کلمه جو
صفحه اصلی

bell captain


کمان زنگ سان، منحنی زنگدیس، (در هتل و غیره) سرپیشخدمت، متصدی چمدان برها

انگلیسی به فارسی

(در هتل و غیره) سرپیشخدمت، متصدی چمدان‌بر


کاپیتان بل


جملات نمونه

1. Guests can go to the Bell Captain to get a brochure of the hotel.
[ترجمه ترگمان]مهمونا میتونن به کاپیتان بل برن و یه سری بروشور هتل بگیرن
[ترجمه گوگل]مهمان می تواند به بل کاپیتان بروید تا بروشور هتل را دریافت کنید

2. The bell captain, Herbie Chandler, was firmly and unerringly impaled.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان زنگ به صدا در آمد و گفت: کاپیتان بل لر محکم و محکم به دیوار اصابت کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان زنگ، هربی چاندلر، کاملا محکم و بی رحمانه بود

3. The bell captain hovered discreetly out of sight.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان زنگ در را با احتیاط از جلوی دید خارج کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان با صدای بلند از چشم بیرون رفت

4. HOTEL RECEPTIONIST: I'll just call the bell captain.
[ترجمه ترگمان]هتل ریتز پاریس، همین الان زنگ می زنم کاپیتان زنگ
[ترجمه گوگل]گیرنده هتل من فقط کاپیتان بل را می خواهم

5. How do you like our pirate ship, Miss Bell Captain Hook.
[ترجمه ترگمان]تو از کشتی دزدهای دریایی ما خوشت میاد، خانم بل، کاپیتان هوک
[ترجمه گوگل]چگونه دزدان دریایی ما را دوست دارید، خانم بل کاپیتان هوک

6. I'll get in touch with the Bell Captain at once.
[ترجمه ترگمان]فورا با کاپیتان بل در تماس خواهم بود
[ترجمه گوگل]من با یک بار با کاپیتان بل تماس می گیرم

7. This is the Bell Captain.
[ترجمه ترگمان]این سروان بل - ه
[ترجمه گوگل]این کاپیتان بل است

8. Don't worry, sir. I'll get in touch with the Bell Captain at once.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، قربان فورا با کاپیتان بل تماس می گیرم
[ترجمه گوگل]نگران نباش، آقا من با یک بار با کاپیتان بل تماس می گیرم

پیشنهاد کاربران

دربان

چمدان بر


کلمات دیگر: