کلمه جو
صفحه اصلی

faster


روزه دار، روزه گیر

جملات نمونه

1. faster tempo
گام های تندتر

2. fruit matures faster in warm weather
در هوای گرم میوه زودتر می رسد.

3. he writes faster than you do
او از شما تندتر می نویسد.

4. viruses grew faster in a sugar medium
ویروس ها در کشت بوم قنددار تندتر رشد کردند.

5. wood deteriorates faster in damp places
چوب در جاهای مرطوب زودتر خراب می شود.

6. at a yet faster speed
با سرعتی حتی بیشتر

7. boiling water evaporates faster
آب جوش زودتر دمه می کند.

8. a computer multiplies copies faster
کامپیوتر تکثیر برگردان ها را سریعتر انجام می دهد.

9. he tried to swim faster
او کوشید تندتر شنا کند.

10. a young ship that goes much faster than submarines
یک کشتی نو که از زیردریایی بسیار تندتر می رود.

11. he spurred his horse to go faster
به اسبش مهمیز زد که تندتر برود.

12. they are now engineering bigger and faster ships
اکنون دارند کشتی های بزرگتر و تندروتری را برنامه ریزی می کنند.

13. his airplane has the capability of flying faster than sound
این هواپیما توانایی پرواز مافوق صوت را دارد.

14. people who scuff their feet wear out their shoes faster
کسانی که پای خود را برزمین می کشند کفش های خود را زودتر کهنه می کنند.

15. if you depress the gas pedal, the car will go faster
اگر روی پدال گاز فشار بیاوری اتومبیل تندتر می رود.

16. if you nip some of the blooms, the rosebush will grow faster
اگر برخی از غنچه ها را بزنی بته ی گل سرخ تندتر رشد خواهد کرد.

17. if you don't fasten the closure of the plastic cover properly, the bread will stale faster
اگر بست کیسه ی پلاستیکی را خوب نبندی نان زودتر بیات خواهد شد.

18. The crickets chirped faster and louder.
[ترجمه ترگمان]The تندتر و بلندتر جیرجیر می کردند
[ترجمه گوگل]کریکت ها سریعتر و بلندتر فریاد زدند

19. As water begins to boil, bubbles rise ever faster to the surface.
[ترجمه ترگمان]همانطور که آب شروع به جوشیدن می کند، حباب ها تا به سطح سریع تر رشد می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی آب شروع به جوش می کند، حباب ها همواره سریعتر به سطح می رسند

20. Those figures are mildly encouraging, but we need faster progress.
[ترجمه ترگمان]این ارقام کمی دلگرم کننده هستند، اما ما به پیشرفت سریع تر نیاز داریم
[ترجمه گوگل]این ارقام به آرامی تشویق می کنند، اما ما نیاز به پیشرفت سریع تر داریم

21. Food production is still increasing faster than demand.
[ترجمه ترگمان]تولید مواد غذایی هنوز هم بیشتر از تقاضا رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]تولید مواد غذایی هنوز هم سریعتر از تقاضا افزایش می یابد

22. The faster runner set the pace.
[ترجمه ترگمان]دونده سریع تر آهنگ را تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]دونده سریعتر سرعت را تنظیم می کند

23. Downward movement is much faster than upward one.
[ترجمه ترگمان]حرکت Downward خیلی سریع تر از حرکت به سمت بالا است
[ترجمه گوگل]حرکت به سمت پایین بسیار سریعتر از سمت راست است

پیشنهاد کاربران

سریع . . . . سریعتر

سریع تر

سریع. . . . . . . . .
سریع تر. . . . . . . . . . . .
سریع ترین. . . . . . . . . . . . . .

Fast=سریع
Faster=سریع تر
هر وقت در زبان انگلیسی بخوایم به آخر کلمه ( تر ) اضافه کنیم ، ( er ) اضافه میکنیم مثل=
smart=باهوش
smarter=باهوش تر


کلمات دیگر: