کلمه جو
صفحه اصلی

segregation


معنی : جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی
معانی دیگر : سیاست جداسازی و تبعیض (به خاطر نژاد یا مذهب)، تبعی­ نژادی

انگلیسی به فارسی

جدایی، افتراق، تفکیک، تبعیض نژادی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: segregational (adj.)
(1) تعریف: an act of segregating, or the condition of being segregated, esp. as a policy imposing social separation according to racial or ethnic groups.
متضاد: desegregation, integration

(2) تعریف: in genetics, the separation of allelic genes during meiosis.

• division, separation, differentiation; state of being divided, state of being separated, state of being differentiated; practice of maintaining separation between members of different races
segregation is the practice of keeping apart people of different sexes, races, or religious groups.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] جدانشینی
[عمران و معماری] جداشدگی - جدا شدن - جدا شدن از یکدیگر - جدا شدن دانه ها - جدایی - جدایی دانه ها - پخشیدگی - تفکیک
[زمین شناسی] جدایی، جدایش
[ریاضیات] تجمع ناخالصی ها، جدایش، قطعه بندی، انفکاک، تفرق
[آمار] جدا شدگی

مترادف و متضاد

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

تفکیک (اسم)
detachment, disconnection, separation, segregation, dissociation, breakdown, differentiation, breaking, separatism, disjunction, severance

افتراق (اسم)
segregation, dissociation

تبعیض نژادی (اسم)
segregation, racism

separation


Synonyms: apartheid, discrimination, dissociation, disunion, division, exlusion, isolation, partition, seclusion, splitting up


جملات نمونه

1. Many school boards found segregation a hot potato in the early 1960 s.
[ترجمه علیرضا] در اوایل دهه ۶۰ تفکیک نژادی برای بسیاری از هیئت مدیره های مدارس یک موضوع چالش برانگیز بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تابلوهای مدرسه تفکیک یک سیب زمینی داغ را در اوایل دهه ۱۹۶۰ پیدا کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از تابلوهای مدرسه، در اوایل دهه 1960، جدایی از سیب زمینی سرخ شده را کشف کردند

2. Partitions provided a segregation between the smoking and non - smoking areas of the canteen.
[ترجمه ترگمان]افرازها یک تفکیک بین سیگار کشیدن و سیگار کشیدن در رستوران را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]پارتیشن ها بین قاعده های سیگار کشیدن و غیر سادگی غذا در بین غذا ها اختلاف نظر دارند

3. We oppose segregation on religious grounds.
[ترجمه ترگمان]ما با تبعیض نژادی در زمین های مذهبی مخالفت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما مخالف جدایی در زمینه های مذهبی هستیم

4. The Supreme Court unanimously ruled that racial segregation in schools was unconstitutional.
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی به اتفاق آرا حکم داد که تبعیض نژادی در مدارس خلاف قانون اساسی است
[ترجمه گوگل]دیوان عالی به اتفاق آراء حکم کرد که جداسازی نژادی در مدارس غیرقانونی است

5. The system of racial segregation that used to exist in South Africa was called apartheid.
[ترجمه ترگمان]سیستم تفکیک نژادی که در آفریقای جنوبی وجود داشت آپارتاید نامیده می شد
[ترجمه گوگل]سیستم جدایی نژادی که در آفریقای جنوبی موجود بود، آپارتاید نامیده شد

6. The courts struck down local segregation laws because they violated the federal constitution.
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها به دلیل نقض قانون اساسی فدرال، به قوانین تفکیک محلی اعتراض کردند
[ترجمه گوگل]دادگاه قوانین جداسازی محلی را رد کرد زیرا قانون اساسی فدرال را نقض کرد

7. Segregation of white and colored children in public schools has a detrimental effect upon the colored children.
[ترجمه ترگمان]تفکیک کودکان سفید و رنگین در مدارس دولتی تاثیر مضری بر کودکان رنگین دارد
[ترجمه گوگل]جداسازی کودکان سفید و رنگی در مدارس دولتی تأثیرات مضر روی کودکان رنگی دارد

8. Horizontal segregation: This is the separation of women into different occupations from men.
[ترجمه ترگمان]تفکیک افقی: این جدایی زنان به مشاغل مختلف از مردان است
[ترجمه گوگل]جداسازی افقی این جدایی زنان به اشغال های مختلف از مردان است

9. The segregation of departments according to media, rather than along historical periods, has always been a hallmark of the Louvre.
[ترجمه ترگمان]تفکیک بخش های براساس رسانه به جای دوره های تاریخی، همواره مشخصه بارز لوور بوده است
[ترجمه گوگل]جداسازی ادارات با توجه به رسانه ها، نه در طول دوره های تاریخی، همیشه مشهور از لوور است

10. The segregation of school pupils who have disabilities or learning difficulties poses this question immediately.
[ترجمه ترگمان]تفکیک دانش آموزانی که معلولیت یا مشکلات یادگیری دارند، فورا این سوال را مطرح می کنند
[ترجمه گوگل]جدایی دانش آموزان مدارس که دارای معلولیت یا مشکلات یادگیری هستند بلافاصله این سوال را مطرح می کند

11. Segregation on the basis of race is a denial of equal protection in violation of the Constitution. 38a.
[ترجمه ترگمان]تفکیک نژادی بر پایه نژاد رد حمایت برابر در تخطی از قانون اساسی است ۳۸ a
[ترجمه گوگل]جداسازی بر اساس نژاد، انکار حفاظت برابر با نقض قانون اساسی است 38a

12. Further gravitational segregation of the iron core means that denser material moves inwards displacing less dense material outwards.
[ترجمه ترگمان]تفکیک گرانشی بیشتر هسته آهنی به این معنی است که مواد متراکم تر، به سمت داخل حرکت می کنند و ماده چگال کمتری را به سمت بیرون جابجا می کنند
[ترجمه گوگل]جداسازی گرانشی بیشتر از هسته آهن بدان معنی است که مواد چسبنده به سمت داخل حرکت می کنند و مواد متراکم تر خارج می شوند

13. Legal racial segregation has been outlawed; blacks have the vote; votes are pretty much equal in value.
[ترجمه ترگمان]تبعیض نژادی قانونی غیرقانونی اعلام شده است؛ سیاهان حق رای دارند؛ آرا تقریبا برابر با ارزش است
[ترجمه گوگل]جداسازی نژاد قانونی غیرقانونی است؛ سیاه پوستان رای دارند؛ رای تقریبا برابر با ارزش است

14. Segregation and control units have been used for difficult prisoners, especially in women's prisons.
[ترجمه ترگمان]برای زندانیان دشوار، به ویژه در زندان های زنان، واحدهای control و مجزا مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]واحدهای جداسازی و کنترل برای زندانیان دشوار، به ویژه در زندانهای زنان استفاده شده است

پیشنهاد کاربران

تفکیک نژادی

the phase segregation
جداسازی فاز

در زندان ( انفرادی )

Gender Segregation : تفکیک جنسیتی
Segregation معنی جدایی و تفکیک و بخش کردن میده ولی اکثرا همراه با جداسازی مردم با دین و جنسیت و حتی عقیده میاد. جدایی مولکول ها از همو نمیگن اون با separation میاد
البته گفتینم گفتین اشتباه نیست

SEGREGATION LAWS قوانین جداسازی

قانون جداسازی سیاه پوستان از سفید پوستان امریکا که بیشتر در ایالتهای جنوبی رواج داشت.
به عنوان مثال توالت سیاه پوستان جدا بود. درب رفت و آمدشان در فروشگاهها جدا بود. در اتوبوس هم سیاهها در آخر مینشستند و از در عقبی سوار و پیاده میشدند

segregation ( خوردگی )
واژه مصوب: جدانشینی
تعریف: جدا شدن بعضی عناصر از آلیاژ و تجمع آنها در نواحی خاصی از فلز

تجزیه طلبی
افتراقی
جدا سازی

سَوایِش: عمل جدا کردن
سَواییدن: فعل جدا کردن


کلمات دیگر: