خوش معاشرت، خوش برخورد، جبین گشوده، رفتن، عزیمت، برون روی، بازنشستگی، برکناری، بیرون رونده، صادر شونده
outgoing
خوش معاشرت، خوش برخورد، جبین گشوده، رفتن، عزیمت، برون روی، بازنشستگی، برکناری، بیرون رونده، صادر شونده
انگلیسی به فارسی
بیرون رونده،صادر شونده
برونگرا
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: going out or leaving, as a vessel; outbound.
• مترادف: departing, outbound
• متضاد: incoming
• مشابه: exiting, leaving
• مترادف: departing, outbound
• متضاد: incoming
• مشابه: exiting, leaving
• (2) تعریف: leaving a position or office.
• متضاد: incoming
• مشابه: departing, exiting, leaving
• متضاد: incoming
• مشابه: departing, exiting, leaving
- the outgoing treasurer
[ترجمه ترگمان] خزانه دار اجتماعی
[ترجمه گوگل] خزانه دار خروجی
[ترجمه گوگل] خزانه دار خروجی
• (3) تعریف: sociable and interested in others.
• مترادف: affable, congenial, convivial, extroverted, friendly, gregarious, sociable
• متضاد: aloof, modest, withdrawn
• مشابه: demonstrative, expansive, social, warm
• مترادف: affable, congenial, convivial, extroverted, friendly, gregarious, sociable
• متضاد: aloof, modest, withdrawn
• مشابه: demonstrative, expansive, social, warm
• departing; sociable; sailing away
you use outgoing to describe someone or something that is leaving a place or position.
an outgoing person is very friendly and likes meeting people.
your outgoings are the amounts of money which you spend.
you use outgoing to describe someone or something that is leaving a place or position.
an outgoing person is very friendly and likes meeting people.
your outgoings are the amounts of money which you spend.
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] خروجی
[آمار] خروجی
[آمار] خروجی
مترادف و متضاد
demonstrative, extroverted
Synonyms: approachable, civil, communicative, cordial, easy, expansive, extrovert, friendly, genial, gregarious, informal, kind, open, sociable, sympathetic, unconstrained, unreserved, unrestrained, warm
Antonyms: introverted, reclusive, shy
leaving
Synonyms: departing, ex-, former, last, migratory, outbound, outward-bound, past, retiring, withdrawing
Antonyms: arriving, entering, incoming
جملات نمونه
1. an outgoing person
یک آدم خوش برخورد
2. She was always cheerful and outgoing.
[ترجمه نیما سوری] او همیشه خوشحال و خوش برخورد
[ترجمه مهیار حیدری] او همیشه خوش برخورد و خوشحال است
[ترجمه حمزه محمدی] او همیشه خوش رفتار و خوشحال است
[ترجمه Tannaz] او همیشه خوشحال و خوش برخورد بود
[ترجمه زینب حیدری] او همیشه سر زنده و خوش برخورد است
[ترجمه ترگمان]همیشه شاد و سرزنده بود[ترجمه گوگل]او همیشه خوشحال بود و بیرون رفت
3. She is such a gregarious and outgoing person.
[ترجمه حامد کوچکی نژاد] او یک شخص اجتماعی و خوش برخورد است
[ترجمه ترگمان]او آدمی اجتماعی و اجتماعی است[ترجمه گوگل]او چنین فردی است
4. He is an outgoing and lively person.
[ترجمه نیما سوری] او یک فرد خوش رو و با نشاط است
[ترجمه aminowjian] او فردی برونگرا و سرزنده می باشد.
[ترجمه ترگمان]او فردی اجتماعی و زنده است[ترجمه گوگل]او یک فرد آزاد و پر جنب و جوش است
5. Sales reps need to be outgoing, because they are constantly meeting customers.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان فروش باید اجتماعی باشند چون به طور مداوم مشتریان را ملاقات می کنند
[ترجمه گوگل]تکرار فروش باید خروجی باشد زیرا مشتری دائما در حال ملاقات است
[ترجمه گوگل]تکرار فروش باید خروجی باشد زیرا مشتری دائما در حال ملاقات است
6. We're looking for someone with an outgoing personality.
[ترجمه نیما سوری] ما به دنبال کسی هستیم که خوش برخورد باشد
[ترجمه ترگمان]ما داریم دنبال کسی می گردیم که یه شخصیت اجتماعی داره[ترجمه گوگل]ما به دنبال کسی هستیم که شخصیت خروجی داشته باشد
7. He's never been an outgoing type.
[ترجمه حمزه محمدی] او هرگز بیرون نمی رود
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت آدم خوبی نبوده[ترجمه گوگل]او هرگز نوع خروجی نیست
8. Outgoing flights are booked until January 15th.
[ترجمه ترگمان]پروازه ای خروجی تا پانزدهم ژانویه رزرو شده است
[ترجمه گوگل]پروازهای خروجی تا ژانویه 15 رزرو می شود
[ترجمه گوگل]پروازهای خروجی تا ژانویه 15 رزرو می شود
9. His colleagues paid generous tributes to the outgoing president.
[ترجمه ترگمان]همکاران او نسبت به رئیس جمهور اجتماعی احترام سخاوتمندانه ای پرداخت کردند
[ترجمه گوگل]همکارانش به رئیس جمهور منتخب سخاوتمندانه پرداختند
[ترجمه گوگل]همکارانش به رئیس جمهور منتخب سخاوتمندانه پرداختند
10. I'm cheerful and outgoing.
[ترجمه T T] من خوشحال وخوش بر خورد هستم
[ترجمه ترگمان]من شاد و outgoing[ترجمه گوگل]من خوشحال هستم و خروجی هستم
11. Underneath his outgoing behaviour Luke was shy.
[ترجمه گلی افجه ] با وجود ظاهر و رفتار اجتماعی اش لوک خجالتی بود
[ترجمه ترگمان]در زیر رفتار his، لوک خجالتی بود[ترجمه گوگل]در زیر رفتار خروجش لوک خجالتی بود
12. She had developed an outgoing personality to mask her deep insecurities.
[ترجمه ترگمان]او شخصیت اجتماعی خود را توسعه داده بود تا insecurities عمیق خود را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت فراماسونری را برای انعطاف پذیری عمیق خود طراحی کرده است
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت فراماسونری را برای انعطاف پذیری عمیق خود طراحی کرده است
13. This telephone should be used for outgoing calls.
[ترجمه ترگمان]این تلفن باید برای تماس های ارسالی استفاده شود
[ترجمه گوگل]این تلفن باید برای تماس های خروجی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این تلفن باید برای تماس های خروجی مورد استفاده قرار گیرد
14. Full also on the outgoing journeys with emigrants about to seek their fortune in London.
[ترجمه ترگمان]همچنین در سفره ای خارجی با مهاجرانی که می خواهند به دنبال بخت خود در لندن باشند
[ترجمه گوگل]همچنین در سفرهای بیرون سفر با مهاجرانی که در جستجوی ثروت خود در لندن هستند، کامل است
[ترجمه گوگل]همچنین در سفرهای بیرون سفر با مهاجرانی که در جستجوی ثروت خود در لندن هستند، کامل است
an outgoing person
یک آدم خوش برخورد
پیشنهاد کاربران
مخارج
مبلغی که خرج شود
مبلغی که خرج شود
بــرون گـــرآ
شخص اجتماعی و برون گرا
خونگرم
خوش مشرب
اجتماعی، برونگرا
sociable and responsive to others; friendly
ملاقات بیرون رفتن
خوش رو
فردی اجتماعی
پایه برای هر کاری
Liking to meet other people
معاشرتی، خوش مشرب
صفت ( adj. )
برای فردی به کار می رود که اجتماعی است و به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می کند.
برای فردی به کار می رود که اجتماعی است و به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می کند.
خوش برخورد. اجتماعی. خونگرم و خوش تعریف
I'm very out going because my mom said if you are outgoing you have every thing
A person who loves to be in public
فرد اجتماعی
فرد اجتماعی
خوشگذران
ملاقات با دوستان
برو گـــرآ
اصولاافرادی که زیادازخانه بیرون میروندوترددبین جامعه دارنددارای حسی قوی برای ارتباط بادیگران میشونددراصل خودکلمهout goingبه معنای بیرون روی میباشدتحت اللفظی، امادرکل به معنای شخص اجتماعی وخوش برخوردوقابل معاشرت میباشد
مردم دوست
برونگرا_اجتماعی
یعنی اخراج از کار
خوش گذرا
برونگرا، کسی که ایراد هایش را گردن دیگران می اندازد🌷🌹
کسی که به راحتی ارتباط برقرار میکنه و برونگراست
اگر با s اومد، خرج و مخارج زندگی
Outgoings
Outgoings
Some one who is outgoing likes to meet and talk to new people
اهل معاشرت، اجتماعی
اهل معاشرت، اجتماعی
فرد اجتماعی - اهل معاشرت
خوش مشرب، فرداجتماعی، خوش خُــلق
Sociable
فرد اجتماعی
فرد اجتماعی
خوش مشرب برون گرا خون گرم
Very friendly
در حال برکناری، کسی یا چیزی که از مقامی یا جایگاهی کنار گذاشته شود
Socialize=out going
بیرون رونده
برون گرا
برون گرا
اجتمایی
Social pepople have a good articulation.
ترجمه: افراد اجتمایی فن بیان خوبی دارند.
Social pepople have a good articulation.
ترجمه: افراد اجتمایی فن بیان خوبی دارند.
برق الکترونیک:
خروجی
خروجی
ارسالی ( در مورد اشیا ) ، چیزی که ارسال کنند.
یعنی باسن، یا جسم برآمده
از خانه بیزار، از خانه فراری، اَنگِلی
رو به بیرون. بیرون رونده، برون رو؛ صادر شونده
به بیان عامیانه، ددری
کلمات دیگر: