کلمه جو
صفحه اصلی

sub


معنی : تابع، مادون، جای کسی را گرفتن، جایگزین کردن
معانی دیگر : مخفف: substitute، submarine و subscription، پیشوند:، زیر، تحت، پایین، فرو - [submarine]، جز، کم اهمیت، دون پایه [subhead]، کمتر از [subhuman]، نزدیک به، در مرز [subalpine]، پیشوند خرده، فرع

انگلیسی به فارسی

(پیشوند) خرده، زیر، تحت، تابع، مادون، فرع، جای کسی را گرفتن، جایگزین کردن


زیر، مادون، تابع، جای کسی را گرفتن، جایگزین کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a submarine.

- The sub aimed its torpedoes at the enemy ship.
[ترجمه محمد] ساب، باس، یابیس صدا، درسیستم صوتی
[ترجمه ترگمان] The torpedoes را به سوی کشتی دشمن نشانه گرفت
[ترجمه گوگل] این زیرمجموعه اژدر ها را در کشتی دشمن هدف قرار داد

(2) تعریف: a substitute.
مشابه: substitute

- Our English teacher was sick today, so we had a sub.
[ترجمه کامبیز] معلم انگلیسی ما امروز مریض بود برای همین یک نفر جایگزین او شده بود.
[ترجمه ترگمان] معلم انگلیسی ما امروز مریض بود، واسه همین یه زیردریایی داشتیم
[ترجمه گوگل] معلم انگلیسی ما امروز بیمار بود، بنابراین ما یک زیرمجموعه داشتیم

(3) تعریف: a submarine sandwich.

(4) تعریف: a subscription.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: subs, subbing, subbed
• : تعریف: (informal) to take the place of another; substitute for another.
مشابه: double, fill in, substitute

- I can sub for your class on Friday, but not on Thursday.
[ترجمه ترگمان] من می توانم روز جمعه به کلاس شما بروم، اما پنجشنبه هم نه
[ترجمه گوگل] من می توانم برای کلاس خود در روز جمعه، اما نه در روز پنج شنبه
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: under; below.

- submerge
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] غرق شدن

(2) تعریف: secondary; inferior.

- subplot
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] subplot
- subheading
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] زیرشاخه
- subdivision
[ترجمه ترگمان] زیربخش
[ترجمه گوگل] زیر مجموعه

(3) تعریف: less than; partly.

- subhuman
[ترجمه ترگمان] حیوانی
[ترجمه گوگل] غیر انسانی
- subteen
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] زیرنویس
- subconscious
[ترجمه ترگمان] ضمیر ناخودآگاهش
[ترجمه گوگل] ناخودآگاه

(4) تعریف: in chemistry, basic; small.

- subatomic
[ترجمه ترگمان] subatomic
[ترجمه گوگل] زیر اتمی

• (informal) substitute; submarine; subordinate; sublieutenant
replace, act as a substitute for, take the place of
under, beneath, below
under, beneath, below; secondary, subordinate; indicating that an ingredient in a compound is present in only a small proportion (chemistry)
a sub is a fixed amount of money that you pay regularly in order to belong to a club or society:an informal word.
a sub is also the same as a submarine:an informal word.
sub- combines with nouns to form other nouns. nouns formed in this way refer to things which are part of a larger thing.
sub- is also used to form words that refer to or describe things that are beneath or lower down than something else. for example, a `subterranean' river flows underground.
sub- is also used to form nouns and adjectives that refer to or describe people or things as inferior, smaller, or less powerful than someone or something else. for example, if a plane flies at a `subsonic' speed, it does not travel as fast as the speed of sound.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] زیر، فرعی، پیشوندی به معنی تحت، زیر، کوچک

مترادف و متضاد

تابع (اسم)
submission, accessory, subsidiary, subordinate, function, citizen, sub, follower, suffragan, apanage, appanage, subaltern, sequela, servitor, subdominant

مادون (اسم)
subordinate, sub, puisne, subaltern

جای کسی را گرفتن (فعل)
sub, bestead, bested

جایگزین کردن (فعل)
sub, replace

جملات نمونه

1. The broken windows left us exposed to the sub - zero temperatures.
[ترجمه ترگمان]پنجره های شکسته ما را در معرض دماهای زیر صفر قرار داده بودند
[ترجمه گوگل]پنجره های شکسته ما را در معرض دمای زیر صفر قرار دادند

2. I have to sub on her for the new car I want to buy.
[ترجمه ترگمان] من باید سوار اون ماشین جدید بشم که میخوام بخرم
[ترجمه گوگل]من باید برای ماشین جدیدی که میخواهم خرید کنم، به او تعلق بگیرم

3. England brought on a sub in the second half.
[ترجمه ترگمان]انگلستان در نیمه دوم یک sub آورد
[ترجمه گوگل]انگلستان نیمه دوم را به ثمر رساند

4. The waste water was piped up from the sub - stations to the central station for cleaning.
[ترجمه ترگمان]آب زباله از زیر ایستگاه های فرعی به ایستگاه مرکزی برای تمیز کردن، لوله کشی شد
[ترجمه گوگل]فاضلاب از ایستگاه های زیر به ایستگاه مرکزی برای تمیز کردن لوله می شود

5. In Britain, cases which are sub judice cannot be publicly discussed in the media.
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، مواردی که فرعی هستند را نمی توان در رسانه ها به طور عمومی مورد بحث قرار داد
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، پرونده هایی که زیردستان هستند نمی توانند در رسانه های عمومی مورد بحث قرار گیرند

6. Forms have gone out to all our sub - offices .
[ترجمه زباری] فرم ها به تمام زیرشاخه های ما فرستاده شده اند.
[ترجمه ترگمان] تو کل دفتر ما رو هم تسخیر کردی
[ترجمه گوگل]فرم ها به تمام دفاتر ما رفته اند

7. Have you paid your tennis-club sub yet?
[ترجمه ترگمان]با زیردریایی تنیس ت پول دادی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هنوز عضو تیم تنیس هستید؟

8. I had to sub for the referee, who was sick.
[ترجمه ترگمان]، من باید دنبال داور باشم که مریض بود
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم داور را بفروشم، بیمار بودم

9. You would be directly over a sub gravel filter is not recommended.
[ترجمه ترگمان]شما مستقیما از یک فیلتر sub عبور خواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما مستقیما بیش از یک فیلتر زیر غربال توصیه نمی شود

10. We all imagine some invisible sub stance seeping away at death.
[ترجمه ترگمان]همه ما تصور می کنیم که برخی از sub نامرئی در حال نفوذ به سوی مرگ هستند
[ترجمه گوگل]همه ما تصور می کنیم که برخی از موضع نامرئی غیرممکن است که به مرگ برسد

11. It was hot money - nicked from a sub post office in Southend three weeks ago.
[ترجمه ترگمان]این پول از یک اداره فرعی در Southend سه هفته پیش به سرقت رفت
[ترجمه گوگل]این پول گرم بود - سه هفته پیش از یک اداره پست در Southend لغو شد

12. Vinnies home debut, came on as sub to huge cheers.
[ترجمه ترگمان]اولین کار خانگی او به عنوان زیر تشویق جمعیت انجام شد
[ترجمه گوگل]اولین وین ها در خانه، به عنوان زیر را به طرفداران بزرگ آمد

13. But he'd rather be an Ibrox sub than a top team star with any side south of the border.
[ترجمه ترگمان]اما او ترجیح می دهد که به جای یک ستاره تیم برتر، در کنار هر دو طرف مرز، عضو تیم \"Ibrox\" باشد
[ترجمه گوگل]اما او ترجیح می دهد یک زیردریایی ایبراکس باشد تا ستاره تیم برتر با هر طرفی از مرز

14. Instead, Wait sneaked off the sub and went back to his quarters and changed into a uniform.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، دزدکی از زیر زیردریایی بیرون رفت و به اتاقش برگشت و به یک یونیفرم مبدل شد
[ترجمه گوگل]در عوض، صبر کنید تا از زیر فرار کنید و به محل خود بازگردید و به یک لباس تبدیل شوید

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Student Union Building
موضوع: مکان و موقعیت
ساختمان دانشجویی اتحادیه

پیشنهاد کاربران

مادون . زیرین . تحتانی . تبعه . زیرمجموعه . یکی از انشعابات جریان اصلی . محدوده ی احاطه شده.

طرفدار، تابع

طرفدار، فالوور!!!


مادون



تابع

قسمتی از کل بزرگتر

برای غذا به معنی ته بندی

فرو ، فرودست ، زیردست ، پایین دست

کنار ، کناری ، کناردست

زیرشاخه ، شاخه فرعی

فرعی

واسه لقب


زیرجمع کل

sub - linear: تقریباً خطی ( نزدیک به خطی )

sub
به نِگَر می رِسَد با واژه یِ " سُف" که دَر زَبانِ اَرَبی به چِهرِ سُفلی / سُفلا = پایین ، زیر ، تَه ، اَسفَلُ السافِلین = که به پایین تَرین اِشکوب ( طَبَقه ) دَر دوزَخ گُفته می شَوَد پِیوَند داشته باشَد که بایَست پَژوهیده گَردَد که ریشه یِ ایرانی - اوروپایی دارَد یا سامی - حامی. اَگر آگاشت ( ثابِت ) شَوَد که اَسل پارسی دارَد می تَوان به شِکلِ " سُف " اَز آن بَهره گِرِفت.


کلمات دیگر: