کلمه جو
صفحه اصلی

urbanite


معنی : شهر نشین، کسیکه در شهر زندگی میکند
معانی دیگر : شهرزی

انگلیسی به فارسی

کسی که در شهر زندگی می‌کند ، شهر نشین


urbanite، شهر نشین، کسیکه در شهر زندگی میکند


انگلیسی به انگلیسی

• city dweller, resident of the city

اسم ( noun )
• : تعریف: one who lives in a city.
متضاد: rustic
مشابه: metropolitan

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شهرنشین

مترادف و متضاد

شهر نشین (اسم)
burgess, urban, urbanite

کسی که در شهر زندگی می کند (اسم)
urbanite

جملات نمونه

1. Trappers perform a service that very few urbanites are aware of.
[ترجمه ترگمان]Trappers خدماتی را اجرا می کنند که افراد بسیار کمی از آن آگاه هستند
[ترجمه گوگل]Trappers خدماتی را ارائه می دهند که شهروندان بسیار کمی از آنها آگاهی دارند

2. It is a reinterpretation of modern design for urbanite, eco-friendly, practical and balances with aesthetics.
[ترجمه ترگمان]این یک تعبیر مجدد از طراحی مدرن برای urbanite، سازگار با محیط زیست، عملی و متعادل با زیبایی شناسی است
[ترجمه گوگل]این یک تفسیر مجدد از طراحی مدرن برای شهروندان، سازگار با محیط زیست، عملی و تعادل با زیبایی شناسی است

3. Scientists have confirmed what every urbanite has long suspected – life in the city is more stressful.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان تایید کرده اند که هر urbanite چقدر مشکوک است - زندگی در شهر استرس زا است
[ترجمه گوگل]دانشمندان تایید کرده اند که هر شهرنشینی طولانی مشکوک است - زندگی در شهر استرس زا است

4. To look like an New York urbanite, just don a pair and wear them with confidence!
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به نیویورک شباهت داشته باشید، فقط یک جفت آن را بپوشید و با اطمینان آن ها را بپوشید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک شهرک نیویورک، فقط یک جفت زدن و با اعتماد به نفس پوشیدن!

5. If to urbanite, the experience that in the god Shan Aiyu DIY abstains love jade is quite interesting.
[ترجمه ترگمان]اگر به urbanite توجه کنید، این تجربه که در زمینه god که خودتان می توانید درست کنید، بسیار جالب است
[ترجمه گوگل]اگر به شهروندان، تجربه ای که در خدای شان آیه DIY منعقد شده است، عشق جید بسیار جالب است

6. An urbanite from Hebei province, Shi Shuo graduated from Tsinghua University in 2008 with a major in art design.
[ترجمه ترگمان]Shi Shuo از دانشگاه Hebei در سال ۲۰۰۸ با یک طرح هنری بزرگ فارغ التحصیل شد
[ترجمه گوگل]یک شهروند از استان هبی Shi Shuo در سال 2008 از دانشگاه تینگهوا فارغ التحصیل شد

7. urbanite has long suspected – life in the city is more stressful. Researchers have shown that the parts of the brain dealing with stress and emotion are affected by living among the crowds.
[ترجمه ترگمان]urbanite مدت های مدیدی است که گمان می رود زندگی در شهر استرس زا است محققان نشان داده اند که بخش هایی از مغز که با استرس و احساس سر و کار دارند تحت تاثیر زندگی در میان جمعیت قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]شهرت طولانی مشکوک است - زندگی در شهر استرس زا است محققان نشان داده اند که بخش مغز در مقابله با استرس و احساسات از طریق زندگی در میان جمعیت تحت تاثیر قرار می گیرد

8. More and more urbanite begin to pay attention to mental health.
[ترجمه ترگمان]پزشکان بیشتر و بیشتر به سلامت روانی توجه می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر شهروندان شروع به توجه به سلامت روانی می کنند

9. I think even the most town-bred urbanite would say that they valued parks.
[ترجمه ترگمان]به نظر من حتی بیشتر اهالی شهر می گفتند که آن ها پارک های ارزش را دارند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم حتی بیشتر شهروندان شهرت می گویند که آنها ارزش پارک

10. The current basic insurance for urbanite is an important integrant of the whole society. As a social arrangement, its policy contains profound moral reliability and ethical dependability.
[ترجمه ترگمان]بیمه پایه فعلی برای urbanite، بخش مهمی از کل جامعه است به عنوان یک نظم اجتماعی، سیاست آن شامل قابلیت اطمینان اخلاقی عمیق و قابلیت اطمینان اخلاقی است
[ترجمه گوگل]بیمه اساسی فعلی برای شهروندان یک جزء مهم از کل جامعه است به عنوان یک توافق اجتماعی، سیاست آن شامل قابلیت اطمینان اخلاقی عمیق و اعتماد اخلاقی است

11. The benefits of being a Chongqing urbanite still cannot be transferred to any other part of the country.
[ترجمه ترگمان]منافع of Chongqing هنوز نمی تواند به بخش های دیگر کشور منتقل شود
[ترجمه گوگل]مزایای بودن شهرنشینی چونگ کینگ هنوز قابل انتقال به بخش دیگری از کشور نیست

12. Let in modern fast-paced life urbanite, away from the health and enjoy a high quality life style.
[ترجمه ترگمان]در زندگی با سرعت مدرن، دور از سلامتی و از سبک زندگی با کیفیت بالا لذت ببرید
[ترجمه گوگل]بگذارید در زندگی مدرن مدرن زندگی بشری، دور از سلامت و لذت بردن از سبک زندگی با کیفیت بالا

13. In turn the rural regions become much more productive as farmers appreciate the ever-present and growing demand for food from the urbanites.
[ترجمه ترگمان]در عوض، مناطق روستایی بسیار مفیدتر از این هستند که کشاورزان از نیاز به حال حاضر و تقاضای فزاینده برای غذا از the قدردانی کنند
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، مناطق روستایی تولیدات بسیار سازنده تر می شود زیرا کشاورزان قدردانی تقاضای غذا و تقاضای روزافزونی از شهروندان را دارند

14. The reform remains only partial. The benefits of being a Chongqing urbanite still cannot be transferred to any other part of the country.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات تنها جزئی باقی می ماند منافع of Chongqing هنوز نمی تواند به بخش های دیگر کشور منتقل شود
[ترجمه گوگل]اصلاحات تنها جزئی است مزایای بودن شهرنشینی چونگ کینگ هنوز قابل انتقال به بخش دیگری از کشور نیست

15. Hukou reform in Chongqing has stalled as thousands of farmers have refused to alter their hukou status out of fear of losing their land for the smoke and mirror benefits of being a bona fide urbanite.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات Hukou در شهر چانگ کینگ متوقف شده است چون هزاران کشاورز از ترس از دست دادن زمین خود به خاطر ترس از دست دادن زمین خود برای سیگار و مزایای آینه ای یک fide واقعی، سر باز زده اند
[ترجمه گوگل]اصلاحات Hukou در چونگ کینگ مانع از آن شد که هزاران کشاورز از ترس از از دست دادن زمین خود برای دود و مزایای آینه از شهرنشینان بی رحمانه خودداری کرده اند

پیشنهاد کاربران

شهروند
citizen


کلمات دیگر: