کلمه جو
صفحه اصلی

boycott


معنی : تحریم، بایکوت، تحریم کردن
معانی دیگر : از خرید یا به کار بردن کالا خودداری کردن، (به ملاحظات سیاسی یا مذهبی) ترک مراوده کردن، طرد کردن، ناروا کردن

انگلیسی به فارسی

تحریم کردن، تحریم، بایکوت


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: boycotts, boycotting, boycotted
• : تعریف: to refuse to buy, use, attend, or deal with (a product, activity, business, or the like), usu. as a protest or means of persuasion.
مترادف: blacklist, eschew, reject, shun
مشابه: avoid, ban, disdain, disregard, embargo, ignore, rebuff, refuse, scorn, spurn

- People are boycotting the shoe manufacturer to protest unjust labor practices.
[ترجمه ترگمان] مردم تولید کننده کفش را تحریم می کنند تا به اعمال ناعادلانه کار اعتراض کنند
[ترجمه گوگل] مردم به تولیدکنندگان کفش تحریم می کنند تا اعتراض به اقدامات غیرقانونی کار کنند
اسم ( noun )
مشتقات: boycotter (n.)
• : تعریف: the act or process of boycotting.
مترادف: ban, blacklisting, condemnation
مشابه: embargo, exclusion, picketing, prohibition, rejection

- Last year's boycott of the company caused major financial losses.
[ترجمه ترگمان] تحریم سال گذشته این شرکت باعث خسارت های مالی بزرگ شد
[ترجمه گوگل] تحریم سال گذشته شرکت باعث زیان های مالی عمده شد
- New laws were passed as a result of the boycott.
[ترجمه ترگمان] قوانین جدید در نتیجه تحریم تصویب شدند
[ترجمه گوگل] قوانین جدید به عنوان یک نتیجه از تحریم منتقل شد

• ban, embargo, refusal to purchase or use a product
ban, place an embargo upon, refuse to purchase or use a product
when people boycott a country, organization, or event, they refuse to be involved with it, because they strongly disapprove of it. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...an olympic boycott.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بایکوت - قطع رابطه تجاری

مترادف و متضاد

تحریم (اسم)
interdict, prohibition, embargo, boycott, lockout

بایکوت (اسم)
boycott

تحریم کردن (فعل)
ban, prohibit, boycott, blackball, lock out, proscribe

ban; refrain from using


Synonyms: avoid, bar, blackball, blacklist, brush off, cut off, embargo, exclude, hold aloof from, ice out, ostracize, outlaw, pass by, pass up, prohibit, proscribe, refuse, reject, shut out, snub, spurn, strike, withhold patronage


Antonyms: buy, encourage, support, use


جملات نمونه

1. the boycott of the goods made by that country
تحریم کالاهای ساخت آن کشور

2. he encouraged the people to boycott the film
مردم را تشویق کرد که آن فیلم را تحریم کنند.

3. We boycott all products tested on animals.
[ترجمه ترگمان]ما همه محصولات مورد آزمایش بر روی حیوانات را تحریم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه محصولات آزمایش شده روی حیوانات را تحریم می کنیم

4. People were urged to boycott the country's products.
[ترجمه ترگمان]مردم از مردم خواستند تا محصولات کشور را تحریم کنند
[ترجمه گوگل]مردم خواستار تحریم محصولات کشور شدند

5. We are determined to boycott them.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که آن ها را تحریم کنیم
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که آنها را تحریم کنیم

6. Opposition groups declared a boycott of the elections.
[ترجمه ترگمان]گروه های مخالف تحریم انتخابات را اعلام کردند
[ترجمه گوگل]گروه های مخالف اعلام تحریم انتخابات کردند

7. She proposed a boycott of the meeting.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد تحریم این نشست را داد
[ترجمه گوگل]او تحریم این جلسه را پیشنهاد کرد

8. Opposition leaders had called for a boycott of the vote.
[ترجمه ترگمان]رهبران مخالف خواهان تحریم رای گیری شدند
[ترجمه گوگل]رهبران مخالف خواستار تحریم رای شده بودند

9. They have urged people to boycott foreign products.
[ترجمه ترگمان]آن ها مردم را بر آن داشتند تا محصولات خارجی را تحریم کنند
[ترجمه گوگل]آنها از مردم خواستند که محصولات خارجی را تحریم کنند

10. The call for a boycott could be enough to seal the fate of next week's general election.
[ترجمه ترگمان]درخواست تحریم می تواند برای مهر و موم کردن سرنوشت انتخابات عمومی هفته آینده کافی باشد
[ترجمه گوگل]خواستار تحریم شدن می تواند به اندازه کافی برای سرنگونی سرنوشت انتخابات عمومی هفته آینده باشد

11. The country could face a consumer boycott of its beef exports.
[ترجمه ترگمان]این کشور می تواند با تحریم مصرف کنندگان گوشت گاو مواجه شود
[ترجمه گوگل]این کشور می تواند با تحریم مصرف کنندگان از صادرات گوشت گاو خود مواجه شود

12. The group has called for a boycott of the elections.
[ترجمه ترگمان]این گروه خواستار تحریم انتخابات شد
[ترجمه گوگل]این گروه خواستار تحریم انتخابات شده است

13. They are now trying to organize a boycott .
[ترجمه ترگمان]آن ها اکنون در حال تلاش برای سازماندهی تحریم هستند
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر سعی در سازماندهی تحریم دارند

14. The unions urged people to boycott the referendum.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه ها از مردم خواستند تا رفراندوم را تحریم کنند
[ترجمه گوگل]اتحادیه ها از مردم خواستند تا رفراندوم را تحریم کنند

15. A boycott of/against goods from the EU began in June.
[ترجمه ترگمان]تحریم کالاهای از اتحادیه اروپا در ماه ژوئن آغاز شد
[ترجمه گوگل]تحریم علیه کالاهای اتحادیه اروپا در ماه ژوئن آغاز شد

He encouraged the people to boycott the film.

مردم را تشویق کرد که آن فیلم را تحریم کنند.


Iranians boycotted tobacco.

ایرانیان مصرف تنباکو را تحریم کردند.


the boycott of the goods made by that country

تحریم کالاهای ساخت آن کشور


پیشنهاد کاربران

تحریم کردن
ممنوع کردن

تحریم

تحریمی که مردم وضع میکنند مثل نخریدن اجناس یک کشور نژادپرست

بایکُتیدَن.


کلمات دیگر: