مخفف: (لاتین) همان، مخفف: هوش بهر، بهره هوشی
iq
مخفف: (لاتین) همان، مخفف: هوش بهر، بهره هوشی
انگلیسی به فارسی
مخفف: (لاتین) همان
مخفف: هوش بهر، بهره هوشی
iq
انگلیسی به انگلیسی
اختصار ( abbreviation )
حالات: IQs
حالات: IQs
• : تعریف: abbreviation of "intelligence quotient," a representation of mental age as determined by intelligence tests.
• measure of an individual's intelligence obtained through standardized intelligence tests
your iq is your level of intelligence, measured by a special test. iq is an abbreviation for `intelligence quotient'.
(latin) the same as
your iq is your level of intelligence, measured by a special test. iq is an abbreviation for `intelligence quotient'.
(latin) the same as
دیکشنری تخصصی
[بهداشت] بهره هوشی - هوشبهر - intelligence quotient
جملات نمونه
1. She has an above average IQ.
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی متوسط بالایی دارد
[ترجمه گوگل]او دارای IQ بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه گوگل]او دارای IQ بالاتر از حد متوسط است
2. IQ is just one measure of intelligence.
[ترجمه کیان] ضریب هوشی تنها یک معیار هوش است.
[ترجمه ترگمان]IQ تنها یک معیار هوش است[ترجمه گوگل]IQ فقط یک معیار هوش است
3. He had an IQ score of 120.
[ترجمه ترگمان]میزان IQ بیشتر از ۱۲۰ درجه بود
[ترجمه گوگل]او نمره IQ 120 را داشت
[ترجمه گوگل]او نمره IQ 120 را داشت
4. She scored 120 in the IQ test.
[ترجمه ترگمان]او ۱۲۰ امتیاز در تست IQ گرفت
[ترجمه گوگل]او در آزمون IQ 120 امتیاز گرفت
[ترجمه گوگل]او در آزمون IQ 120 امتیاز گرفت
5. Her IQ is way above average.
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه گوگل]IQ او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه گوگل]IQ او بالاتر از حد متوسط است
6. Samantha Newbery's IQ of 15puts her among Britain's cleverest one percent according to Mensa, the club for geniuses.
[ترجمه ترگمان]با توجه به منسا، باشگاه برای نوابغ، IQ در سن ۱۵ سالگی او را با هوش ترین یک درصد در میان بریتانیا قرار می دهد
[ترجمه گوگل]IQ Samantha Newbery از 15 مرداد در میان یکی از باهوش ترین بریتانیا، بر اساس مونسا، باشگاه نابغه است
[ترجمه گوگل]IQ Samantha Newbery از 15 مرداد در میان یکی از باهوش ترین بریتانیا، بر اساس مونسا، باشگاه نابغه است
7. It's like doing one of those IQ tests and you keep going over the words and numbers again and again.
[ترجمه ترگمان]مثل این است که یکی از این IQ را انجام دهید و دوباره و دوباره بر روی کلمات و اعداد ادامه دهید
[ترجمه گوگل]مثل انجام یکی از آن آزمون های IQ و شما دوباره و دوباره با کلمات و اعداد روبرو می شوید
[ترجمه گوگل]مثل انجام یکی از آن آزمون های IQ و شما دوباره و دوباره با کلمات و اعداد روبرو می شوید
8. Kaczynski, with a genius IQ of 170, graduated from high school at 16 and snagged a scholarship to Harvard.
[ترجمه ترگمان]Kaczynski با هوش سرشار از نبوغ ۱۷۰ ساله از دبیرستان در سن ۱۶ سالگی فارغ التحصیل شد و بورسیه تحصیلی به دانشگاه هاروارد گرفت
[ترجمه گوگل]Kaczynski با یک نابغه IQ از 170، فارغ التحصیل شد از دبیرستان در 16 سالگی و یک بورس تحصیلی به هاروارد گرفت
[ترجمه گوگل]Kaczynski با یک نابغه IQ از 170، فارغ التحصیل شد از دبیرستان در 16 سالگی و یک بورس تحصیلی به هاروارد گرفت
9. Furthermore, 36 percent of all work-inhibited students possessed IQ scores that were in the superior to very superior range.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ۳۶ درصد از همه دانشجویان رشته کار امتیاز IQ را داشتند که در دامنه بسیار برتر قرار داشتند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، 36 درصد از دانشجویان مهار شده از کار، نمرات IQ داشتند که در مقیاس بسیار بالاتری قرار داشتند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، 36 درصد از دانشجویان مهار شده از کار، نمرات IQ داشتند که در مقیاس بسیار بالاتری قرار داشتند
10. His IQ is above average.
[ترجمه ترگمان]ضریب هوشی او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه گوگل]IQ او بالاتر از حد متوسط است
[ترجمه گوگل]IQ او بالاتر از حد متوسط است
11. Students who listened to Mozart scored higher on IQ tests than students who took the test in silence.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که به موتسارت گوش می دادند، نسبت به دانش آموزانی که در سکوت شرکت داشتند، بالاتر از آن ها نمره بالاتری کسب کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزانی که به موتزارت گوش دادند، بر روی آزمون های IQ بالاتر از دانشجویانی که در سکوت آزمودند، بالاتر رفت
[ترجمه گوگل]دانش آموزانی که به موتزارت گوش دادند، بر روی آزمون های IQ بالاتر از دانشجویانی که در سکوت آزمودند، بالاتر رفت
12. Can Don pass the IQ test?
[ترجمه ترگمان]می شود تست IQ را رد کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا دان می تواند آزمون IQ را منتقل کند؟
[ترجمه گوگل]آیا دان می تواند آزمون IQ را منتقل کند؟
13. Lead can cause slowed growth and reduced IQ.
[ترجمه ترگمان]سرب می تواند موجب کند شدن رشد و کاهش IQ شود
[ترجمه گوگل]سرب می تواند باعث کاهش رشد و کاهش IQ شود
[ترجمه گوگل]سرب می تواند باعث کاهش رشد و کاهش IQ شود
14. Because a standard IQ score is usually a good measure of g it efficiently tells us something important.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که امتیاز IQ استاندارد معمولا معیار خوبی از g است، چیزی مهم به ما می گوید
[ترجمه گوگل]از آنجائیکه نمره استاندارد IQ معمولا یک اندازه خوب از g است، آن را به طور موثری به ما می گوید که مهم است
[ترجمه گوگل]از آنجائیکه نمره استاندارد IQ معمولا یک اندازه خوب از g است، آن را به طور موثری به ما می گوید که مهم است
15. At his previous school, his entrance IQ tests had yielded a score of 6
[ترجمه ترگمان]در مدرسه پیشین او نمره نمره ۶ نمره ۶ به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]در مدرسه قبلی او، آزمون ورودی IQ خود را به دست آورد 6 نمره
[ترجمه گوگل]در مدرسه قبلی او، آزمون ورودی IQ خود را به دست آورد 6 نمره
کلمات اختصاری
عبارت کامل: Intelligence Quotient
موضوع: علمی
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوش بهر، (IQ) عددی با میانگین ۱۰۰ و واریانس ۱۵ می باشد. از اینرو در رده بندی و تقسیم هوش، به صورت متوسط حدود ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانگین، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانگین، ۲٪ درصد خیلی باهوش و ۱٪ افراد نابغه را تشکیل می دهند. همین روند در مورد افراد کم هوش، عقب مانده ذهنی و ... در جهت دیگر برقرار است.
موضوع: علمی
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوش بهر، (IQ) عددی با میانگین ۱۰۰ و واریانس ۱۵ می باشد. از اینرو در رده بندی و تقسیم هوش، به صورت متوسط حدود ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانگین، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانگین، ۲٪ درصد خیلی باهوش و ۱٪ افراد نابغه را تشکیل می دهند. همین روند در مورد افراد کم هوش، عقب مانده ذهنی و ... در جهت دیگر برقرار است.
پیشنهاد کاربران
آی کیو
ضریب هوشی
بهره هوشی
ضریب هوشی
بهره هوشی
⭕ IQ :
abbreviation of "intelligence quotient, " a representation of mental age as determined by intelligence tests.
⭕ EQ :
emotional quotient
Emotional intelligence ( otherwise known as emotional quotient or EQ ) is the ability to understand, use, and manage your own emotions in positive ways to relieve stress, communicate effectively, empathize with others, overcome challenges and defuse conflict.
abbreviation of "intelligence quotient, " a representation of mental age as determined by intelligence tests.
⭕ EQ :
emotional quotient
Emotional intelligence ( otherwise known as emotional quotient or EQ ) is the ability to understand, use, and manage your own emotions in positive ways to relieve stress, communicate effectively, empathize with others, overcome challenges and defuse conflict.
کلمات دیگر: