1. do not take any brindle for a spot . . .
هرپیسه گمان مبر که خالیست . . .
2. Color - Black, wheaten or brindle of any color.
[ترجمه ترگمان]رنگ: سیاه، سفید و یا brindle هر رنگی
[ترجمه گوگل]رنگ - سیاه، گندم یا گره از هر رنگ
3. Black means black without a trace of brindle.
[ترجمه ترگمان]به لک بدون هیچ ردی از پارچه راه راه سیاه است
[ترجمه گوگل]سیاه به معنای سیاه و سفید و بدون ریزه کاری است
4. Black, wheaten or brindle of any color.
[ترجمه ترگمان]سیاه، سفید و یا brindle هر رنگی
[ترجمه گوگل]سیاه، گندم یا گره از هر رنگ
5. Other things being equal, the preferred color is brindle .
[ترجمه ترگمان]چیزهای دیگری که برابر هستند، رنگ ارجح brindle است
[ترجمه گوگل]چیزهای دیگر برابر است، رنگ ترجیحا پرتقال است
6. Many black and brindle dogs have sprinklings of white or silver hairs in their coats which are normal and not to be penalized.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سگ های سیاه و سیاه موی سفید یا نقره ای در coats دارند که عادی هستند و جریمه نمی شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سگ های سگ و گربه در پوشش های خود که از نظر طبیعی و جریمه نیستند، از موهای سفید یا نقره ای پاشیدند
7. All shades of red, sable and brindle .
[ترجمه ترگمان]همه رنگ های قرمز، پوست سمور و سیاه
[ترجمه گوگل]تمام سایه های قرمز، سیبل و براندل
8. Note A perfect piebald is preferable a muddy brindle or defective solid color.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که piebald کامل از یک رنگ گل و یا رنگ جامد نامناسب ترجیح داده می شود
[ترجمه گوگل]نکته یک کریستال کامل، یک پرتقال گلگون یا رنگ جامد مناسب است
9. He had one brindle eye that sometimes made him look like a clown.
[ترجمه ترگمان]یک چشم راه راه داشت که بعضی وقت ها او را مثل دلقک جلوه می داد
[ترجمه گوگل]او تا به حال یک چشم brindle که گاهی اوقات او را مانند یک دلقک به نظر می رسد
10. Note: A perfect piebald is preferable to a muddy brindle or defective solid color.
[ترجمه ترگمان]توجه: A کامل نسبت به brindle گلی و یا رنگ جامد نامناسب ترجیح داده می شود
[ترجمه گوگل]نکته کریستال کامل به رنگ مشکی یا رنگ نارنجی ترجیح داده می شود
11. Afghan Hounds comes in a variety of colors including Black, red, cream, fawn and brindle .
[ترجمه ترگمان]Hounds افغان در طیف وسیعی از رنگ ها از جمله سیاه، قرمز، کرم، حنایی و brindle قرار دارند
[ترجمه گوگل]اسبهای افغانستان در رنگ های مختلف از جمله سیاه و سفید، قرمز، کرم، خشخاش و پرتقال می آیند
12. From fawn to black, passing through salt and pepper, gray and brindle .
[ترجمه ترگمان]از fawn تا سیاه، از میان نمک و فلفل، خاکستری و خاکستری عبور می کرد
[ترجمه گوگل]از چغندر تا سیاه، عبور از نمک و فلفل، خاکستری و پرتقال
13. This photograph of the same Magic Square was taken by Gordon Brindle whilst on holiday in Barcelona to celebrate his wife's birthday.
[ترجمه ترگمان]این عکس از همان میدان جادویی توسط گوردون Brindle گرفته شد، در حالی که در تعطیلات بارسلونا برای جشن تولد همسر خود در بارسلون بود
[ترجمه گوگل]این عکس از همان میدان جادویی توسط گوردون بریندل در حالی که در تعطیلات در بارسلونا برای جشن تولد همسرش گرفته شده بود
14. "You are imaging not just tissue structure but tissue function," said Brindle, whose study is published in the journal Nature.
[ترجمه ترگمان]Brindle که مطالعه آن در مجله Nature منتشر شده است گفت: \" شما نه تنها ساختار بافت بلکه عملکرد بافت را تصویر می کنید \"
[ترجمه گوگل]Brindle، مطالعه خود را در مجله Nature منتشر شده است، 'شما تصویربرداری از ساختار بافتی نیست بلکه عملکرد بافت است '