• keeping an account of hours worked by employees; act of ensuring that a game lasts the correct amount of time (sports)
time keeping
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] ثبت اوقات
[ریاضیات] گاهشماری، وقت پایی، ثبت اوقات
[آب و خاک] زمانداری،
[عمران و معماری] زمان تاخیر
[ریاضیات] گاهشماری، وقت پایی، ثبت اوقات
[آب و خاک] زمانداری،
[عمران و معماری] زمان تاخیر
جملات نمونه
1. I am trying to improve my timekeeping.
[ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم timekeeping را اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]من تلاش می کنم تا زمان بندی خودم را بهبود ببخشم
[ترجمه گوگل]من تلاش می کنم تا زمان بندی خودم را بهبود ببخشم
2. New timekeeping procedures had been introduced as part of an efficiency drive.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های جدید به عنوان بخشی از یک محرک کارایی معرفی شدند
[ترجمه گوگل]روشهای زمانبندی جدید به عنوان بخشی از یک راندگی کارایی معرفی شده است
[ترجمه گوگل]روشهای زمانبندی جدید به عنوان بخشی از یک راندگی کارایی معرفی شده است
3. I got roped in to help with the timekeeping.
[ترجمه ترگمان] منو مجبور کردن که به \"timekeeping\" کمک کنم
[ترجمه گوگل]من برای کمک به زمانبندی به کار خود ادامه دادم
[ترجمه گوگل]من برای کمک به زمانبندی به کار خود ادامه دادم
4. Poor timekeeping and absenteeism will not be tolerated.
[ترجمه ترگمان]محرومیت ضعیف و غیبت تحمل نخواهد شد
[ترجمه گوگل]زمان بندی ضعیف و غیبت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]زمان بندی ضعیف و غیبت نخواهد شد
5. In the same way, timekeeping is cultural in its origins, a concatenation of accidental events.
[ترجمه ترگمان]به همین شکل، timekeeping، فرهنگی در منشا خود، الحاق وقایع تصادفی است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، نگهداری زمانبندی در حوزه های مختلف فرهنگی، یکپارچه سازی حوادث تصادفی است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، نگهداری زمانبندی در حوزه های مختلف فرهنگی، یکپارچه سازی حوادث تصادفی است
6. An astronomical check on timekeeping was made by a sighting tube pointed to a selected star.
[ترجمه ترگمان]یک بررسی نجومی در مورد timekeeping توسط یک لوله sighting که به یک ستاره انتخاب شده اشاره داشت انجام شد
[ترجمه گوگل]یک بررسی نجومی در زمانبندی توسط یک لوله دیداری به ستاره انتخاب شده اشاره کرد
[ترجمه گوگل]یک بررسی نجومی در زمانبندی توسط یک لوله دیداری به ستاره انتخاب شده اشاره کرد
7. Who did the timekeeping?
[ترجمه ترگمان]کی \"timekeeping\" رو انجام داده؟
[ترجمه گوگل]چه کسی زمانبندی کرد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی زمانبندی کرد؟
8. Ensure all subordinates complete timekeeping and daily work records accurately and on time.
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام زیردستان کارها را به طور دقیق و در زمان انجام دهند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام زیرمجموعه ها زمانبندی کامل و سوابق کاری روزانه را دقیقا و به موقع انجام می دهند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام زیرمجموعه ها زمانبندی کامل و سوابق کاری روزانه را دقیقا و به موقع انجام می دهند
9. He was penalized for bad timekeeping.
[ترجمه ترگمان]اون تاوان خیلی بدی داد
[ترجمه گوگل]او برای زمان نگهداری بد جریمه شد
[ترجمه گوگل]او برای زمان نگهداری بد جریمه شد
10. Nixie light on the PCB can display timekeeping time during operation and parameter value set during setting parameter.
[ترجمه ترگمان]نور پلاریزه شده در هیات کریکت پاکستان می تواند زمان timekeeping در حین عملیات و تعیین مقدار پارامتر در حین تنظیم پارامتر را نمایش دهد
[ترجمه گوگل]نور Nixie در PCB می تواند زمان نگهداری در طول عملیات و مقدار پارامتر تنظیم شده در طول پارامتر تنظیم را نمایش دهد
[ترجمه گوگل]نور Nixie در PCB می تواند زمان نگهداری در طول عملیات و مقدار پارامتر تنظیم شده در طول پارامتر تنظیم را نمایش دهد
11. In 1967 the rotation of the earth was abandoned as the basic source of timekeeping.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶۷ چرخش زمین به عنوان منبع اصلی of رها شد
[ترجمه گوگل]در سال 1967، چرخش زمین به عنوان منبع اصلی زمانبندی کنار گذاشته شد
[ترجمه گوگل]در سال 1967، چرخش زمین به عنوان منبع اصلی زمانبندی کنار گذاشته شد
12. The boss gets on my wick with his everlasting complaints about timekeeping. And he thinks nothing of rolling up to the office at ten o'clock himself.
[ترجمه ترگمان]رئیس با شکایات همیشگی خود در مورد timekeeping به wick می ره و فکر می کند که در ساعت ده خودش به اداره می رود
[ترجمه گوگل]رئیس با شکایت های ابدی خود درباره زمان نگهداری می شود و او فکر می کند هیچ چیز از رسیدن به دفتر در ساعت ده خود خود
[ترجمه گوگل]رئیس با شکایت های ابدی خود درباره زمان نگهداری می شود و او فکر می کند هیچ چیز از رسیدن به دفتر در ساعت ده خود خود
13. This project looks at the replacement of traditional electro-mechanical and manual systems for recording timekeeping and attendance by micro-processor based devices.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به دنبال جایگزینی سیستم های دستی و دستی سنتی برای ثبت timekeeping و حضور در دستگاه های میکرو پردازنده است
[ترجمه گوگل]این پروژه به جای جایگزینی سیستم های الکترومکانیکی و دستی سنتی برای ثبت زمانبندی و حضور در دستگاه های مبتنی بر میکرو پردازنده است
[ترجمه گوگل]این پروژه به جای جایگزینی سیستم های الکترومکانیکی و دستی سنتی برای ثبت زمانبندی و حضور در دستگاه های مبتنی بر میکرو پردازنده است
14. VHDL language features based on a very good time timekeeping system.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های زبان VHDL مبتنی بر یک سیستم زمان بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]ویژگی های زبان VHDL مبتنی بر سیستم زمانبندی بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]ویژگی های زبان VHDL مبتنی بر سیستم زمانبندی بسیار خوب است
پیشنهاد کاربران
گاهشماری
وقت شناسی
زمان بندی _مثلا در ورزش فوتبال زمان تمرین ، زمان کلاس کلاس با مربی ، زمان استراحت و غیره
زمانبندی
زمانبندی صحیح تره بنظرم
کسی که برای کارهایش تایم بندی می کند و سروقت همه رو انجام می دهد .
کلمات دیگر: