1. shallow breathing
نفس کوتاه
2. a shallow pool
استخر کم ژرفا
3. a shallow study of the causes of addiction
پژوهشی سطحی درباره ی علل اعتیاد
4. a shallow well
چاه کم عمق
5. in the shallow water the children were paddling with their hands
بچه ها در آب کم ژرفا دستانشان را پارووار تکان می دادند.
6. his education was shallow and discontinuous
آموزش او سطحی و ناپیوسته بود.
7. the fish slithered among the shallow stones
ماهی در لابلای سنگ های سطح آب حرکت کرد.
8. columbus anchored his ship in a shallow bay
کلمبوس با کشتی خود در خلیج کم عمق لنگر انداخت.
9. he was mouthing big words to hide shallow thoughts
برای نهان سازی افکار سطحی خود،واژه های قلمبه بر دهان می راند.
10. We waded across a shallow stream.
[ترجمه ترگمان]آب کم عمق به راه خود ادامه دادیم
[ترجمه گوگل]ما در سراسر یک جریان کم عمق حرکت کردیم
11. She cavorted about in the shallow water.
[ترجمه ترگمان]در آب های کم عمق پرسه می زند
[ترجمه گوگل]او در آبهای کم عمق سیراب شد
12. The turtle hibernates in a shallow burrow for six months of the year.
[ترجمه ترگمان]لاک پشت در حدود شش ماه از سال در یک پناه گاه کم عمق راه می رود
[ترجمه گوگل]لاک پشت در شش ماه سال در خواب کم عمق می کند
13. They'd dug a shallow pit and left the bodies in it.
[ترجمه ترگمان]چاله کم عمق را حفر کرده بودند و اجساد را در آن جا گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک گودال کم عمق را کشیدند و بدنها را در آن گذاشتند
14. My eyes have shallow sea land old clap vita etched a bay miss.
[ترجمه ترگمان]چشمانم کم عمق و قدیمی هستند که روی یک خلیج حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان من دریای کم عمق دریا ویتا وحشت زده است
15. Shallow streams make most din.
[ترجمه ترگمان]جریان های کم عمق بیش از همه سر و صدا می کنند
[ترجمه گوگل]جریانهای کم عمق بیشترین مقدار را دارند
16. I think he is shallow, vain and untrustworthy.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم او سطحی، بی هوده و غیرقابل اطمینان است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او کم عمق، بیهوده و غیر قابل اعتماد است
17. The stream was quite shallow so we were able to walk across it.
[ترجمه ترگمان]نهر کاملا کم عمق بود، بنابراین ما قادر به عبور از آن بودیم
[ترجمه گوگل]جریان خیلی کم بود، بنابراین ما توانستیم در این مسیر حرکت کنیم
18. Watching her husband relaxing in the shallow waters she was reminded of a hippopotamus wallowing in mud.
[ترجمه ترگمان]تماشای شوهرش در آب های کم عمق که به یاد اسب آبی بود افتاد که در گل غوطه می خورد
[ترجمه گوگل]تماشای شوهرش را که در آب های کم عمق آرام بود، به یک گرگ هیپوتاموس در گلدان یادآوری شد