کلمه جو
صفحه اصلی

downy


معنی : عیار، ملایم، نرم، پرزدار، کرک دار، مانند پر ریز، مثل پیشی
معانی دیگر : (وابسته به یا پوشیده از پرهای نرم و کوچک و یا موی نرم و نازک) نرم پر مانند، نرم پرین، کرکین، پف دار و نرم، مانند پرقو، پرین

انگلیسی به فارسی

کرک‌دار، مانند پر ریز، ملایم، نرم


نازک، پرزدار، کرک دار، ملایم، نرم، مانند پر ریز، مثل پیشی، عیار


انگلیسی به انگلیسی

• fluffy, soft, of or resembling down
something that is downy is filled or covered with small, soft feathers, or covered with very fine hairs.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] الیاف کرکی - کرک شده - نرم - کرک دار - ملایم - پر مانند

مترادف و متضاد

عیار (صفت)
cunning, crafty, artful, downy, shifty

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

پرزدار (صفت)
downy, hairy, fluffy, fleecy, villiform

کرک دار (صفت)
downy, tomentose, puberulent, lanuginous

مانند پر ریز (صفت)
downy

مثل پیشی (صفت)
downy

fluffy


Synonyms: featherlike, feathery, fleecy, fuzzy, light, plumate, plumose, pubescent, silky, soft, velutinous, velvety, woolly


جملات نمونه

1. the downy surface of a ripe peach
سطح کرک دار هلوی رسیده

2. the downy touch of her hand
تماس نرم دست های او

3. Downy lips make thoughtless slips.
[ترجمه ترگمان] لب های \"downy\" چرت و پرت میگن
[ترجمه گوگل]لبهای ضعیف باعث ایجاد لکه های نامفهوم می شوند

4. The downy chicks are often perfectly camouflaged to merge with surrounding lichen.
[ترجمه ترگمان]جوجه های کرک دار اغلب به صورت کاملا استتار شده و با گلسنگ اطراف ادغام می شوند
[ترجمه گوگل]جوجه های نازک اغلب به راحتی با لیگن های اطراف ادغام می شوند

5. The entire leaf is covered in fine, downy hair, keeping it water-repellent.
[ترجمه ترگمان]کل برگ با موهای نرم و نرم پوشیده شده است و باعث دافع آب می شود
[ترجمه گوگل]کل برگ با موهای ریز و ریز پوشانده می شود و آب را از بین می برد

6. And on the branch beside it is a downy chick.
[ترجمه ترگمان]و روی شاخه کنار آن یک جوجه کرک دار است
[ترجمه گوگل]و در شاخه کنار آن یک جوجه کوچک است

7. Resemble the lamplight with general and downy sunshine, the antependium with natural qualitative hemp, the cany chair of reservation of of primitive simplicity.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ را با نور آفتاب و نور نرم و نرم، the با بوته شاهدانه طبیعی، و صندلی راحتی of از سادگی اولیه، روشن کرد
[ترجمه گوگل]شبیه لامپشت با نور خورشید و نور کم، انتطیف با کپسول طبیعی کیفی، صندلی کابینت رزرو سادگی ابتدایی

8. It is effective for following disease categories: downy mildew, anthracnose etc.
[ترجمه ترگمان]این روش برای طبقه بندی بیماری های زیر موثر است: کپک نرم، کپک، و غیره
[ترجمه گوگل]این برای موارد زیر دسته بندی می شود: کپک نازک، Anthracnose و غیره

9. Colour wants downy: The colour both neither of the study wants too boast eye, should not be too dim again, and ought to take downy and tonal polychromy .
[ترجمه ترگمان]رنگ رنگ باید کرک دار باشد: رنگ هر دو نه اتاق مطالعه مستلزم آن است که بیش از حد ضعیف باشد و باید کرک دار و tonal را بردارد
[ترجمه گوگل]رنگ رنگی نازک است: رنگ هر دو از مطالعه تماشا می کند چشم بیش از حد، نباید بیش از حد کم و مجبور به گرفتن polychromy ضخیم و تونیک

10. Of easy wind and downy flake.
[ترجمه ترگمان]به خاطر باد نرم و کرک کرک دار
[ترجمه گوگل]از باد آسان و پوسته نازک

11. Peach skin is downy or fuzzy; smooth-skinned peaches are nectarines .
[ترجمه ترگمان]پوست هلو یا هلو یا فازی است؛ هلو صاف است
[ترجمه گوگل]پوست هویج نازک یا فازی است؛ هلوهای صاف پوست نکتاراینها هستند

12. The downy mildews of medical and poisonous plants in Xinjiang grassland were systematically classified.
[ترجمه ترگمان]بافت کرک دار گیاهان دارویی و سمی در مرتع جین جیانگ به طور سیستماتیک طبقه بندی شد
[ترجمه گوگل]کپک های خفیف از گیاهان پزشکی و سمی در مزرعه سین کیانگ به طور سیستماتیک طبقه بندی شدند

13. During the fifth month, downy hairs ( lanugo ) cover the Body and the skin becomes less transparent.
[ترجمه ترگمان]در طول ماه پنجم، موهای کرک دار بدن را پوشش می دهند و پوست کم تر شفاف می شود
[ترجمه گوگل]در طول ماه پنجم، موهای نازک (lanugo) بدن را پوشانده و پوست شفاف تر می شود

14. She curled into the downy softness of the bed and drifted into sweet oblivion.
[ترجمه ترگمان]به نرمی روی تخت نرم تخت خم شد و به فراموشی شیرین فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به نرمی تختخواب بستر فرو ریخت و به فراموشی شیرین فرو رفت

the downy surface of a ripe peach

سطح کرک‌دار هلوی رسیده


the downy touch of her hand

تماس نرم دستهای او



کلمات دیگر: