کلمه جو
صفحه اصلی

funding


سرمایه گذاری، تامین وجوه لازم، تامین بودجه

انگلیسی به فارسی

سرمایه‌گذاری، تأمین وجوه لازم، تأمین بودجه


منابع مالی، سرمایه گذاری کردن، تهیه وجه کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of collecting and supplying money needed for a particular purpose or group, or the money that is supplied.

- A charity provided funding for a new garden on the hospital grounds.
[ترجمه ترگمان] یک موسسه خیریه برای یک باغ جدید در محوطه بیمارستان سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه گوگل] یکی از موسسات خیریه بودجه ای برای یک باغ جدید در زمین های بیمارستان فراهم کرد

• financing, supplying with money

جملات نمونه

1. funding
سرمایه گذاری،تامین وجوه لازم،تامین بودجه

2. who is funding it?
پول آن را چه کسی می دهد؟

3. Industrial sponsorship is a supplement to government funding.
[ترجمه ترگمان]حمایت صنعتی مکمل سرمایه گذاری دولت است
[ترجمه گوگل]حمایت صنعتی از مکمل تامین مالی دولت است

4. Most students face the problem of funding themselves while they are studying.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشجویان در حین تحصیل با مشکل تامین بودجه مواجه هستند
[ترجمه گوگل]اکثر دانش آموزان در حین تحصیل مشکلی دارند که خودشان را مالی می کنند

5. When I brought up the question of funding, he quickly interjected that it had been settled.
[ترجمه ترگمان]وقتی مساله سرمایه گذاری را مطرح کردم، به سرعت به میان حرفش پرید که موضوع حل شده است
[ترجمه گوگل]وقتی که من سوال بودجه را مطرح کردم، او به سرعت متوجه شد که حل و فصل شده است

6. Under the terms of the agreement, their funding of the project will continue until 200
[ترجمه ترگمان]براساس این توافقنامه، بودجه این پروژه تا ۲۰۰ سال ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]تحت شرایط موافقت نامه، بودجه این پروژه تا سال 200 ادامه خواهد یافت

7. I'm sorry to say that the project's funding has been cancelled.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که بگویم بودجه پروژه کنسل شده است
[ترجمه گوگل]من متاسفم که می گویم که بودجه این پروژه لغو شده است

8. They hope for government funding for the scheme.
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که بودجه دولت برای این طرح تامین شود
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که دولت برای طرح این طرح کمک کند

9. Funding for the new building has been temporarily suspended.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری برای این ساختمان جدید موقتا به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه گوگل]بودجه برای ساختمان جدید موقتا به حالت تعلیق درآمده است

10. Half the university research posts depend on outside funding.
[ترجمه ترگمان]نیمی از پست های تحقیقاتی دانشگاه به سرمایه گذاری خارجی وابسته هستند
[ترجمه گوگل]نیمی از پست های پژوهشی دانشگاه وابسته به بودجه خارجی است

11. The council has revised its projections of funding requirements upwards.
[ترجمه ترگمان]این شورا پیش بینی های خود مبنی بر تامین بودجه را مورد بازبینی قرار داده است
[ترجمه گوگل]شورا پیش بینی های مورد نیاز مالی خود را به سمت بالا انجام داده است

12. The basic lack of government funding is at the core of the problem.
[ترجمه ترگمان]کمبود اساسی بودجه دولتی در هسته این مشکل قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمبود اساسی بودجه دولتی در اصل مشکل است

13. The funding was withdrawn after they botched up the first stage of the research.
[ترجمه ترگمان]این بودجه پس از آنکه مرحله اول تحقیق را خراب کردند، برداشت شد
[ترجمه گوگل]بودجه پس از مرحله اول تحقیق به تأخیر افتاد

14. The museum is worried that government funding will be whittled away.
[ترجمه ترگمان]این موزه نگران کاهش بودجه دولت است
[ترجمه گوگل]موزه نگران است که بودجه دولتی از بین برود

15. Getting funding for the project was far from straightforward.
[ترجمه ترگمان]دریافت بودجه برای این پروژه بسیار ساده بود
[ترجمه گوگل]بدست آوردن بودجه برای پروژه بسیار ساده نبود

پیشنهاد کاربران

تامین مالی

تامین بودجه/ وجه، تامین مالی

تامین مالی
مباحث تامین مالی = funding discussions

money that is provided by an organization for a particular purpose

funding ( اقتصاد )
واژه مصوب: تأمین وجه
تعریف: فراهم آوردن منابع مالی، معمولاً به شکل پول


کلمات دیگر: