کلمه جو
صفحه اصلی

up and down


معنی : اینجا و انجا، جلو و عقب
معانی دیگر : بالا و پایین، فراز و نشیب، پست و بلند، متغیر، دگرسان گر، ناثابت، زیر ورو

انگلیسی به فارسی

فراز ونشیب، بالا و پایین، زیر ورو، جلو و عقب،اینجا وانجا


بالا و پایین، جلو و عقب، اینجا و انجا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving alternately upward and downward.

(2) تعریف: variable, fluctuating, or changing.
مشابه: checkered, unstable

- his up-and-down fortunes
[ترجمه ترگمان] و ثروت و - رو
[ترجمه گوگل] ثروت او بالا و پایین

(3) تعریف: vertical or perpendicular.

• higher and lower; ascending and descending; back and forth

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پستی و بلندی
[ریاضیات] بالا و پایین

مترادف و متضاد

اینجا و انجا (قید)
passim, up and down

جلو و عقب (قید)
up and down

جملات نمونه

1. Soldiers were marching up and down outside the government buildings.
[ترجمه ترگمان]سربازان در بیرون ساختمان های دولتی رژه می رفتند
[ترجمه گوگل]سربازان خارج از ساختمان های دولتی راه می رفتند

2. He stared me up and down.
[ترجمه Amir] او به سرتا پای من خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به من خیره شد و پایین را نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد و بالا رفت

3. The boat bobbed gently up and down on the water.
[ترجمه ترگمان]قایق به آرامی بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]قایق به آرامی بر روی آب آب بریزید

4. The children were jumping up and down with excitement.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از فرط هیجان بالا و پایین می پریدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با هیجان بالا و پایین پریدند

5. I walked up and down the aisle to stretch my cramped muscles.
[ترجمه ترگمان]از راهرو بالا رفتم تا عضلات منقبض مرا کش بروند
[ترجمه گوگل]من به سمت بالا و پایین راهپیمایی رفتم تا عضلات تنگ امتداد پیدا کنم

6. A little bird was bobbing its head up and down.
[ترجمه ترگمان]یک پرنده کوچک سرش را بالا و پایین می برد
[ترجمه گوگل]یک پرنده کوچک سرش را بالا و پایین کرد

7. The boat rocked up and down in rhythm with the sea.
[ترجمه ترگمان]قایق با ریتم دریا بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]قایق با ریتم با دریا به سمت بالا حرکت کرد

8. She was wandering aimlessly up and down the road.
[ترجمه ترگمان]بی هدف در جاده سرگردان بود
[ترجمه گوگل]او به طور بی سر و پا سرگردان سر و کار دارد

9. It's very hard to turn the wick up and down.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن فتیله و پایین رفتن خیلی سخته
[ترجمه گوگل]بسیار سخت است که جیغ را به سمت بالا و پایین بچرخانید

10. The cork on a fishing line bobbed up and down on the water.
[ترجمه ترگمان]چوب پنبه روی خط ماهیگیری که از آب بیرون زده بود بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]چوب پنبه در یک خط ماهیگیری در آب به پایین و پایین می افتد

11. Two oxen yoked to a plough walked wearily up and down the field.
[ترجمه ترگمان]دو گاو بسته به گاوآهن بسته بودند و خسته و کوفته روی زمین افتاده بودند
[ترجمه گوگل]دو گوسفند به یک شخم زدند و به آرامی به زمین افتادند

12. He strutted up and down before the manager.
[ترجمه ترگمان]او در مقابل مدیر از جایش بلند شد
[ترجمه گوگل]او قبل و بعد از مدرسه به بالا و پایین رفت

13. The children jumped up and down to keep warm.
[ترجمه ترگمان]بچه ها بالا و پایین پریدند تا گرم شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها بالا و پایین به گرم شدن ادامه دادند

14. He tramped up and down in the office.
[ترجمه ترگمان]در دفتر به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او در دفتر بلند شد و پایین آمد

پیشنهاد کاربران

سرتاسر

فراز و فرود

It really matters to context forexample i herad from song that said
( you're up and down )
Means sometimes you're happy sometimes not
یعنی بعضی موقع ها تو مودی بعضی موقع ها نه


فراز و نشیب یا بالا و پایین زندگی

بالا و پایین مثلا جاده

پستی بلندی

up - and - down ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: زنجیرقائم
تعریف: در عملیات لنگربرداری، معمولاً مرحله ای پیش از مرحلۀ لنگرآونگ، که در آن مرحله زنجیر با سطح آب زاویۀ 90 درجه می سازد

بالا وپایین و
.
.
ممنون از دیکشنری اپادیس


کلمات دیگر: