کلمه جو
صفحه اصلی

unionize


در اتحادیه متشکل کردن، به شکل اتحادیه درآوردن، متحد کردن بشکل اتحادیه در اوردن

انگلیسی به فارسی

متحد کردن بشکل اتحادیه در آوردن


پیوستن به اتحادیه، متحد کردن بشکل اتحادیه در اوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unionizes, unionizing, unionized
• : تعریف: to cause to form into or join with a union.
مشابه: organize
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: unionization (n.)
• : تعریف: to form or join a union.

• form a union; organize into a labor union (also unionise)
when a group of workers unionize or are unionized, they join or form a trade union in their place of work.

جملات نمونه

1. They have trade - unionized most of the workers.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیشتر کارگران را اتحادیه های کارگری دارند
[ترجمه گوگل]آنها تجارت کرده اند و بیشتر کارگران را متحد کرده اند

2. They're about to launch a campaign to unionize workers at all major discount supermarkets in the area.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند تا کمپینی را برای unionize کارگر در تمامی فروشگاه های بزرگ تخفیف در منطقه آغاز کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال راه اندازی یک کمپین برای اتحاد کارگران در همه سوپر مارکت های اصلی تخفیف در منطقه هستند

3. It is hard to unionize shop assistants.
[ترجمه ترگمان]این کار برای شاگردها سخت است
[ترجمه گوگل]سخت است که اتحادیه کارکنان فروشگاه را بسنجیم

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. In 199 unionized Safeway employees struck for nine days before reaching a contract settlement.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ کارمند اتحادیه اروپا ۹ روز قبل از رسیدن به توافق قراردادی اعتصاب کردند
[ترجمه گوگل]در 199 اتحادیه کارکنان Safeway 9 روز قبل از رسیدن به توافق نامه قرارداد زده شد

6. Within a year of this change virtually every unionized contractor had established spin-off companies.
[ترجمه ترگمان]در طول یک سال از این تغییر، عملا هر پیمان کار اتحادیه شرکت های تولیدی را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]در طول یک سال از این تغییر، تقریبا هر پیمانکار اتحادیه یی، شرکت هایی را ایجاد کرد

7. One mole of an un-ionized solute dissolved in 1 kilogram of water lowers the freezing point 86-
[ترجمه ترگمان]یک مول از مواد حل شده در ۱ کیلوگرم آب حل شده در یک کیلوگرم آب، نقطه انجماد ۸۶ را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]یک مول از محلول غیر یونیزه شده در یک کیلوگرم آب حل شده، نقطه ی انجماد 86-

8. Fifty years ago, governments were not unionized.
[ترجمه ترگمان]پنجاه سال پیش، دولت اتحادیه ناراضی نبود
[ترجمه گوگل]پنجاه سال پیش، دولت ها اتحادیه ها نبودند

9. He said that unionized or civil-service workers have protection about what can go in their files.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که اتحادیه کارگران و یا کارکنان خدمات شهری در مورد آنچه که می توانند در پرونده های خود انجام دهند، حفاظت می کنند
[ترجمه گوگل]او گفت که کارکنان اتحادیه یا کارکنان خدمات مدنی درمورد آنچه در پرونده هایشان می توانند حفاظت کنند محافظت می کنند

10. Traditionally, particularly if a company was unionized, workers have been restricted in the number of jobs they could perform.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، به خصوص اگر یک شرکت اتحادیه بود، کارگران در تعداد مشاغلی که می توانستند انجام دهند محدود شده بودند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، به ویژه اگر یک شرکت در اتحادیه کار شود، کارگران محدود به تعداد کارهایی که می توانند انجام دهند

11. They trade - unionized the new factory.
[ترجمه ترگمان]آن ها اتحادیه جدید را تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]آنها تجارت - کارخانه جدید را متحد کردند

12. In the private sector, only 15 percent is unionized.
[ترجمه ترگمان]در بخش خصوصی، تنها ۱۵ درصد اتحادیه است
[ترجمه گوگل]در بخش خصوصی، تنها 15 درصد اتحادیه ها هستند

13. Most of their work force is unionized, as is the shipping industry, which is in Oakland and not San Francisco.
[ترجمه ترگمان]بیشتر نیروی کار آن ها اتحادیه است، همان طور که صنعت حمل و نقل، که در اوکلند و نه سان فرانسیسکو است
[ترجمه گوگل]بیشتر نیروی کار آنها اتحادیه است، همانطور که صنعت حمل و نقل است که در اوکلند و سان فرانسیسکو نیست

14. To unionize migrant workers is an important measure to implement the Party"s principle of "Relying on working class wholeheartedly" and also a need for building a harmonious society.
[ترجمه ترگمان]برای unionize کارگران مهاجر یک معیار مهم برای اجرای اصل \"اتکای به طبقه کارگر\" و نیز نیاز به ایجاد یک جامعه هماهنگ است
[ترجمه گوگل]برای اتحاد کارگران مهاجران یک اقدام مهم برای پیروی از اصل حزب 'تکیه بر طبقه کارگر' و همچنین نیاز به ایجاد یک جامعه هماهنگ است

15. The unionize control of position and force can be realized by impedance control, which is one of main compliant force control theory.
[ترجمه ترگمان]کنترل unionize موقعیت و نیرو را می توان با کنترل امپدانس تشخیص داد، که یکی از تیوری کنترل نیروی سازگاری اصلی است
[ترجمه گوگل]کنترل اتحاد و کنترل موقعیت و نیرو را می توان با کنترل امپدانس انجام داد که یکی از اصلی ترین تئوری کنترل نیروی سازنده است


کلمات دیگر: