کلمه جو
صفحه اصلی

judgemental

انگلیسی به فارسی

قضاوت


انگلیسی به انگلیسی

• critical, censorious, tending to judge

جملات نمونه

1. don't be so judgemental about others!
اینقدر درباره ی دیگران داوری نکن !

2. I don't like to sound judgemental, but it really was a big mistake.
[ترجمه مهدی] من دوست ندارم قضاوتگر بنظر برسم ولی آن واقعا یک اشتباه بزرگ بود.
[ترجمه Negin] من دوست ندارم عجول در قضاوت به نظر برسم اما اینکار واقعا یک اشتباه بزرگ بود.
[ترجمه ترگمان]اما واقعا اشتباه بزرگی بود
[ترجمه گوگل]من دوست ندارم صدای قضاوت را بگویم، اما واقعا یک اشتباه بزرگ بود

3. Stop always being so judgemental!
[ترجمه امیر] از اینکه همیشه انقدر سریع قضاوتگر باشی، دست بردار
[ترجمه ترگمان]! همیشه اینقدر احمق نباش
[ترجمه گوگل]متوقف کردن همیشه به عنوان قضاوت!

4. I wish we weren't part of such a judgemental culture.
[ترجمه ترگمان]ای کاش بخشی از این فرهنگ judgemental نبودیم
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که بخشی از چنین فرهنگ قضائی نباشد

5. You are making a judgemental statement that makes no sense, whatsoever.
[ترجمه ترگمان]شما یک بیانیه judgemental درست می کنید که هیچ معنایی ندارد
[ترجمه گوگل]شما بیانیه ای قضاوت می کنید که هیچ معنایی ندارد

6. Lets not be judgemental here and condemn them .
[ترجمه ترگمان]بیاید اینجا و آن ها را محکوم کنیم
[ترجمه گوگل]در اینجا نمی توان قضاوت کرد و آنها را محکوم کرد

7. I guess you were too busy being judgemental about others to read books or pay attention to your grammar lessons in fourth grade.
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که شما بیش از اندازه سرگرم خواندن کتاب و مطالعه کتاب و یا توجه به درس های دستور زبان تان در کلاس چهارم هستید
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم شما بیش از حد مشغول به قضاوت در مورد دیگران برای خواندن کتاب و یا توجه به درس دستور زبان خود را در کلاس چهارم

8. But then, Mandelson is possibly less judgemental of types who lie on their mortgage application forms.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن، ماندلسون احتمالا کم تر از انواع who که روی فرم های درخواست رهن خود دروغ می گویند، است
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، ماندلسون احتمالا کمتر قضاوت در مورد انواع که در فرم های درخواست وام خود را دروغ است

9. Paraphilia is sometimes used by laypeople in a more judgemental or prejudicial sense, to categorize sexual desires or activities lying well outside the societal norm.
[ترجمه ترگمان]Paraphilia گاهی اوقات توسط laypeople به معنای more یا prejudicial استفاده می شود تا تمایلات جنسی یا فعالیت هایی که خارج از هنجار جامعه قرار دارند را دسته بندی کند
[ترجمه گوگل]Paraphilia گاهی اوقات توسط افراد نابینا به معنای قضاوت یا عصبانیت استفاده می شود تا میل های جنسی یا فعالیت هایی را که به خوبی در خارج از عرف اجتماعی قرار می گیرند طبقه بندی کنند

10. 'S Reign of Fire saw him move from inflammatory hard dancehall towards gruff, judgemental roots music.
[ترجمه ترگمان]سلطنت آتش او را دید که از dancehall سخت و خشن به سوی خشن، judgemental و music حرکت می کند
[ترجمه گوگل]'سلطنت آتش دیدم او را از دنیای سخت التهاب به موسیقی ریشه های قاطع و قاطع حرکت می کند

پیشنهاد کاربران

عجول در قضاوت

قضاوت گر

با پیش داوری
مغرضانه
Judgmental is a negative word to describe someone who often rushes to judgment without reason. The adjective judgmental describes someone who forms lots of opinions — usually harsh or critical ones — about lots of people.

ایرادگیر، عیب جو


کلمات دیگر: