پمپ بنزین، تعمیرگاه
service station
پمپ بنزین، تعمیرگاه
انگلیسی به فارسی
پمپ بنزین، تعمیرگاه
ایستگاه خدمات، ایستگاه بنزین گیری و تعمیرگاه
انگلیسی به انگلیسی
• location where one can receive servicing; gas station
a service station is a garage that sells petrol, oil, spare parts, and so on.
a service station is also a place where you can stop on the motorway and where there is a garage, restaurant, shop, and toilets.
a service station is a garage that sells petrol, oil, spare parts, and so on.
a service station is also a place where you can stop on the motorway and where there is a garage, restaurant, shop, and toilets.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] تعمیرگاه - جایگاه خدماتی
مترادف و متضاد
station for servicing vehicles
Synonyms: filling station, gas station
جملات نمونه
1. They tanked up at the service station before taking off for the town.
[ترجمه .] آن ها قبل از اینکه شهر را ترک کنند، ماشین را در پمپ بنزین، بنزین زدند.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که به شهر بروند، از ایستگاه سرویس بیرون رفتند[ترجمه گوگل]آنها قبل از خروج از شهر برای ایستادن در ایستگاه ایستاده بودند
2. We stopped at a service station for a quick snack.
[ترجمه ترگمان]ما در یک ایستگاه خدمات برای یک اسنک سریع توقف کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای یک میان وعده سریع متوقف شدیم
[ترجمه گوگل]ما برای یک میان وعده سریع متوقف شدیم
3. The service station is dead, long live the service station.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه خدمات مرده، عمر طولانی ایستگاه خدمات است
[ترجمه گوگل]ایستگاه خدمات مرده است، ایستگاه خدمات طولانی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]ایستگاه خدمات مرده است، ایستگاه خدمات طولانی زندگی می کنند
4. Read in studio Police have opened a motorway service station to encourage drivers to take a break.
[ترجمه ترگمان]بخوانید در استودیو پلیس یک ایستگاه خدمات بزرگراه را باز کرده است تا رانندگان را تشویق به استراحت کند
[ترجمه گوگل]دفعات بازدید: در استودیو پلیس یک ایستگاه خدمات بزرگراهی را برای تشویق رانندگان به تعطیلات باز کرده است
[ترجمه گوگل]دفعات بازدید: در استودیو پلیس یک ایستگاه خدمات بزرگراهی را برای تشویق رانندگان به تعطیلات باز کرده است
5. She pulled in at a motorway service station and decided on lunch.
[ترجمه ترگمان]او به ایستگاه خدمات بزرگراه رفت و تصمیم گرفت که ناهار بخورد
[ترجمه گوگل]او در یک ایستگاه خدمات بزرگراه کشیده شد و تصمیم گرفت به ناهار برود
[ترجمه گوگل]او در یک ایستگاه خدمات بزرگراه کشیده شد و تصمیم گرفت به ناهار برود
6. Today, the town has a service station, convenience store, barber shop and a few smaller service businesses.
[ترجمه ترگمان]امروزه، این شهر دارای یک ایستگاه خدمات، فروشگاه راحتی، آرایشگاه و تعداد کمی کسب و کاره ای خدماتی است
[ترجمه گوگل]امروزه شهر دارای یک ایستگاه خدمات، فروشگاه راحتی، سالن آرایشگاه و چند شرکت تجاری کوچک است
[ترجمه گوگل]امروزه شهر دارای یک ایستگاه خدمات، فروشگاه راحتی، سالن آرایشگاه و چند شرکت تجاری کوچک است
7. Every gallon of diesel bought at a U. K. service station ensures that another £ 03 in duty flows into the Treasury's coffers.
[ترجمه ترگمان]هر گالن بنزین که در آمریکا خریده بود ک ایستگاه خدمات تضمین می کند که ۳ \/ ۳ پوند دیگر به خزانه خزانه ریخته می شود
[ترجمه گوگل]هر گالن دیزلی که در ایستگاه خبری U K خریداری می شود، تضمین می کند که دیگر مبلغ � 03 در وظیفه به صندوق خزانه داری وارد می شود
[ترجمه گوگل]هر گالن دیزلی که در ایستگاه خبری U K خریداری می شود، تضمین می کند که دیگر مبلغ � 03 در وظیفه به صندوق خزانه داری وارد می شود
8. A new motorway service station has been opened to encourage drivers to take a break.
[ترجمه ترگمان]یک ایستگاه خدمات بزرگراه جدید برای تشویق رانندگان برای استراحت باز شده است
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه خدمات بزرگراهی جدید برای تشویق رانندگان به تعطیلات باز شده است
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه خدمات بزرگراهی جدید برای تشویق رانندگان به تعطیلات باز شده است
9. Turning off the motorway at the service station he entered a different world.
[ترجمه ترگمان]او از بزرگراه به ایستگاه خدمات برگشت و وارد دنیای متفاوتی شد
[ترجمه گوگل]خاموش کردن بزرگراه در ایستگاه خدمتی وارد دنیای دیگری شد
[ترجمه گوگل]خاموش کردن بزرگراه در ایستگاه خدمتی وارد دنیای دیگری شد
10. Ancheng Vehicle Registration Service Station Address: No. 590, East Huangshi Road, Guangzhou City.
[ترجمه ترگمان]آدرس ایستگاه خدمات ثبت وسایل نقلیه: شماره ۵۹۰، جاده Huangshi شرقی، گوانگ ژو
[ترجمه گوگل]ایستگاه ثبت نام خودرو ثبت نام Ancheng شماره 590، خیابان شرق Huangshi، شهر گوانگژو
[ترجمه گوگل]ایستگاه ثبت نام خودرو ثبت نام Ancheng شماره 590، خیابان شرق Huangshi، شهر گوانگژو
11. Many years ago, I owned a service station and roadhouse on the main road between Melbourne and Adelaide.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، من یک ایستگاه خدمات و roadhouse در جاده اصلی بین ملبورن و آدلاید داشتم
[ترجمه گوگل]چند سال پیش، من متعلق به یک ایستگاه خدمات و راهسازی در جاده اصلی بین ملبورن و آدلاید بودم
[ترجمه گوگل]چند سال پیش، من متعلق به یک ایستگاه خدمات و راهسازی در جاده اصلی بین ملبورن و آدلاید بودم
12. The truck turned into the service station.
[ترجمه ترگمان]کامیون به ایستگاه سرویس برگشت
[ترجمه گوگل]کامیون تبدیل به ایستگاه خدمات
[ترجمه گوگل]کامیون تبدیل به ایستگاه خدمات
13. By the time I left the service station, I was feeling a little uneasy.
[ترجمه ترگمان]وقتی از ایستگاه سرویس بیرون آمدم احساس ناراحتی می کردم
[ترجمه گوگل]در آن زمان من در سمت چپ ایستگاه خدمات، من احساس کمی مضطرب
[ترجمه گوگل]در آن زمان من در سمت چپ ایستگاه خدمات، من احساس کمی مضطرب
14. Filling up at a motorway service station cost ? 15 extra in one case.
[ترجمه ترگمان]پر کردن هزینه ایستگاه خدمات بزرگراه؟ ۱۵ اضافی دیگر در یک مورد
[ترجمه گوگل]پر کردن در ایستگاه خدمات بزرگراه هزینه؟ 15 مورد اضافی در یک مورد
[ترجمه گوگل]پر کردن در ایستگاه خدمات بزرگراه هزینه؟ 15 مورد اضافی در یک مورد
15. Let NCTC become the service station and increment of your vocation career.
[ترجمه ترگمان]بیایید به ایستگاه خدمات و افزایش حرفه خود تبدیل شویم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید NCTC ایستگاه خدمات و افزایش کار حرفه ای خود را تبدیل
[ترجمه گوگل]اجازه دهید NCTC ایستگاه خدمات و افزایش کار حرفه ای خود را تبدیل
پیشنهاد کاربران
مکانیکی
خدمات خودرویی
خدمت کردن دریک ایستگاه است.
مجتمع رفاهی
service station ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ایستگاه خدمات
تعریف: فضای کاری کوچکی در تالار غذاخوری
واژه مصوب: ایستگاه خدمات
تعریف: فضای کاری کوچکی در تالار غذاخوری
کلمات دیگر: