کلمه جو
صفحه اصلی

pro


معنی : جنبه مثبت، برای، بنفع، له، بخاطر
معانی دیگر : مخفف: اداره ی روابط عمومی، کارمند اداره ی روابط عمومی، موافق، هوادار، طرفدار، له (در برابر: علیه con)، مثبت، رای موافق، شخص موافق، دهنده ی رای موافق، پیشوند: (از نظر جا یا زمان) پیش، جلو، قبلی [prognosis]، پیشه کار، حرفه ای، پرسابقه، به سوی جلو، به پیش، پیش [proclivity]، فرا - [produce]، همرای، له [prolabor]، طرفدار کلمه مقابل conاست

انگلیسی به فارسی

بنفع، طرفدار (کلمه مقابل con است)، جنبه مثبت، له،موافق، حرفه ای، برای، بخاطر


نرم افزار، جنبه مثبت، برای، بنفع، له، بخاطر


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in favor of some proposal, decision, person, or the like.(Cf. con
متضاد: con
مشابه: for, in favor of

- They argued the subject pro and con.
[ترجمه ترگمان] آن ها موضوع مورد بحث را مورد بحث قرار دادند
[ترجمه گوگل] آنها بحث پرونده و کنوانسیون را مطرح کردند
اسم ( noun )
حالات: pros
(1) تعریف: a factor, argument, vote, or the like in favor of something. (Cf. con
متضاد: con

(2) تعریف: one who takes a position in favor of something, such as the affirmative side in a debate. (Cf. con
متضاد: anti, con, opponent
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) professional, esp. in certain sports.
متضاد: amateur
اسم ( noun )
حالات: pros
عبارات: turn pro
(1) تعریف: (informal) a professional, or someone as knowledgeable or expert as a professional.
متضاد: amateur
مشابه: ace, mastermind

(2) تعریف: (pl.) the professional teams or leagues in some sports, such as football or baseball (prec. by the).

- He wants to play in the pros after college.
[ترجمه ترگمان] او می خواهد بعد از کالج بازی کند
[ترجمه گوگل] او می خواهد در جوایز پس از کالج بازی کند

• person who promotes goodwill and distributes information for a company or organization
professional, someone who is not an amateur (slang); whore, prostitute (slang); reason that favors, argument in favor of
supporting, favoring, advocating
supporting, favoring, advocating; serving as a replacement for
a pro is someone who does something to earn money rather than as a hobby; an informal use.
the pros and cons of something are its advantages and disadvantages.
pro- is used to form adjectives that describe people or organizations as supporting something such as a country, a group of people, or an activity.

دیکشنری تخصصی

[] میانی

مترادف و متضاد

جنبه مثبت (اسم)
pro

برای (قید)
pro

بنفع (قید)
pro

له (حرف اضافه)
pro

بخاطر (حرف اضافه)
through, for, pro

جملات نمونه

weighing the pros and cons of an issue

سبک و سنگین کردن جنبه‌های مثبت و منفی چیزی


the pro and con votes

رأی‌های موافق و مخالف چیزی


He voted pro.

او رأی موافق داد.


The pros were outnumbered two to one.

موافقان در اقلیت دو بر یک قرار داشتند.


1. the pro and con votes
رای های له و علیه چیزی

2. he voted pro
او رای موافق داد.

3. dividends will be divided pro rata among shareholders
سود به نسبت تعداد سهام هر سهامدار تقسیم خواهد شد.

4. to argue a matter pro and cons
موافق و مخالف موضوعی بحث کردن

5. Cathy's an old pro at organizing raffles.
[ترجمه ترگمان]کتی یک حرفه آیه قدیمی است که در organizing است
[ترجمه گوگل]کتی یک طرفدار قدیمی در برگزاری مسابقات است

6. We may not be white is not pro but can be very character.
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است سفید باشیم نه موافق بلکه می تواند شخصیت بسیار خوبی نیز باشد
[ترجمه گوگل]ما ممکن است سفید نباشد ولی طرفدار است، اما می تواند بسیار شخصیت باشد

7. All part-timers should be paid the same, pro rata, as full-timers doing the same job.
[ترجمه ترگمان]تمام بخش ها نیز باید همان دست مزد را پرداخت کنند، متناسب با timers که همان کار را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]تمام زمان سنج ها باید به صورت یک طرفه، به صورت تمام وقت کار کنند

8. He handled the situation like an old pro .
[ترجمه ترگمان]اون طوری رفتار می کرد که انگار یه حرفه ای بوده
[ترجمه گوگل]او وضعیت را مانند یک طرفدار قدیمی مدیریت کرد

9. She's a real pro.
[ترجمه ترگمان]اون واقعا حرفه آیه
[ترجمه گوگل]او یک طرفدار واقعی است

10. I enclose a pro forma for you to complete, sign and return.
[ترجمه ترگمان]من یه طرفدار حرفه ای رو برای شما گذاشتم که کامل بشه، امضا کنید و برگردید
[ترجمه گوگل]من فرم پیشنهادی را برای تکمیل، امضا و بازنویسی خودم قرار می دهم

11. Pro football still has a lock on male viewers aged 18 to 3
[ترجمه ترگمان]فوتبال پرو هنوز دارای قفل در بینندگان مرد ۱۸ تا ۳ سال است
[ترجمه گوگل]فوتبال طرفدار هنوز روی بینندگان مرد 18 تا 3 ساله است

12. I'm one of the few that's very pro performance-related pay.
[ترجمه ترگمان]من یکی از معدود کسانی هستم که حقوق مربوط به عملکرد را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]من یکی از معدود هزینه های مربوط به عملکرد حرفه ای هستم

13. It's £20 000 pro rata, but I'm doing half the full number of hours, so I'll be getting ten thousand.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ در حدود ۲۰ هزار پوند است، اما من نصف ساعات پر کار را انجام می دهم، بنابراین ۱۰ هزار پوند می گیرم
[ترجمه گوگل]این مبلغ 20 هزار پوند است، اما من نصف تعداد کامل ساعت را انجام می دهم، بنابراین ده هزار نفر می گیرم

14. If production costs go up, there will be a pro rata increase in prices/prices will increase pro rata.
[ترجمه ترگمان]اگر هزینه های تولید افزایش یابد، افزایش متناسب در قیمت ها و قیمت ها متناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر هزینه های تولید افزایش یابد، افزایش قیمت ها افزایش خواهد یافت و قیمت ها به طور معنی داری افزایش خواهد یافت

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Protein
موضوع: سازمانی
PRO مخفف و مختصر شده PROTEIN است. این تست جهت اندازه گیری کل پروتئین های سرمی بکارگرفته میشود. از آنجایی که در سرم تعداد متنوعی پروتئین وجود دارد و هر کدام مرتبط با بیمارهای خاصی است لذا جهت تعیین نوع پروتئین مذکور میبایست تست دیگری به نام پروتئین الکتروفورز انجام گردد تا مشخص گردد که افزایش یا کاهش مربوط به کدام نوع پروتئین سرمی است.

پیشنهاد کاربران

مزیت، مزایا

طرفدار

[پزشکی] : قبلاً، از پیش ( پیشوند )

Pro. در گیم ( حرفه ای )

ماهر، حرفه ای

ماهر، حرفه ای، باهوش، دانا


در حمایت از، با جانبداری از، طرفداری از. . . .

به عنوان پیشوند گاهی به عنوان حامی میاد
Profeminist : حامی فمینست
ولی وقتی میگی pro یعنی حرفه ای
Pro 》》》》 noob

Pro player=بازیکن حرفه ای
Noob player=بازیکن تازه وارد
Pro upset of noob

حرفه ای

pro ( پرو ) همون کوتا ه شده کلمه professional ( حرفه ای ) است .

کهنه کار، وارد، باسابقه، حرفه ای. he's an old pro به کارش وارده، در کارش حرفه ایه


کلمات دیگر: