کلمه جو
صفحه اصلی

seep


معنی : چکه، رسوخ، تراوش طبیعی، چکه کردن، تراوش کردن، چکاندن
معانی دیگر : نشت کردن، تراویدن، زهیدن، زهش، رسو، از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن

انگلیسی به فارسی

تراوش طبیعی، رسوخ، چکه، تراوش کردن، از میان سوراخ‌های ریز نفوذ کردن، چکه کردن


اشباع، چکه، رسوخ، تراوش طبیعی، چکه کردن، چکاندن، تراوش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: seeps, seeping, seeped
(1) تعریف: to pass gradually through a porous substance.
مشابه: soak

- Rainwater seeps through the soil.
[ترجمه ترگمان] Rainwater در خاک رسوخ می کند
[ترجمه گوگل] آب باران از طریق خاک نفوذ می کند

(2) تعریف: to spread or diffuse gradually.
مشابه: permeate

- An odor is seeping through the house.
[ترجمه ترگمان] بوی آن از درون خانه تراوش می کند
[ترجمه گوگل] یک بو از طریق خانه می بیند
اسم ( noun )
• : تعریف: an accumulation of liquid, such as water or oil, that has seeped through the ground to the surface.

• liquid that has leaked, seepage; place where liquid has seeped through to the surface of the ground
ooze, leak gradually, trickle; permeate, penetrate
if a liquid or gas seeps through something, it passes through it very slowly.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تراویدن
[زمین شناسی] تراویدن، تراوش ط بیعی، رسوخ، چکه
[نساجی] کورس مضراب- طول حرکت مضراب - جارو کردن - زدودن- پاک کردن - روی زمین کشیدن
[نفت] تراویدن - تراوش
[آب و خاک] نشتی

مترادف و متضاد

چکه (اسم)
drop, drip, trickle, minim, sprinkle, leak, gutta, leakage, seep, seepage

رسوخ (اسم)
ooze, sink, transfusion, seep, transudation, seepage

تراوش طبیعی (اسم)
seep

چکه کردن (فعل)
drip, plash, seep

تراوش کردن (فعل)
ooze, exude, bilge, infiltrate, leak, osmose, percolate, secrete, seep, transude

چکاندن (فعل)
distil, seep, distill, instill, instil

leak


Synonyms: bleed, drain, drip, exude, flow, ooze, percolate, permeate, soak, sweat, transude, trickle, weep, well


Antonyms: pour


جملات نمونه

1. Blood was beginning to seep through the bandages.
[ترجمه ترگمان]از نوارهای زخم بندی شروع به بالا آمدن کرده بود
[ترجمه گوگل]خون شروع به نفوذ از طریق باند شد

2. My anger began to seep away.
[ترجمه ترگمان]خشمم فرو ریخت
[ترجمه گوگل]خشم من شروع به ریزش کرد

3. Let the village atmosphere seep into your pores.
[ترجمه ترگمان]بگذارید که فضای روستا به منافذ شما نفوذ کند
[ترجمه گوگل]اجازه دهیم روستا روحیه خود را از بین ببرد

4. Everyday horrors seep into his unconscious like stains on a sheet.
[ترجمه ترگمان]وحشت هرروز مثل لکه روی ملافه فرو می رود
[ترجمه گوگل]هرج و مرج روزمره به ناخودآگاه خود مانند لکه های روی ورق خیس می شود

5. The helium would seep up through fissures, and hence its natural occurrence near the hot springs.
[ترجمه ترگمان]هلیوم از درون شکاف به داخل نفوذ می کند و در نتیجه وقوع طبیعی آن نزدیک چشمه های آب گرم است
[ترجمه گوگل]هلیوم از طریق شکاف ها نفوذ می کند و از این رو طبیعی شدن آن در نزدیکی چشمه های گرم است

6. Nagging unease began to seep into Delaney's weary bones.
[ترجمه ترگمان]ناراحتی Nagging در استخوان های خسته Delaney فرو ریخت
[ترجمه گوگل]ناراحتی ناگهانی به استخوانهای خسته دلانی خیره شد

7. Blood began to seep from his hands.
[ترجمه ترگمان]خون از دستش جاری شد
[ترجمه گوگل]خون شروع به از دستش گرفت

8. The art begins to seep deep into his psychological being.
[ترجمه ترگمان]این هنر کم کم به عمق روان شناختی اش نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]هنر شروع به نفوذ در روانشناسی خود می کند

9. Here, the hours seep away like draining rain.
[ترجمه ترگمان]اینجا ساعت ها مثل باران فرو می رود
[ترجمه گوگل]در اینجا، ساعت ها مانند باران را از بین می برند

10. Then slowly the tension began to seep away.
[ترجمه ترگمان]سپس به آرامی کش مکش شروع به بیرون آمدن کرد
[ترجمه گوگل]سپس به آرامی تنش شروع به نفوذ به دور

11. But as trickles of news began to seep through the court, detailing the king's every move, she welcomed them.
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که جریان اخبار به درون تالار نفوذ می کرد، از ورای هر حرکت پادشاه به آن ها خوش آمد می گفت، از آن ها استقبال می کرد
[ترجمه گوگل]اما همانطور که سرخط خبرها از طریق دادگاه سیراب شد و جزئیات حرکت پادشاه را مشخص کرد، او از آنها استقبال کرد

12. His attitude seems to seep into all comers of the company.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که طرز برخورد او در تمام comers شرکت ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که نگرش وی به تمام شرکت کنندگان این شرکت نفوذ کرده است

13. She was still shivering when he finished, but the warmth gradually began to seep inwards to where her bones were chilled.
[ترجمه ترگمان]وقتی به پایان رسید، هنوز از سرما می لرزید، اما کم کم گرما به درون نفوذ کرد و به جایی که استخوان هایش یخ زده بودند فرو رفت
[ترجمه گوگل]او هنوز هم وقتی که به پایان رسید لرزید، اما گرما به تدریج شروع به نفوذ به داخل به جایی که استخوان های او سرد بود

14. The use of soluble chemical fertilizers is banned, as they seep into rivers and pollute the water supply.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کودهای شیمیایی محلول در رودخانه ها ممنوع است، زیرا به رودخانه ها نفوذ می کنند و منبع آب را آلوده می کنند
[ترجمه گوگل]استفاده از کودهای شیمیایی محلول ممنوع است زیرا آنها در رودخانه ها نفوذ می کنند و آب را آلوده می کنند

Water was seeping through the roof of the classroom.

آب از سقف کلاس درس نشت می‌کرد.


Oil is seeping into the ground.

روغن دارد به زمین نشت می‌کند.


پیشنهاد کاربران

جذب زمین شدن ( زمین شناسی )

نفوذ کردن

تراوش کردن

به ارث رسیدن یا دست به دست شدن


کلمات دیگر: