کلمه جو
صفحه اصلی

home and dry

پیشنهاد کاربران

خیلی جدی
( Collocation )

موفق
( Collocation )

to have successfully finished something
( Successful ( things or people
با موفقیت کاری را به پایان رساندن

To have succeed in doing sth

be home and dry
دیگر توانستن نفس راحتی کشیدن ( بعد از موفقیت در انجام یک کار سخت و یا یک ماموریت سخت و. . . )

We just have to finish this section, then we're home and dry
تنها کاری که مونده اینه که این بخش رو به اتمام برسونیم. بعدش دیگه میتونیم یه نفس راحتی بکشیم

I could see the finish line and thought I was home and dry
من در حین اینکه میتونستم خط پایان رو ببینیم به این فکر میکردم که دیگه میتونم نفس راحتی بکشم

I just need one more source for this essay and then I'll be home and dry
من برای تکمیل این مقاله فقط به یک منبع دیگه نیاز دارم و بعدش دیگه میتونم یه نفس راحتی بکشم ( حاکی از اینکه دیگه 100میتونم درصد مطمین باشم که با داشتن اون مقاله کارم رو در آینده ی خیلی نزدیک با موفقیت تکمیل کنم )


کلمات دیگر: