کلمه جو
صفحه اصلی

vomitus


ماده ی استفراغ شده، هراش، وامیده، ماده مستفرغه، ماده قی شده

انگلیسی به فارسی

ماده مستفرغه، ماده قیشده


استفراغ، ماده مستفرغه، ماده قیشده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vomituses
(1) تعریف: that which has been vomited.

(2) تعریف: the act of vomiting.

• vomit, throw-up

جملات نمونه

1. The vomitus of yesterday morning was described as containing indigested food and greenish water with no evidence of blood.
[ترجمه ترگمان]The صبح روز گذشته به گونه ای توصیف شد که حاوی مواد غذایی indigested و آب متمایل به سبز بدون هیچ مدرکی از خون بود
[ترجمه گوگل]استفراغ صبح روز گذشته، حاوی مواد غذایی نادری و آب سبز و بدون شواهدی از خون بود

2. WBC descent, vomitus and alopecia in treatment group were superior to control group ( P 0. 01 ).
[ترجمه ترگمان]نژاد WBC، vomitus و alopecia در گروه درمان از گروه کنترل (P ۰)برتری داشتند ۰۱)
[ترجمه گوگل]نسبی WBC، استفراغ و آلوپسی در گروه درمان برتر از گروه کنترل بود (01/0 P)

3. The concentration of acid in vomitus or aspirate need not reach this limit.
[ترجمه ترگمان]غلظت اسید در vomitus یا aspirate باید به این حد برسد
[ترجمه گوگل]غلظت اسید در استفراغ یا آسپیریت نیازی به این حد نیست

4. The vomitus was initially clear but just before hospitalization was said to brownish.
[ترجمه ترگمان]The ابتدا واضح بود، اما درست قبل از اینکه بستری شود به قهوه ای گفته شد
[ترجمه گوگل]استفراغ در ابتدا روشن بود اما درست قبل از بستری به قهوه ای گفته شد

5. Respiratory difficulty is due to obstruction to the nasopharynx by secretions and vomitus.
[ترجمه ترگمان]مشکل تنفسی ناشی از ممانعت از nasopharynx با ترشح و vomitus است
[ترجمه گوگل]دشواری تنفسی به علت انسداد نازوفارنکس توسط ترشحات و استفراغ است

6. The second was a one - month - old male baby with bile - stained vomitus.
[ترجمه ترگمان]دومی یه بچه یه بچه یک ماهه با خون vomitus بود
[ترجمه گوگل]دومین نوزاد پسر یک ماهه با استفراغ رنگ آمیزی صفرا بود


کلمات دیگر: