کلمه جو
صفحه اصلی

morphological


روانشناسى : ریخت شناختى

انگلیسی به انگلیسی

• of morphology, pertaining to the study of form and structure

دیکشنری تخصصی

[آمار] ریخت شناختی

جملات نمونه

1. The grammatical and morphological information in learner's dictionaries also tend to be very explicit.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات گرامری و ریخت شناسی در فرهنگ های لغت یاد شده نیز بسیار صریح و صریح هستند
[ترجمه گوگل]اطلاعات گرامری و مورفولوژیکی در لغت نامه های یادگیرنده نیز بسیار واضح است

2. The morphological structure of a language determines the basic information which must be expressed in that language.
[ترجمه ترگمان]ساختار مورفولوژیکی یک زبان اطلاعات اولیه را تعیین می کند که باید در آن زبان بیان شود
[ترجمه گوگل]ساختار مورفولوژیکی یک زبان اطلاعات پایه ای را تعریف می کند که باید در آن زبان بیان شود

3. In the past simple morphological systems have used simple affix-stripping routines to determine the morphemes present in a word.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، سیستم های morphological ساده برای تعیین the موجود در یک کلمه، از affix ساده ای برای stripping استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]در گذشته، سیستم های مورفولوژیکی ساده از روشی ساده برای اعمال محدودیت ها استفاده می کنند تا مورفهای موجود در یک کلمه را تعیین کنند

4. No other model of chronic ulcer shows such morphological and behavioural similarity to the human duodenal ulcer.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدل دیگری از زخم مزمن، شباهت morphological و رفتاری به زخم duodenal انسان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]هیچ مدل دیگری از زخم مزمن چنین شباهت های مورفولوژیکی و رفتاری با زخم های دهانوی انسانی را نشان نمی دهد

5. A morphological indexing system was developed whereby each word in the lexicon is associated with its root.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم نمایه سازی ماشینی توسعه داده شد که در آن هر کلمه در واژه نامه با ریشه آن مرتبط است
[ترجمه گوگل]یک سیستم نمایه سازی مورفولوژیکی ایجاد شده است که هر کلمه در لغت نامه با ریشه آن ارتباط دارد

6. Mike Stewart's morphological methods, however, could go beyond those of light microscopy to that of the electron microscope.
[ترجمه ترگمان]با این حال، روش های مورفولوژیکی مایک استوارت می توانند فراتر از میکروسکوپ نوری برای میکروسکوپ الکترونی حرکت کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، روش های مورفولوژیکی مایک استوارت می تواند از میکروسکوپ نوری تا میکروسکوپ الکترونی فراتر رود

7. Such evidence provides useful insights into the site's morphological development, both inside and outside the central core.
[ترجمه ترگمان]چنین شواهدی بینش مفیدی را در مورد توسعه ریخت شناسی این سایت، هم در داخل و هم خارج از هسته مرکزی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]چنین شواهدی، بینش مفیدی را در زمینه توسعه مورفولوژیکی سایت در داخل و خارج از هسته مرکزی ارائه می دهد

8. Sometimes, though, morphological agreement can make further distinctions not overtly made by the pronouns themselves.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی اوقات، قرارداد مورفولوژیکی می تواند تفاوت های بیشتری را که توسط خود ضمیر بیان نمی شوند، ایجاد کند
[ترجمه گوگل]با این حال، گاهی اوقات توافق مورفولوژیکی می تواند تمایز بیشتری را به وجود آورد که به وضوح توسط ضمایر آنها ایجاد نمی شود

9. The morphological system can require a long time to obtain the syntactic information for a word.
[ترجمه ترگمان]سیستم مورفولوژیکی به مدت زمان طولانی نیاز دارد تا اطلاعات نحوی را برای یک کلمه به دست آورد
[ترجمه گوگل]سیستم مورفولوژیکی می تواند مدت زمان زیادی برای به دست آوردن اطلاعات نحوی برای کلمه باشد

10. Morphological measurements and enzyme activities carried out on intestinal mucosa are another good method of assessing dietary nitrogen quality.
[ترجمه ترگمان]سنجش های مورفولوژیکی و فعالیت های آنزیمی که بر روی مخاط روده انجام می شود، روش خوب دیگری برای ارزیابی کیفیت مواد غذایی رژیم غذایی هستند
[ترجمه گوگل]اندازه گیری های مورفولوژیکی و فعالیت های آنزیمی که بر روی مخاط روده انجام می شود یکی دیگر از روش های خوب ارزیابی کیفیت نیتروژن در رژیم غذایی هستند

11. Transmission electron microscopy was used to analyse the morphological features of the growing cells.
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ الکترونی عبوری برای تحلیل ویژگی های مورفولوژیکی سلول های رو به رشد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]برای تجزیه و تحلیل ویژگی های مورفولوژیکی سلول های در حال رشد استفاده از میکروسکوپ الکترونی انتقال داده شد

12. Does the idea of homology apply only to morphological patterns, he asks, or can it be applied to developmental processes?
[ترجمه ترگمان]او می پرسد: آیا ایده of فقط به الگوهای مورفولوژیکی اعمال می شود، یا می تواند برای فرآیندهای رشدی بکار رود؟
[ترجمه گوگل]آیا این ایده هماهنگی فقط در مورد الگوهای مورفولوژیکی به کار می رود، آیا می پرسد، یا می تواند به فرایندهای توسعهی آن اعمال شود؟

13. Morphological processing is not quite so trivial for a computer as it is for a human.
[ترجمه ترگمان]پردازش ریخت شناسی به اندازه یک انسان به اندازه یک انسان ناچیز نیست
[ترجمه گوگل]پردازش مورفولوژیکی برای کامپیوتر به همان اندازه بی اهمیت نیست که برای انسان است

14. The variety of genetic and morphological forms is severely restricted.
[ترجمه ترگمان]تنوع ژنتیکی و ریخت شناسی به شدت محدود شده است
[ترجمه گوگل]تنوع گونه های ژنتیکی و مورفولوژیکی بسیار محدود است

15. It is based principally on morphological characteristics readily identifiable in the field.
[ترجمه ترگمان]این امر اصولا براساس خصوصیات مورفولوژیکی به آسانی در این زمینه قابل شناسایی است
[ترجمه گوگل]این اساسا بر اساس ویژگی های مورفولوژیکی است که به راحتی قابل شناسایی در این زمینه است

پیشنهاد کاربران

ریختی

ساختار شناسی

morphological ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: ساختواژی
تعریف: مربوط به ساختواژه یا صرف|||متـ . صرفی


کلمات دیگر: