کلمه جو
صفحه اصلی

douse


معنی : خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
معانی دیگر : (کشتی رانی) به سرعت (بادبان ها را) پایین آوردن، (آتش یا چراغ) به سرعت خاموش کردن، (در اصل) محکم زدن، کوفتن، (عامیانه) کندن (کفش و لباس)، (به سرعت) در آب فرو کردن، (در آب) فرو شدن، آب ریختن به، رجوع شود به: dowse، روی چیزی اب ریختن

انگلیسی به فارسی

در آب یا چیز دیگری فرو بردن، روی چیزی آب ریختن، خیس کردن


سوزاندن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن


انگلیسی به انگلیسی

• throw water on, plunge into water; strike, punch, hit; take in or lower a sail (nautical); extinguish a fire or flame with water; become completely wet; take off a hat; remove any item of clothing (archaic)
if you douse a fire or light, you stop it burning or shining.
if you douse something with liquid, you throw the liquid over it.
to douse a difficult situation means to say or do something to calm it down.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خیس نمودن فرو بردن جسم در آب یا هر مایع دیگر - آب ریختن بر روی چیزی

مترادف و متضاد

خیس کردن (فعل)
water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, douse, ret

روی چیزی آب ریختن (فعل)
douse

میل زدن (فعل)
douse, dowse

گمانه زدن (فعل)
sound, douse, dowse

در اب یا چیز دیگری فرو بردن (فعل)
douse

drench, extinguish with liquid


Synonyms: blow out, deluge, drown, duck, dunk, immerse, plunge, put out, quench, saturate, slop, slosh, smother, snuff, snuff out, soak, sop, souse, spatter, splash, splatter, squench, steep, submerge, submerse, wet


Antonyms: dry


جملات نمونه

1. to douse a mast
دکل کشتی را پایین آوردن

2. to douse a sail
بادبان را پایین کشیدن

3. the monsoon rains douse the hillsides
باران های موسمی تپه ها را خیس می کند.

4. she leaned over the basin and began to douse her face with the cold water
او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.

5. Fire crews worked to douse hot spots left by two fires that consumed acres of forest.
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش نشانی برای خاموش شدن لکه های داغ کار می کردند که در اثر دو آتش سوزی که چند جریب از جنگل را بلعیده بودند، باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]خدمه های آتش نشانی برای خاموش کردن نقاط داغ که توسط دو آتش سوزی که هکتار جنگل را مصرف می کردند کار می کرد

6. You just sit on the ground, chant, douse yourself with gasoline and light a match.
[ترجمه ترگمان]فقط بشین روی زمین و دعا بخون، با بنزین و کبریت روشن کن و کبریت روشن کن
[ترجمه گوگل]شما فقط بر روی زمین نشسته اید، آواز خواندن، خود را با بنزین و نور یک بازی مطابقت

7. The alchemist would burn incense and douse himself in specially prepared perfumes before carrying out his experiments.
[ترجمه ترگمان]کیمیاگر اگر قبل از این که آزمایش های خود را انجام دهد، عطر آن را روشن می کرد
[ترجمه گوگل]کیمیاگر قبل از انجام آزمایشات خود بخور بخور و خود را در عطرهای ویژه آماده کنید

8. Fire fighters were battling at the weekend to douse fires in the north of the region that cloaked the town of Nizhny Novgorod, the regional capital, in smoke.
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان در آخر هفته برای خاموش کردن آتش در شمال منطقه ای که شهر نیژنی نووگورود، پایتخت منطقه ای دود را پوشانده بود، مبارزه می کردند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان در آخر هفته مبارزه کردند تا آتش سوزی ها را در شمال منطقه انجام دهند که شهر نیژنی نووگورود، پایتخت منطقه ای، در سیگنال قرار داشت

9. Or will the shadows of her past douse the lamps of hope?
[ترجمه ترگمان]یا سایه گذشته او نور امید را از آب در خواهد آورد؟
[ترجمه گوگل]یا سایه های گذشته او لامپ های امید را سوزاندند؟

10. The authorities blamed'technical problems'for the decision to douse the flame.
[ترجمه ترگمان]مقامات مشکلات فنی را برای این تصمیم دانستند که شعله آتش خاموش شود
[ترجمه گوگل]مقامات مسائل فنی را رد کردند و تصمیم گرفتند شعله را از بین ببرند

11. You wanna just douse me in steak sauce before I go to my room?
[ترجمه ترگمان]می خوای قبل از اینکه برم اتاقم سس استیک بخورم؟
[ترجمه گوگل]می خواهی قبل از رفتن به اتاق من، در سس استیک بخورم؟

12. Douse – Pyro says: "Beneath your armor you are just flesh and bone. . . " and squirts a random target with a highly flammable oil.
[ترجمه ترگمان]douse می گوید: زیر armor شما فقط گوشت و استخوان هستید و یک هدف تصادفی را با نفت قابل اشتعال منفجر می کنید
[ترجمه گوگل]Doy - Pyro می گوید: 'زیر زره شما فقط گوشت و استخوان هستید 'و یک هدف تصادفی با یک روغن قابل اشتعال است

13. The pumps were started and the crew began to douse the fire with water.
[ترجمه ترگمان]پمپ آغاز شد و جاشو ان شروع به خاموش کردن آتش با آب کردند
[ترجمه گوگل]پمپ ها آغاز شد و خدمه شروع به آتش زدن با آب نمود

14. Men came with buckets of water and began to douse the flames.
[ترجمه ترگمان]مردان با سطل آب آمدند و شعله های آتش را خاموش کردند
[ترجمه گوگل]مردان با سطل آب آمدند و شروع به شعله ور کردن کردند

to douse a sail

بادبان را پایین کشیدن


to douse a mast

دکل کشتی را پایین آوردن


When the officer came, the boys doused the fire and pretended to be asleep.

هنگامی که افسر سررسید، پسرها آتش را به‌سرعت خاموش کردند و خود را به خواب زدند.


Begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust.

برای زدودن گرد و خاک سطحی، شستشو را با فرو بردن پرده‌ها در آب شروع کنید.


She leaned over the basin and began to douse her face with the cold water.

او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.


The monsoon rains douse the hillsides.

باران‌های موسمی تپه‌ها را خیس می‌کند.


پیشنهاد کاربران

خاموش کردن آتش

خیس کردن
The gang members doused him with gasoline and set him on fire.


روی چیزی آب، بنزین یا غیره ریختن

We watched as demonstrators doused a car with petrol and set it alight

خاموش کردن اتش یا ریختن اب روی ان dousing fire


کلمات دیگر: