ترجمه گوگل]آنها دوست دارند آخر هفته ها بالون بزنند

2. Sister Zoe jerked around, her full black skirt ballooning as she hurried to my side.
[ترجمه ترگمان]خواهر زویی با عجله به طرف من آمد
[ترجمه گوگل]خواهر زوی با عجله به سمت من حرکت کرد و دامن مشکی کامل خود را باد کرد

3. The danger here is that this ballooning could cut off the emergency cooling water altogether.
[ترجمه ترگمان]خطر در اینجا این است که این ballooning می تواند روی هم رفته آب خنک کننده اضطراری را قطع کند
[ترجمه گوگل]خطر در اینجا این است که این بالون می تواند آب خنک کننده اضطراری را به طور کلی قطع کند

4. Unconventional sports, such as hang-gliding and hot-air ballooning, also continue to attract large numbers of students.
[ترجمه ترگمان]ورزش های Unconventional، مانند ballooning معلق و gliding هوا، همچنین به جذب تعداد زیادی از دانش آموزان ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]ورزش های غیر متعارف ، مانند هواپیمای سرنشین دار و بالون با هوای گرم نیز همچنان دانش آموزان زیادی را به خود جذب می کند

5. The result was the ballooning national debt.
[ترجمه ترگمان]نتیجه، the بدهی ملی بود
[ترجمه گوگل]نتیجه بالون دادن بدهی ملی بود

6. Grass bits spewed into a white sack ballooning behind the motor.
[ترجمه ترگمان]خرده های علف در اتومبیل پیچید و دور موتور پیچید
[ترجمه گوگل]بیت های چمن به درون یک گونی سفید که پشت موتور بادکنک می زد بیرون ریختند

7. There are two approaches to ballooning.
[ترجمه ترگمان]دو رویکرد برای ballooning وجود دارد
[ترجمه گوگل]دو روش برای بالون وجود دارد

8. A person who is scared of ballooning will nearly always fly the aircraft on to the ground instead of making well held-off landings.
[ترجمه ترگمان]فردی که از ballooning می ترسد، تقریبا همیشه هواپیما را بر روی زمین پرواز می کند به جای آن که فرود بسیار خوبی داشته باشد
[ترجمه گوگل]شخصی که از بالون می ترسد تقریباً همیشه هواپیما را به جای فرودهای کاملاً مهار شده به زمین پرواز می کند

9. Local Activities: Walks, golf, tennis, horse-riding, hot-air ballooning, cycling.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های محلی: پیاده روی، گلف، تنیس، دوچرخه سواری، ballooning هوای گرم، دوچرخه سواری
[ترجمه گوگل]فعالیت های محلی پیاده روی ، گلف ، تنیس ، اسب سواری ، بالون هوای گرم ، دوچرخه سواری

10. Now all that talk of hot-air ballooning and lakeside picnics has been forgotten.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر حرف دلم را زده بود و دلم به هم می زد و دلم به هم می زد
[ترجمه گوگل]اکنون تمام صحبت های مربوط به بالون سازی در هوای گرم و پیک نیک کنار دریاچه فراموش شده است

11. Spain's consumption boom and ballooning current-account deficit continued unchecked because foreign lenders faced less currency risk.
[ترجمه ترگمان]رونق مصرف اسپانیا و کسری حساب جاری در اسپانیا به این دلیل ادامه پیدا کرد که وام دهندگان خارجی با خطر ارز کم تر مواجه شدند
[ترجمه گوگل]رونق مصرف #39 اسپانیا و بالانس کسری حساب جاری همچنان کنترل نشده است زیرا وام دهندگان خارجی با ریسک ارزی کمتری روبرو هستند

12. We will be ballooning over the lake after lunch.
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار، ما بر روی دریاچه کار خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]بعد از ناهار روی دریاچه بالون خواهیم زد

13. His ballooning deficits resemble the shortfalls paralyzing state capitals from Springfield to Sacramento.
[ترجمه ترگمان]مشکلات شکمش به the ایالتی که از اسپرینگ فیلد به ساکرامنتو هستند شباهت دارد
[ترجمه گوگل]کسری بالون او شبیه کمبودهایی است که پایتخت های ایالتی را از اسپرینگ فیلد تا ساکرامنتو فلج می کند

14. This paper investigates the nonlinear ballooning mode in current-carrying magnetized plasmas.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی حالت ballooning غیر خطی در پلاسمای حامل بار مغناطیسی می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی حالت بالون زدایی غیرخطی در پلاسمای مغناطیسی حامل جریان می پردازد

15. Ballooning a shared page is a mistake because it deprives the guest of resources without actually saving any memory.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک صفحه مشترک یک اشتباه است زیرا باعث محروم شدن مهمان منابع بدون در واقع حفظ حافظه می شود
[ترجمه گوگل]بالون کردن یک صفحه مشترک خطایی است زیرا میهمان را بدون صرفه جویی در حافظه از منابع می گیرد

پیشنهاد کاربران

growing rapidly as a balloon

در حال انفجار ( از شدت زیادی )

گسترش، باد کردن، تورم؛ سفر یا حرکت در بالون هوای گرم؛ به سرعت بزرگتر شدن

بالن سواری


کلمات دیگر: