معمارى : برس زنى
brushing
معمارى : برس زنى
انگلیسی به فارسی
مسواک زدن، لیف زدن، نقاشی کردن، ماهوت پاک کن زدن، قلم مو زدن، تند گذشتن، خار کردن، تماس حاصل کردن و اهسته گذشتن
انگلیسی به انگلیسی
• scouring, scrubbing, cleaning, grooming
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] برس زنی
[زمین شناسی] بوته زار کردن، بیشه کردن
[نساجی] عملیات تکمیلی تراش پارچه چنبه ای - عملیات برس زدن سطح پارچه فاستونی - برس زدن - در هم رفتگی و بهم پیچیده شدن الیاف در اثر پشت به پشت بودن دو سیلندر خاردار مجاور - خارهای پشت به پشت
[زمین شناسی] بوته زار کردن، بیشه کردن
[نساجی] عملیات تکمیلی تراش پارچه چنبه ای - عملیات برس زدن سطح پارچه فاستونی - برس زدن - در هم رفتگی و بهم پیچیده شدن الیاف در اثر پشت به پشت بودن دو سیلندر خاردار مجاور - خارهای پشت به پشت
جملات نمونه
1. she was brushing her hair hastily
با شتاب موی خود را برس می زد.
2. I stood up, brushing crumbs from my trousers.
[ترجمه ترگمان]بلند شدم، خرده های بیسکوییت را از شلوارم کشیدم بیرون
[ترجمه گوگل]من ایستادم، خرده های شستشو از شلوارهایم
[ترجمه گوگل]من ایستادم، خرده های شستشو از شلوارهایم
3. A thorough brushing helps to freshen up your mouth.
[ترجمه ترگمان]برس زدن کامل به تازه کردن دهان شما کمک می کند
[ترجمه گوگل]مسواک زدن کامل کمک می کند تا دهان خود را تازه تر کنید
[ترجمه گوگل]مسواک زدن کامل کمک می کند تا دهان خود را تازه تر کنید
4. Brushing wet hair can cause stretching and breakage.
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن موهای خیس می تواند باعث ایجاد کشش و شکستگی شود
[ترجمه گوگل]رطوبت مو می تواند باعث کشش و شکستگی شود
[ترجمه گوگل]رطوبت مو می تواند باعث کشش و شکستگی شود
5. Brushing the enemy away, we swept into the next town.
[ترجمه ترگمان]کنار دشمن پارو بزن و به شهر بعدی رفتیم
[ترجمه گوگل]ما به دشمن زدیم و به شهر بعدی منتقل کردیم
[ترجمه گوگل]ما به دشمن زدیم و به شهر بعدی منتقل کردیم
6. Brushing away her tears, she promised to return.
[ترجمه ترگمان]به او قول داد که اشک هایش را پاک کند
[ترجمه گوگل]او قصد بازگشت به چشمانش را داشت
[ترجمه گوگل]او قصد بازگشت به چشمانش را داشت
7. Brushing the enemy aside, we swept into the next town.
[ترجمه ترگمان]کنار دشمن پارو بزن و به شهر بعدی رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در کنار دشمن کنار کشیدیم، به شهر بعدی رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در کنار دشمن کنار کشیدیم، به شهر بعدی رفتیم
8. He tries to hide his bald patch by brushing his hair across it.
[ترجمه ترگمان]سعی می کند سر طاس خود را با شانه کردن موهایش روی آن پنهان کند
[ترجمه گوگل]او تلاش می کند تا با کشیدن موهایش در آن، پچ طاس را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او تلاش می کند تا با کشیدن موهایش در آن، پچ طاس را پنهان کند
9. Remove plaque by brushing your teeth regularly.
[ترجمه ترگمان]آن را با مسواک زدن به طور مرتب از روی صفحه بردارید
[ترجمه گوگل]پلاک را به وسیله مسواک زدن دندان هایتان به طور منظم بردارید
[ترجمه گوگل]پلاک را به وسیله مسواک زدن دندان هایتان به طور منظم بردارید
10. She was brushing at her coat.
[ترجمه ترگمان]کتش را شانه می زد
[ترجمه گوگل]او در کت خود را مسواک زدن کرد
[ترجمه گوگل]او در کت خود را مسواک زدن کرد
11. I felt her dark brown hair brushing the back of my shoulder.
[ترجمه ترگمان]موهای قهوه ای تیره اش را حس کردم که پشت شانه ام را نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]احساس کردم موهای قهوه ای تیره و تار مو بر پشت شانه من است
[ترجمه گوگل]احساس کردم موهای قهوه ای تیره و تار مو بر پشت شانه من است
12. It is necessary to remove plaque by brushing one's teeth.
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن پلاک با مسواک زدن یک دندان لازم است
[ترجمه گوگل]لازم است پلاک را با مسواک زدن دندانهای خود حذف کنید
[ترجمه گوگل]لازم است پلاک را با مسواک زدن دندانهای خود حذف کنید
13. She's still ticked off at him for brushing her off and going out with you instead.
[ترجمه ترگمان]او هنوز از او جدا شده بود که او را شانه می زد و در عوض با تو بیرون می رفت
[ترجمه گوگل]او هنوز هم برای او مسواک بزنید و به جای آن با او کنار بیایید
[ترجمه گوگل]او هنوز هم برای او مسواک بزنید و به جای آن با او کنار بیایید
14. Your coat needs brushing down.
[ترجمه ترگمان] کت تو باید کنار بیاد
[ترجمه گوگل]کت شما نیاز به مسواک زدن دارد
[ترجمه گوگل]کت شما نیاز به مسواک زدن دارد
پیشنهاد کاربران
مسواک زدن
شانه کردن
به آرامی لمس کردن
brushing ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: قلم موزنی
تعریف: زدن مادۀ پوششی با قلم مو
واژه مصوب: قلم موزنی
تعریف: زدن مادۀ پوششی با قلم مو
کلمات دیگر: